علیرضا کیانپور روزنامه نگار @kianpourAlireza
لطفا نخوانید! اگر جزو آن دسته از مخاطبان استثنایی هستید که اینجا را هم میخوانید، همین الان روزنامه را مچاله کنید و بعد با یک شوت سهامتیازی نشان دهید هرگز برای موفقیت دیر نیست. ما هم قول میدهیم به این دوستانمان که جفتی، یک دست ایادی غرباند، بگوییم کارتان را جور کنند بروید انبیای حالش را ببرید اما لطفا نخوانید که احتمال دارد سوژه این گزارش، ممنوعیت شود!
راستش را بخواهید نشسته بودیم بعد از 10سال جشن قهرمانی پرسپولیس را ببینیم که گفتند این آقای رئیسجمهوری اسبق فرمودهاند که میخواهند بروند استادیوم! اتفاقا ما هم همین که شنیدیم به جای اسم طرف، میگویند رئیسجمهوری اسبق، قلبمان آمد توی دهانمان و فکر کردیم همان است که میدانید! ولی بعد دیدیم منظور «او» نبوده و «آن یکی» است. یعنی عملا فهمیدیم که «آن یکی» هم مثل «او» ممنوعالتصویر شده و خلاصه فکر کردیم یک جایی از صفحه را برایش درنظر بگیریم که هم به اصطلاح خبرش را نخورده باشیم و هم کسی نخواند که خدایی نکرده به قول دوستان شر نشود!
البته آخرسر معلوم شد نه کسی ممنوعالفلان شده و نه اساسا قرار بوده گند بخورد به جشن قهرمانی پرسپولیس! اما قبل از اینکه خیال قرمزها راحت شود، «پدر روحانی» نوشت: «الان رئیسی نشسته پای تلویزیون که اگه یه موقع احمدینژادو تو ورزشگاه نشون دادن سریع یه نامه به صداوسیما و احمدینژاد بزنه و اعتراض کنه» و «DavoT» هم توییت کرد: «احمدینژاد وسط بازی وارد زمین میشه و برا تماشگرا دست تکون میده؛ بعد ویدیوشو با عنوان «استقبال هزاران نفری از احمدینژاد» پخش میکنه!» واقعیت این است که «آن یکی رئیسجمهوری اسبق» عادت داشت به این کارها! معمولا وقتی «او» میرفت هرجا، ملت جمع میشدند و کف و سوت میزدند اما «آن یکی رئیسجمهوری اسبق» اخلاق خاصی داشت. نگاه میکرد ببیند کجا شلوغ شده و ملت دارند به کدام سمت دست تکان میدهند، فورا میرفت خودش را فرو میکرد در «افق دید» آنها!
البته که بعضیها هم این اتفاق را جدیتر از این حرفها میدیدند. مثلا همین «GhadimiMehdi» خودمان که توییت کرد: «چهارسال پیش این روزا کارکردن اخبار هاشمی به شکل غیررسمی ممنوع شد تا وقتی رد صلاحیتش اعلام شد. حالا همین بلا به شکل رسمی سر احمدينژاد اومده.» اما عموم دوستان هر کاری میکردند، نمیتوانستند مسائل مربوط به «آن یکی رئیسجمهوری اسبق» را جدی بگیرند! «MehdiNademi» نوشت: «ممنوعالتصويري واسه احمدينژاد عين داستان «من و ابي و داريوش» ميشه! از الان به بعد هرجا بشينه ميگه من و خاتمي و منتظري رو کجا میبرین؟!» و «آدم إبن حوّا» هم شوخی- جدی توییت کرد: «کاش میشد احمدینژادم ممنوعالوجود یا ممتنعالوجود یا یه همچین مفاهیم فلسفیای چیزی میکردن!» و «اشــی» هم نوشت: «احمدينژاد رو ممنوعالتصوير كردن؟! بابا الان كل ايران آلزايمر بگيرن هم باز قيافه اين بابا 3D جلو چشمشونه» و سر آخر هم «معین» گفت: «دیگه ممنوعالتصویری هم از اعتبار افتاد!»
گفتنیها و نوشتنیها که تمام شد اما تازه «موقعیت مقداد» از راه رسید که «میشه خبر ممنوعالتصویری احمدینژاد رو به ما هم نشون بدین؟!» راست هم میگفت اتفاقا! هیچجا نبود این خبر! ممنوعالخبری یعنی این! خودش همهجا هست و خبرش هیچجا! نه مثل «او» که همهجا خبر از ممنوعیتهایش بود و خودش اما ...!