بازیگرای ما و بازیگرای اونا!
 

 

احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رضا  کاظمی طنزنویس [email protected]

چند روز پیش فیلم «ماشینیست» با بازی «کریستین بیل» را می‌دیدیم. شخصیت اصلی فیلم مردی است که از بی‌خوابی شدید رنج می‌برد و به همین خاطر هیکلش فوق‌العااااااده لاغر و استخوانی شده است. می‌گویند کریستین بیل برای بازی در این نقش چیزی حدود 30 کیلوگرم وزن کم کرده است و بیش از سه ماه روزانه فقط یک عدد بادام و کمی کنسرو می‌خورده! واقعا این خارجی‌ها استانداردهای عجیبی دارند. فکر کنم اگر به این آقای بیل پیشنهاد بازی در نقش یک «جسد» را بدهند، خودش را واقعا می‌کشد که نقشش باورپذیر دربیاید! شما این روانی‌ها را با بازیگران خود ما مقایسه کنید خدایی! به‌خصوص اینهایی که توی فیلم‌های سوپرمارکتیِ سینمای خانگی بازی می‌کنند. طرف نقش یک آدم عادی را هم حتی باورناپذیر بازی می‌کند! خدایی کار سختی‌ است! مثال دیگری برایتان بزنم؛ مثلا همین مرحوم «هیث لیجر» را می‌گویند دلیل جوانمرگی‌اش خو گرفتن بیش از حدش با نقش «جوکر» در فیلم بتمن بوده که او را افسرده کرده و باعث شده بود به مواد مخدر پناه ببرد! می‌گویند او برای بازی در این فیلم چند ماه خودش را در اتاقی حبس و جلوی آیینه تمرین می‌کرده! البته بازیگران ما هم ساعات زیادی را جلوی آینه وقت صرف می‌کنند، منتها نه برای تمرین گریه و خنده، وحشتزدگی و ... بلکه برای میک‌آپ، مدل دادن به مو، ست کردن لباس، آرایش و عشوه!
ما الان در بین فیلم‌ها و سریال‌های‌مان سکانس‌هایی داریم که مثلا طرف پسر جوان و شوهر مهربانش در آن، جلوی چشم‌هایش با ماشین از تپه پرت می‌شوند پایین و جفت‌شان زنده‌زنده آتش می‌گیرند و بعد هم عینهو کباب ته‌ ماهیتابه‌ای از وسط دو شقه می‌شوند، اما خانم بازیگر حتی یک قطره اشک هم نمی‌ریزد تا مبادا ماتیک و خط چشمش خراب شود! حتی جیغ و داد هم نمی‌کند که مبادا صدایش بگیرد و تارهای صوتی‌اش اذیت شود، توی سر و صورتش هم که اصلا نمی‌زند چون پوستش حساس است، کلا همین‌جور عین ماست چکیده موسیرِ سون ایستاده و زیر لب می‌گوید: «وااای!» حالا همین نقش را اگر بدهید یکی مثل مونیکا بلوچی بازی کند، از سه ماه قبل خودش را توی اتاق حبس می‌کند تا با کاراکتر خو بگیرد. بعد می‌رود یک مدت توی آتش‌نشانی و ستاد حوادث غیرمترقبه کار می‌کند تا این‌جور حوادث را از نزدیک ببیند و بتواند با سکانس ارتباط برقرار کند. موقع فیلمبرداری هم یک‌جوری خودش را می‌زند و جیغ و داد می‌کند و آسفالت‌های کف خیابان را گاز می‌گیرد که دل کارگردان و تهیه‌کننده کباب بشود و بیایند زیر بغلش را بگیرند از کادر خارجش کنند! خودش هم به قدری در نقشش فرومی‌رود که تا یک‌سال لباس سیاه می‌پوشد و تا دوست و رفقایش برایش لباس سفید نبرند، رخت عزا را درنمی‌آورد!
متاسفانه این روزها ما شاهد یک «بازیگرسالاری» عجیب در سینمای‌مان هستیم! به‌طوری که مورد داشته‌ایم که پروژه سینمایی با هزینه 20 میلیاردی را یک ماه عقب انداخته‌اند تا یک عدد جوش زیرپوستی که روی لُپ آقای بازیگر زده بوده، برطرف شود. نگاه به امثال نوید محمدزاده و محسن تنابنده که ذاتا بازیگر هستند نکنید، این روزها اگر شما دماغ توک بالا، چشم رنگی، موی لخت، لب‌شتریِ قرمز، نگاه خمار و قد بالای یک متر و هشتاد و پنج نداشته باشید و بخواهید وارد عرصه بازیگری شوید، کارتان از استخدام شدن با مدرک کاردانی کشاورزی در سازمان ناسا هم سخت‌تر است. یعنی این‌جور بگویم که شما شاید بتوانید با شلوارک توپ‌توپی قرمزوآبی و تی‌شرت آستین‌حلقه‌ای صورتی وارد اجلاس عمومی سازمان ملل متحد بشوید و آن‌جا در صحن علنی سخنرانی کنید، اما بدون ویژگی‌هایی که گفتم بعید است بتوانید وارد سینما بشوید!

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/95610/بازیگرای-ما-و-بازیگرای-اونا!