رخت‌شورخانه‌ها و زنان رخت‌شور؛ روایتی از رخت‌هایی که در طشت‌ها شسته می‌شدند
 
آبجي گلبهار
 
ماشین لباس‌شویی چگونه جای زنان رخت‌شور را گرفت و به جامعه ایران وارد شد
 

مهناز نگهی- تاریخ‌پژوه|  زنان در گذر تاريخ، وظیفه‌ها و مسوولیت‌هایی در خانواده برعهده داشتند كه نگهداری و پرورش فرزندان و انجام کارهای منزل، مهم‌ترين آن‌ها به شمار می‌آمد. قدر و ارزش زنان در زندگي خانوادگي تا دهه‌های اخیر، آنگونه که منابع تاریخ اجتماعی روایت می‌کنند بر اساس مهارت‌هاي آنان در انجام كارهايي چون آشپزی، نظافت منزل، دوخت‌ودوز، شست‌وشوي لباس، قالی‌بافی، پشم‌ریسی و دیگر هنرهای دستی تعیین مي‌شد. امروزه هرچند با بهره‌گيري از علم و تكنولوژي، انجام كارهاي روزمره براي زنان خانه‌دار آسان‌تر شده است، اما انجام كارهاي منزل دست‌کم تا یک سده پیش بسيار وقت‌گير و سخت بود. شست‌وشوي لباس‌ها در دسته كارهاي زنان خانه‌دار به شمار می‌آمد كه البته كاملا زنانه بود. رخت‌شویي یا آنگونه که در میان مردم رایج بود رخت‌شوری، به ویژه در روزهاي سرد سال بسيار توان‌فرسا بود و در درازمدت می‌توانست آسیب‌های سخت جسمی به زنان وارد آورده، آنان را بيمار کند تا آنجا که حتی بخشی از سلامتی خود را از دست دهند. شست‌وشوي لباس‌ها و ظرف‌ها گرچه از نظر بهداشت فردي و نظافت، لازم و ضروري بود اما چنان کاری با توجه به كمبود آب و امكانات رفاهي در شهرها و بی‌توجهی کارگزاران و متولیان حكومتي، معضل‌ها و مسایل فراوان بهداشتي پدید می‌آورد. پاره‌ای از مردم تهران در دوره سده‌های پیش به ویژه در دوره قاجار بر این باور بودند که همه آب‌های روان روی زمین، روزهای جمعه به بهشت می‌روند به همين علت شست‌وشوی لباس و آلودن آب را در روزهای جمعه گناه می‌پنداشتند. آن‌ها اما در دیگر روزها، اهميتی چندان براي آلوده‌شده آب‌های روان قايل نمي‌شدند. برخي دولت‌ها به همين علت برآن شدند با وضع قوانين و پایه‌گذاری رخت‌شوی‌خانه‌هاي عمومي به این مساله سامان بخشند. چنانچه در دولت مستعجل سیدضیاءالدین طباطبایی در سال 1299 خورشیدی، قوانینی براي حفظ بهداشت گذرها و جوی‌هاي آب مقرر شد؛ استخدام سپور، مراقبت در تعويض آب حوض‌هاي لولئين‌خانه‌ها، تاسيس رخت‌شوی‌خانه‌ها در چند نقطه شهر، قدغن کردن ريختن آب و كثافات و آب حوض و آب رخت و آب ظرف و امثال آن در كوچه‌ها و جوي‌ها و قدغن كردن رخت‌شويي و ظرف‌شويي بر سر نهرها، پاره‌ای از آن ضابطه‌ها به شمار می‌آمد.

زنان رخت‌شور و رنجی که می‌بردند
شست‌وشوي لباس‌ها در خانواده‌هاي پرجمعيت و گسترده دوران قاجار، کاری بسيار دشوار بود. خانواده‌های متمول و اعیان به همین علت زناني با نام رخت‌شور (رخت‌شوی) به کار می‌گرفتند. زنان رخت‌شور، بیش‌تر از طبقه‌های بسيار فقير در جامعه به شمار می‌آمدند كه در برابر مبلغي ناچيز لباس‌های آن خانواده‌ها را می‌شستند. جعفر شهري نگارنده تاریخ و فرهنگ مردم تهران قدیم در كتاب «تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم»، رخت‌شوری را از مشاغل غير توليدي و زنانه در تهران برشمرده، درباره زنان شاغل در دوره قاجار چنین روایت کرده است «تعداد افراد شاغل و بيكار اناث [زنان]، در محلات ده‌گانه همچنين اگر تعداد شاغلين زن در ارقام 1069 نفر شاغل و 2636 نفر بيكار نزديك به نصف معلوم شده است نبايد شاغلين آن‌ها را افرادي در جهت كارهاي ضرور و توليدي و عملي قبول بكنيم كه آنان نيز جز كلفت و لَله و دايه و دلاك و رختشور و مانند آن نبوده، زنان كولي، سبد آبكشي، فالگير اسباب بزك‌فروش، دوره‌گرد و پس‌دوزها و جاي تكمه‌بگيرها و سرپنجه جوراب‌بگير و غوزه و پشم‌پاك‌كن‌هاي خانگي نيز داخل آن‌ها حساب شده‌اند». رخت‌شوري كاري بسيار سخت و پرزحمت برشمرده می‌شد. زناني كه به انجام اين كار ناگزیر بودند بدون توجه به گرمي يا سردي هوا به كار مي‌پرداختند. بیش‌تر آنان همچنین بر اثر سختي‌ها و مسایل پيش‌آمده بيمار شده، از كار می‌افتادند. جعفر شهري درباره سختی کار زنان رخت‌شور چنين آورده است «زنهايي كه بسا در اثر همين سر پا نشستن در سرما و فشار چنگ دچار بيرون‌زدگي مقعد و گرفتار رنج بواسير و زير دل‌درد (درد رحم) و سرماخوردگي و عوارض كليوي و امثال آن مي‌گشتند و زن‌هايي مخصوصا از طبقات فقير كه اكثرشان گرفتار يكي دو از اين مرارت بودند و رخت‌شوهاي مزدكار كه غالبشان در اثر نشستن همه روزه بر سر طشت رخت ... اگر استطاعت خرج معالجه داشتند رخت‌شو نمي‌شدند».
محله‌های فقیرنشین و زنانی
 بر لب جوی و رودخانه
مکان‌هایی كه به رخت‌شویی اختصاص داشتند بر مبناي طبقه اجتماعي افراد، وضعیتی دگرگونه می‌یافتند. متمولان و اعيان با توجه به اهميت شست‌وشوی لباس‌ها در نظافت و بهداشت فردي، مكاني را در حياط اندروني خانه براي شستن رخت‌ها در نظر مي‌گرفتند كه حوض آب و کانال‌هایي براي ورود و خروج آب داشت. زنان در دیگر خانه‌ها، از آب حوض براي رخت‌شويي بهره می‌بردند. بسیاری از خانه‌ها، حوض و حوضچه به عنوان مکانی براي ذخيره آب و شست‌وشو در حیاط داشتند. مردم از آب راكد حوض‌ها بهره‌هایی گوناگون و فراوان می‌بردند. قنات‌ها و نهرهای شهر آب حوض‌ها را تامین می‌کردند که این آب‌ها با توجه به کمبود آب و امکانات، ماهیانه تعویض می‌شد. جعفر شهری در کتاب «تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم» درباره چگونگي بهره‌گیری از آب حوض در حياط خانه‌ها چنين روایت کرده است «آبي كه اگر در حوض خانه بود كمتر از پانزده روز يك ماه عوض نشده ... همه چيز در آن ... شسته شده تا رخت و لباس بزرگ و بچه از پيراهن و زيرشلوار تا لحاف و تشك و كهنه بچه ... دست و صورت و اگر تابستان بود سر و تن‌شويي و غسل و در تمام مدت چندمرتبه به تعداد نفرات خانه ته آفتابه در آن زدن و كر دادن و طشت و لگن كهنه‌شوري براي به اطاق بردن ... و هرچه و هرچه كه در آن پاك شده كرم و جانوران سرخ و سياه و يز و درشت و گرد و دراز در آن كه بيش از وزن آب شده رنگش نيلي و بويش عفن لاش‌مرده شده بود و آگر آب رونده جوي از اين بدتر كه خاك و گل مسير و موش و سگ و گربه مرده و ديگر نجاسات و كثافات نيز به آن اضافه شده بود». بسیاری از خانه‌ها در محله‌های فقیرنشین پایتخت، مكانی مناسب براي ذخيره آب نداشتند به همین علت زنان لباس‌ها و ظرف‌های کثیف را كنار جوي‌ها و رودخانه‌ها می‌شستند. ساکنان محله‌های گوناگون در زمان‌هایي ویژه بر لب جوی‌ها به کار شست‌وشو می‌پرداختند. این زمان‌ها البته فرصتی مغتنم برای گفت‌وگوی زنان و بازی فرزندان آنان‌ها به شمار می‌آمد «سر کوچه آقا جونم سه‌شنبه‌ها آب در جوی جاری بود. در این روز همه‌ی زن‌ها و بچه‌های محله لب جوی آب بودند. یکی ظرف می‌شست. یکی رخت، یکی گلیم و تشک و یکی هم کهنه‌های بچه. همین که مشغول شست‌وشو بودند، صحبت و درد دل می‌کردند. بچه‌ها هم آب‌بازی و توی جوی آب دنبال هم دویدن و ...».
زمستان سرد و لباس‌هایی که یخ می‌زد
شست‌وشوی لباس به خودی خود، کاری توان‌فرسا بود اما این سختی در زمستان و روزهای سرد شدت می‌یافت؛ آب، سرد يا يخ زده بود و زنان باید یخ‌ها را شکسته، در سوز سرما لباس‌ها را می‌شستند. كساني كه در حياط خانه‌ها به لباس‌شویی مشغول می‌شدند، با گرم‌كردن آب كمي از سرماي آن مي‌توانستند بكاهند. جعفر شهري در كتاب «تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم» در اين زمينه چنين روایت کرده است «اين رخت‌شويي‌ها را براي روزهاي آفتابي مي‌گذاشتند و در غير آن اگر احتياجشان مي‌شد و به قول معروف (يكي لاقبا) بوده (واشورشان آفتاب بود) آن يكي دو تكه را فردي ميشستند. يكي از كارهاي زجرآور براي زنان واقعا رخت‌شويي در زمستان بود كه در آن هواي سرد و وسط حياط سرد (سوز) گبر سرپا نشسته رخت چنگ بزند و چه بسا كه بر اثر (تلمبار) شدن البسه كه از جهت ابري، برف و باراني بودن چند هفته‌اي موفق به شستن‌شان نشده بودند ساعت‌ها كنار طشت رخت سرپا بمانند. طشت‌هايي كه غالبا بدون آتش بوده همگان قادر به گرم‌كردن آبشان نشده حداكثر مگر يكي دو طشت را مي‌توانستند گرم بكنند». زناني كه در كنار جوي‌ها و رودها لباس مي‌شستند، مشكلاتی بيش‌تر داشتند. آن‌ها افزون بر آن كه مسيري دراز در سرما و برف پشت سر می‌گذاشتند، ناچار بودند در آب سرد و يخ‌زده، لباس‌ها را بشورند كه كاري دردناك و سخت به شمار می‌آمد. این وضعیت را به روشنی در کتاب «خاطرات مرضيه حديدچي» می‌توان به تماشا نشست «در يك روز سرد زمستاني براي شستشوي رخت و لباس به محلي به نام منوچهري كه خارج از شهر بود رفتم. پس از شستن لباس‌ها آن‌ها را درون سطلي گذاشته زير بارش برف بازگشتم. سرما تا مغز استخوانم رسوخ كرده بود. وقتي به خانه رسيدم انگشتان دستم يخ زده بودند و نمي‌شد آن‌ها را بر روي بند آويزان كرد. با آن دست‌ها و سطل يخ‌زده به زير كرسي رفتم تا كم‌كم يخ دست‌ها و لباسهايم باز شد». امكان خشك‌كردن لباس‌ها نيز در زمستان‌ها كم‌تر بود به گونه‌ای که گاه این کار تا چندین روز به دراز می‌کشید «آن‌ها [لباس‌های شسته‌شده] را روی بندهای رختی که معمولا توی حیاط بالکن یا پشت بامها بود پهن میکردیم و هوا اکثر شبها که منفی میشد صبحها لباسها روی بند یخ میزد و علاوه بر آویزان‌شدن قندیل مخصوصا از لباسهای پشمی و کاموایی خود لباس هم عین چوب سفت میشد و آب داخلش قبل از اینکه خشک بشه یخ میزد باید دوباره صبر میکردیم تا آفتاب روزهای بعد لباسو خشک کنه اصطلاحا میگفتیم لباسا از سرما چوب شده است».
چوبكِ تهی‌دستان، صابونِ ثروتمندان
خانواده‌های گوناگون بر مبنای توان اقتصادی خود، لباس‌های را با چوبک یا صابون می‌شستند. چوبك و صابون در این زمینه رواجی بسيار داشتند. چوبک، گياهي با برگ‌هاي خارمانند بود كه ريشه‌ای کلفت داشت. مردم در گذشته ريشه اين گياه را خشكانده، می‌کوبیدند تا پودر شود. پودر چوبک در هنگام شستن، کف پدید می‌آورد، بدین‌ترتیب برای شست‌وشوي ظرف‌ها و بيش‌تر، لباس‌ها به کار می‌آمد. چوبک، رواجی بیش‌تر نسبت به صابون داشت زیرا ارزان و آسان تهیه می‌شد. جعفر شهري دركتاب « تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم» درباره شست‌وشوي لباس‌ها با چوبك چنين روایت کرده است «طرز لباسشويي‌شان به اين‌گونه بود كه ملبوس را در طشت آب و چوبك خيسانده پاها را بالا زده لگد مي‌كردند و يا آن را كنار نهر يا جوي آب روي سنگ صاف قرار داده با تكه سنگ ديگري برويشان مي‌كوفتند ... در زمستان معمولا چند زن خانه با هم قرار رختشويي نهاده دو سه طشت يا هر چند خانوار كه بودند به همان تعداد طشت بغل هم رديف نموده زيرشان را خاكه ذغال ريخته با گرم شدن آب شروع به رخت‌شويي مي‌كردند به اين ترتيب كه يكي رخت‌ها را آب‌مالي مي‌كرد و دومي چوبك يا شنان ... پاشيده مشت مي‌زد و سومي چرك‌ها (دست اولش) را مي‌گرفت و چهارمي دو مرتبه چوبك ريخته شروع به چنگ زدن (دست دوم) مي‌نمود و به اولي براي چرك‌گيري يا آب‌مالي برمي‌گرداند و به همين صورت يكي آب‌مالي كرده يكي چوبك‌زني مي‌نمود و ديگري آب‌كش كرده چركش را مي‌گرفت تا وقتي لباس پاك شود و نشانه پاك‌شدنشان هم آن بود كه در آب‌مالي بعد از چنگ‌زدن ديگر چرك پس نداده و هنگام چنگ‌زدن رنگ آب تغيير ننموده چركين نشده بشد يا آن كه سه دست كامل شسسته بشود». شست‌وشوي لباس‌هاي هر خانواده در طشتی ویژه، بازتابی از مسایل و اختلاف‌های خانوادگي در اين دوران مي‌توانست باشد؛ همين مساله موجب می‌شد ضرب‌المثل‌هایی در ميان مردم رواج یابد كه به عنوان نمونه نشان‌دهنده اختلاف ميان عروس با خانواده شوهر بود «رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست». صابون اما كالايي تجملی به شمار می‌آمد، به همین دلیل بسياري از خانواده‌ها به آن دسترسي نداشتند. بهره‌گیری از صابون در گذشته به طبقه درباريان و اعيان منحصر بود و قشرهای پايين جامعه كم‌تر می‌توانستند از صابون بهره بگیرند، حتی مردم در منطقه‌های روستايی اساسا شناختي از آن نداشتند. صابون رفته‌رفته از دوره‌های واپسین قاجار و آغاز روزگار پهلوي، براي شستن رخت‌ها رواج يافت «لباسها رو ده پونزده روزی یکبار میشستن. واسه شستن رخت و لباس از صابون رختشویی استفاده میشد و ته قالب صابون رو که بهش  مامالک میگفتیم کنار هر حوض میذاشتیم که اگه کسی میخواست دستشو با صابون بشوره از اونا استفاده کنه». پودرهاي رخت‌شويي رفته‌رفته از دهه‌های سي و چهل خورشیدی از اروپا به بازارهاي ايران راه یافته، جايگزين صابون شدند. تايد، از نمونه‌های نخستین و پرآوازه پودرهای خارجی رخت‌شویی در ایران آن روزگار به شمار می‌آمد. كارخانه‌های ایرانی نیز پس از آن به تولید پودرهاي رخت‌شويي روی آوردند.
ماشين لباس‌شويي در ايران
نخستین گونه ماشین لباس‌شویی، ساختاري ساده داشت و در واپسین سال‌های سده هجدهم میلادی ساخته شد. سده بیستم میلادی اما انقلابي در توليد لوازم خانگي پدید آورد. ‌ماشين‌هايی لباس‌شويي در این زمان ساخته شدند که لباس‌ها را با فشار آب و هم‌زدن تمیز می‌کردند. کوشش‌ها برای گسترش تکنولوژیک ماشین‌های لباس‌شويي با گذر زمان افزایش یافت. ماشين لباس‌شويي در میانه‌های سده بيستم میلادی نماد ثروت، رفاه و البته از لوازم ضروري زندگي مدرن به شمار می‌آمد. این وسیله شگفت‌انگیز در آن روزگار، از دوره پهلوي دوم رفته‌رفته به همراه دیگر لوازم برقي خانگي در ايران و در ميان خانواده‌هاي ثروتمند رواج يافت. تبليغ‌هایی گسترده در نشریه‌ها به ویژه مجله‌ها درباره برندهاي گوناگون ماشين لباس‌شويي در اين دوران منتشر می‌شد. متولیان و برنامه‌سازان تلويزيون نيز افزون بر تبليغ‌های بازرگانی، در ديگر برنامه‌ها چون سریال‌ها، فیلم‌های سینمایی و ‌برنامه‌های آشپزی به گونه‌ای غير مستقيم لوازم خانگي از جمله لباس‌شويي را تبلیغ می‌کردند. پاره‌ای از قشرها جامعه ایران اما در آغاز در برابر بهره‌گیری از این وسیله نو همچون بسياري از مظاهر جديد تمدني در ايران ایستادند. آنان باور داشتند ماشين‌هاي لباس‌شويي گرچه از نظر ظاهري لباس را از آلودگي‌ها پاك مي‌کنند اما لباس‌ها در این فرآیند از نظر شرعي تطهير نمی‌شوند. توصيف جعفر شهري در كتاب «تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم» به روشنی وسواس پاره‌ای زنان ايراني را در تطهير لباس‌هاي شسته‌شده نشان می‌دهد «براي زن‌ها ... بدترين اوقات روزهاي سرد زمستان كه بايد رخت را در خانه (كه بدلشان نمي‌چسبيد) شسته هم آب گرم درست بكنند و هم براي آب‌كشي و تطهير دست آخر در آب حوض يخ‌بسته رنگ‌برگشته بدبو كثيف (كُر) بدهند. ... بدتر از همه وسواس (كر)دادنشان بود كه حتما بايد هر شستني را پس از شستن سه مرتبه كر داده در آب غلت بدهند در غير آن پاك نشده بود اگرچه لازم باشد خود آب را كر بدهند».
صنعت‌گران ایرانی با افزايش تقاضا براي لوازم جدید خانگي در بازار ايران، برآن شدند ماشین لباس‌شويي در ایران تولید کنند. كارخانه ارج، از نخستین تولیدکنندگان ماشین‌های ایرانی لباس‌شویی بود كه توليد ماشين‌هاي لباس‌شويي را از دهه پنجاه خورشیدی آغاز كرد. فريدون شیرین‌کام در کتاب «سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» درباره توليدهای كارخانه ارج چنين آورده است «كارخانه ارج در طي سه دهه يكي از صنايع مشهور ايران در زمينه توليد لوازم خانگي بود. اين كارخانه به ساخت ده‌ها كالاي بادوام پرداخت ... كارخانه ارج براي جذب نيروهاي فني، آزمون برگزار مي‌كرد تا به اين وسيله نيروهاي كارآمد را جذب نمايد. كارخانه ارج در طي دهه سي تا پنجاه، چندين مدل بخاري نفتي و گازي، كولر آبي، ماشين لباس‌شويي، يخچال و فريزر ... توليد كرد. محصولات آن در كشورهاي خاورميانه نيز داراي شهرت و اعتبار بود».

آبجي گلبهار

گردهم‌آیی و مهمانی‌های زنانه، بیش‌ترین تفریحات زنان را در دوره قاجار دربرمی‌گرفت. این مهمانی‌ها و دورهمی‌ها همواره با شادی و سرور همراه می‌شد. نمايش‌هايي نيز در بسياري از اين مجلس‌های زنانه به اجرا درمي‌آمد. زنان با این نمایش‌های شاد و خنده‌آور هم‌خواني و همراهي مي‌كردند. «آبجي گلبهار» نام نمایشی شاد و زنانه است كه در دوره قاجار، در بيش‌تر مناطق ايران در مهمانی‌های زنانه و آیین‌ها و جشن‌هایی چون عروسی و ختنه‌سوران اجرا مي‌شد. روند کلی اين نمايش‌هاي زنانه، از مشکلات و مناسبات زنان در جامعه قاجاري برگرفته بود و مسایلی چون مناسبات اخلاقی، ارتباط‌های خانوادگی و شرايط اجتماعي زنان را دربرمی‌گرفت. نمايش «آبجي گلبهار»، بازتاب زندگی زناشویی و شيوه‌اي از بیان احساس عروس نسبت به خانواده شوهر بود. يك طشت خالي و چند تكه رخت، ابزارهای اين نمايش به شمار می‌آمد كه زنان در مهمانی ميانه اتاق می‌گذاشتند. نمايش، درباره زني رخت‌شور بود که در حال شست‌وشوي لباس خانواده شوهرش، با ناراحتی و بدگویی از آنان، نفرین می‌کرد. او چنين میخواند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت خوارشور [خواهرشوهر]/ بی‌صاحب بمانه». زن رخت‌شور اما هنگام شستن لباس‌های شوهرش از او تعریف مي‌کند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت یارمه/ نان بیارمه». نمایش همینگونه ادامه می‌یافت و دیگر زنان مجلس نيز با او همراهي مي كردند.

رخت‌شورخانه‌هاي عمومي

رخت‌شورخانه‌ها مکان‌هایی حياط‌مانند بودند که در کنار جوی‌های آب ساخته می‌شدند. سازندگان چنین مکان‌هایی چندین حوض آب و جايگاه‌هايي طشت‌مانند از ساروج در رخت‌شورخانه برای رخت‌شويي پدید می‌آوردند و آب به دست‌آمده از شست و‌شو از راه چاه‌های آب به بیرون شهر انتقال مي‌يافت. رخت‌شورخانه‌ها همچنين جایی برای استراحت افراد داشتند؛ فضاهایی که به زنان فرصت می‌داد در کنار شست‌وشوی لباس‌هايشان از رخدادها، خبرها و داستان‌های خویشان و دوستان و همسایگان آگاه شوند. هریک از حوض‌های رخت‌شورخانه‌ها به كاري ویژه اختصاص داشتند. حوضچه‌اي ویژه لباس‌های بسيار آلوده و لباس افراد بیمار، حوضچه‌ای برای لباس‌های نسبتا تميز و آب‌کشی، نیز حوضچه‌اي با منظور شست‌وشوی ظرف‌ها در نظر گرفته شده بود. رخت‌شورخانه‌هاي عمومي افزون بر كاركرد بهداشتي خود، مكانی مناسب براي زناني به شمار می‌آمدند كه در برابر پول، لباس‌های دیگران را می‌شستند. زنان رخت‌شور، رخت ها را خود به رخت‌شورخانه آورده، مي‌شستند. پاره‌ای دیگر از زنان که دقيق‌تر و از وضع مالي بهتر برخوردار بودند، رخت‌هاي خود را براي شست‌وشو به رخت‌شورخانه آورده، خود بر کار شست‌وشوي رخت‌ها به وسیله زنان رخت‌شور نظارت می‌کردند. رخت‌شورخانه‌های عمومی به اندازه‌ای  اهمیت و آوازه داشتند که نام پاره‌ای از آن‌ها بر گذرها و خیابان‌ها گذارده شده، حتی مبنای دادن نشانی در شهر می‌شدند «تهرانِ قدیم از میدان ژاله - شهدا- از آنجا به بعد بیابان و برهوت بود. در دولاب و اکبرآباد  خیار می‌کاشتند،  چهارصد دستگاه  و  یخچال، مسلسل‌سازی و کارخانه برق و یک ورزشگاه شماره ۳  یعنی تقریبا تا خیابان خراسان  بیابانی بود البته اطراف خیابان خراسان یکی، دو کوچه بود مثل کوچه  رخت‌شورخانه ».


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/98179/--آبجي-گلبهار