الف. ع طنزنویس
تازگیا یاد گرفتم تا وارد مترو میشم اگه روی زمین جا نباشه که بشینم، میرم جلوی خانومایی که روی صندلی نشستن و ازشون میپرسم که هر کدومشون چه ایستگاهی پیاده میشن. بعد میرم جلوی اونی که زودتر از بقیه پیاده میشه وایمیستم تا زودتر صندلی نصیبم بشه. به نظرم این کار خیلی بهتر از اینه که عین گرگ به همه صندلیا نظر داشته باشم. رفتار متمدنانهتری هم هست. وارد واگن میشم و با صدای بلند میپرسم: کیا ایستگاه بعد پیاده میشن؟ بعد هر کی دستشو برد بالا، میرم و جلوش وایمیستم. خوبیش اینه که حق انتخاب دارم. امروز هم به همین روش رفتم و جلوی یه خانومی ایستادم. دستم رو گرفتم به میله و سرم رو گذاشتم روی شونهام و با گوشیم ورمیرفتم. دختری که کنار اون خانوم نشسته بود یه کارت شارژ ایرانسل دستش بود و گوشیش هم روی گوشش و داشت اون پوشش روی شماره رمز رو با ناخن پاک میکرد تا رمز رو برای کسی که اون طرف گوشی بود بخونه. ستاره، صد و چهل و یک، ستاره و بعد رمز رو خوند... ولی دکمه مربع رو من زودتر زدم و مبلغ شارژ اومد توی سیمکارت من. 10هزار تومن! من فک کردم شارژ هزار تومنیه. دختره هنوز گوشی دستش بود. گفت: چی؟ نه بابا نامعتبر چرا؟ شاید اشتباه زدی و دوباره رمز رو خوند و باز هم کسی که اونور خط بود گفت که میگه رمز نامعتبره. من ترسیده بودم. خانومی که جلوش وایستاده بودم، پیاده شد ولی من حواسم نبود و سرجاش ننشستم. بالاسر دختره وایستاده بودم و قضیه این بود که پولم نداشتم که بدم و حالا یه عذرخواهی هم بکنم و بگم میخواستم شوخی کنم مثلا. جالب اینجا بود که اصلا خودم رو هم مقصر نمیدونستم و توی دلم هی به اون فحش میدادم که آخه احمق آدم تو این دوره زمونه شارژ 10هزار تومنی میخره و خودم رو آروم میکردم که عب نداره، یادته اون دفعه ایرانسل، بسته اینترنت 13 تومنیتو فعال نکرد. این به اون در! تو همین فکرا بودم که دختره زد به کیفم و گفت: میخوای اگه سنگینه واست نگه دارم؟ گفتم: نه مرسی، از شما به ما رسیده. گفت: بله؟ گفتم: هیچی! بعد کارت شارژو گرفت سمتم و گفت: اینو خریدم ولی میزنم میگه نامعتبره. عین راننده تاکسیا یه سری تکون دادم و گفتم: ملت دزدن! گفت: الان یعنی دیگه هیچی. 10تومنم پرید. یهو بیهوا گفتم: میخوای شمارتو بده من دختر خالم تو ایرانسل کار میکنه، واست میپرسم. گفت: واقعا؟ میشه؟ گفتم: حالا بگم بهش ببینم چی میگه. شماره تلفنشو گرفتم. کارت شارژ رو هم ازش گرفتم و پیاده شدم. یه ساعت پیش بهش مسیج زدم و شماره رمز یه کارت شارژ 10 تومنی رو براش فرستادم و گفتم: دخترخالم از طرف شرکت ایرانسل از شما عذرخواهی کرد و این شماره رمز رو داد که بدم بهت. برام نوشت: واااااای... تو چقد مهربونی... چقد گلی... چقد خوب که دنیا هنوز آدمایی مث تو داره... از دخترخالت تشکر کن. گفتم: خواهش میکنم. خوبی از خودته! 10 دقیقه بعد برام مسیج اومد که سیمکارت شما از طریق شماره فلان 5000 تومن شارژ شده و بلافاصله دختره مسیج زد که: نصفنصف + یک آیکون چشمک!