محمود محرابی
بی شک پدیده سرعت، امروزه به یکی از مهمترین فاکتورهای جوامع مدرن بدل شده است. عاملی که در لحظه به لحظه شئونات ما حضوری پررنگ دارد و نبود یا کاهش آن موجب به هم ریختن نظم و اختلال در امور زندگی میشود. از وسایل ارتباط جمعی که اخبار و گزارشها را در سریعترین شکل ممکن خود به گوش مخاطبان میرسانند تا وسایل حمل و نقل و دسترسی به اطلاعات و دادههای جهانی موجود در اینترنت، همه و همه با سرعت سرسام آور خود شتاب جمعی جامعه را افزایش دادهاند. هر آن چیزی که در روزگاران گذشته رویایی دست نیافتنی به نظر میرسید امروزه به امری کاملا عادی و طبیعی بدل شده است. کودکانی که در این عصر پا به دنیا میگذارند هیچ درک و شناختی از فضایی عاری از این همه مصادیق پر شتاب ندارند. به تدریج این جریان سریع به بخشی از هویت و شخصیت آنان تبدیل میشود. فرزندانی که در کمترین زمان ممکنه به آن چیزی که نیاز دارند دسترسی پیدا میکنند. اما این فقط یک روی سکه است و روی دیگری نیز وجود دارد. واقعیتی که در آن جدایی بیش از پیشِ انسانها از متن طبیعت و سرشت واقعی خود نمایان میشود. ضرباهنگ سریع زندگی اگرچه سهولت را به همراه داشته اما در کنار خود اضطراب و استرس و نگرانی را نیز به ارمغان آورده است. فضای گسترده و شدید رقابت برای جا نماندن از قافله بشری شرایط را به گونهای تغییر داده است تا ما نیز برای دور نماندن از این مسابقه دست و پا بزنیم. همه آن چیزی که برای موفقیت خود مناسب میپنداریم در شرایطی به عامل رنج و استرس مان بدل میشود. گامهای سریعی که هر روز برای رسیدن به محل کار برداشته میشوند؛ لقمههای غذایی که بی محابا و عاری از درک جویده میشوند، و چشمهایی مدام نگران که تنها کاری که انجام نمیدهند دیدن درست زندگی است. اینها و صدها و هزاران عاداتی شبیه به آن، چنان در زندگی روزانه ما رخنه کردهاند که جدایی از آنها ناشدنی به نظر میرسد. تمامی اینها سوغات تمدنی است که قرار بوده با خود آرامش را به همراه داشته باشد اما دقیقاً از همینها خالی و تهی است. ما دستان خود را در دست کسی قرار دادهایم تا درمانی باشد برای دردهای ما، اما غافل از این هستیم که تکیه بی محابا و اعتماد بی حد و اندازه به آن، جدایی روزافزون ما از خودمان را به همراه دارد.