شهرام شهيدي طنزنویس [email protected]
«بادمجان» و «فسنجان» را میشناسید؟ منظورم خورشتهای خوشرنگ و لعاب و خوشمزه سفره ایرانی نیست. هرکس که کمی با طنز آشنایی و الفت دارد، میداند که بادمجان و فسنجان دو یار ازجمع یاران و شخصیتهای برجسته هفتهنامه توفیق بودند. نماد نمایندگان چاپلوسی که درمجلس ِ- به قول توفیق- شور با حضور داشتند. اگر امروز ما بادمجان و فسنجان نداریم، دلیلش حتما نفوذ فرهنگ غذایی غرب است. با حضور پیتزا و انواع برگرها و ذرت مکزیکی و سوشی و ادویهکاری و... درسفره سابقا ایرانی حالا حتما... از اتاق فرمان خبر میدهند تحلیل من اشتباه است و سفرهخانه و آشپزخانه هیچ ربطی به این موضوع ندارد و علت اینکه ما دیگر بادمجان و فسنجان درعرصه مطبوعات نداریم، این است که ما اصلا نماینده چاپلوس درکشور نداریم. بهویژه درشوراها که اصلا و ابدا. حاشا و کلا. برای همین است که با قاطعیت میتوانیم بگوییم. با این حساب دیگر دوره توفیق و کاراکترهایش گذشته.
میبینید خدابیامرز حسین توفیق- که همین چندی پیش عمرش را داد به شما و این چند خط به احترام او نوشته میشود- و عمو و فک و فامیلش چقدر باید خوشبخت باشند که با رفتنشان توفیق ازیک کشور میرود و میگویند دوره توفیق دیگر گذشته؟ طنز غریبی در دلش دارد.
هرچند فکرش را که میکنم، میبینم توفیق نقش پررنگی در استحاله سفره ایرانی داشته است. از بس گیر داد به بادمجانها و فسنجانها، مردم را از بادمجان و خانه ملت و فسنجان و طعم ملس و ترش و شور و... زده کرد. همین شد که حالا یک شهروند ایرانی بیف استراگانف را بهتر از قرمهسبزی میشناسد و به جای اینکه سعی کند کلهاش بوی قرمهسبزی بگیرد، ترجیح میدهد بنشیند خانه زنگ بزند برایش یک غذای فوری و فوتی غربی بیاورند.
راستش را بخواهید اینها که گفتم به سفارش همان اتاق فرمان شهرونگ بود. دم گوشتان بگویم، خودم خیلی موافقشان نیستم. یعنی فکر میکنم ما نوه نتیجههای توفیق در شهرونگ و خط خطی و بیقانون و چلچراغ و... وظیفه داریم ذائقه این ملت را عوض کنیم. به حرف اتاق فرمان ما گوش ندهید. باور کنید هنوز، هم بادمجان درمملکت داریم و هم فسنجان. خوبش را هم داریم و اگر حواسمان پرت شود و مواظب خورد و خوراکمان نباشیم، ناغافل میبینیم شکممان آمده جلو و چاق و پروار شدهایم. نتیجه پروارشدن هم که معلوم است. قورت دادهشدن!