جهان را از این دست بیش باد
 

 

اویس رضوانیان

یکی از دوستانم عکسی برایم فرستاده که در آن، کسی بالای در پارکینگ خانه‌اش نوشته است: اگر ناچار به پارک ماشین جلوی در هستید، شماره همراه خود را پشت شیشه بگذارید. از لحظه‌ای که این عکس را دیده‌ام، مدام با خودم فکر می‌کنم چقدر ما نیازمند رفتارهایی از این دست هستیم و چقدر خوب است که هنوز کسانی در شهر و فضای خشونت‌زده‌ای که زندگی‌ می‌کنیم، پاکیزگی کلام و رفتار خود را از دست نداده‌اند و در روابط خود با دیگران، اصل را بر مدارا گذاشته‌اند. باز به این فکر می‌کنم که خودم در موقعیت‌های اینچنینی که امکان استفاده از دو ادبیات متفاوت (نرم و خشن) را دارم، کدام ‌یک را برمی‌گزینم. به گمانم بیشتر ما، ترجیح می‌دهیم از ابزارهای قهری مانند تهدید به پنچر کردن و امثال اینها استفاده کنیم و این رویکرد را موثرتر می‌دانیم.
عکس را گذاشته‌ام گوشه‌ صفحه‌ نمایشگرم و هرازگاهی بالا می‌آورمش و نگاه می‌کنم. با خودم فکر می‌کنم این خانه کجاست؟ خانه دوست کجاست؟ می‌خواهم بروم خانه‌اش را پیدا کنم و ماشینم را جلوی در خانه‌اش پارک کنم و زیر شیشه هم برایش شماره‌ام را بگذارم. بعد وقتی پایین آمد و ماشینم را دید و خواست شماره‌ام را بگیرد، مانند برنامه‌های تلویزیونی جلو بروم و با او دست بدهم و بهش بگویم: تبریک می‌گویم. شما برنده‌ مسابقه‌ ما و همه‌ مسابقه‌ها هستید. شما توانستید در جامعه‌ای که همه منتظر ایستاده‌اند تا به کمترین بهانه‌ای پاچه‌ هم را بگیرند و از کمترین فرصتی برای اعمال قدرت بر دور و بری‌هایشان استفاده کنند، همرنگ جماعت نشوید. شما توانستید فرقی با آن راننده‌ تاکسی که در روز بارانی کرایه‌اش را دوبرابر می‌کند، با آن کارمندی که بی‌دلیل کار ارباب رجوع را به فردا حواله می‌دهد، با آن استادی که نام خودش را به زور در مقاله دانشجویش می‌چپاند و با آن پزشکی که از بیمار مضطرش هزینه‌ای بیش از هزینه‌ متعارف طلب می‌کند داشته باشید. شما برنده مسابقه شهروند خوب در شهری هستید که خیلی از خوبی‌ها فراموش شده است.
برایش بگویم کافی است لحظه‌ای، تنها لحظه‌ای اتومبیلتان در خیابانی شلوغ خاموش یا خراب شود تا از هوار بوق‌های اتومبیل‌های پشتی متوجه شوید که آستانه تحمل این مردم تا چه اندازه پایین آمده است. کافی است در ادبیات و لحن پلیس راهنمایی و رانندگی که پشت خودرویش نشسته است و از بلندگو به رانندگان دیگر تشر می‌زند دقیق شویم تا ببینیم چطور ناخودآگاه زبان و بیانمان تندی را برمی‌گزیند. از همه اینها مهم‌تر، کافی است گاهی در سکنات و ادبیات کودکان امروزمان باریک شویم تا به چشم‌مان بیاید که چطور خشونت و رفتار خشونت‌زده را داریم سینه به سینه منتقل و مستقرش می‌کنیم.
اینها را که برایش گفتم، دوباره دستش را بفشارم و بهش بگویم که مهم نیست شورای شهر و شهرداری و باقی مراجع رسمی چه کسی را به‌عنوان شهروند نمونه انتخاب می‌کنند. برای من، شما شهروند نمونه هستید. بله، همین شما. حالا هم لطفا اجازه دهید ماشینم را از جلوی در خانه‌تان بردارم.
[email protected]


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/9434/جهان-را-از-این-دست-بیش-باد