سپهر دادجویتوکلی روزنامهنگار
خیلیها علاقه وافری به لباس دارند. بعضا بهطور وسواسگونهای لباسهای جدید و گرانقیمت میخرند. اگر نه به این حد از وسواس، اما همه ما دوست داریم لباسهای زیبا بپوشیم و عطرهای مطبوع استفاده کنیم. ذات بشر گرایش دارد که «خوشتیپ» و «خوشپوش» باشد. این را در قرارهای رسمی زندگیتان مرور کنید. روز خواستگاری یا عروسی؛ مصاحبه کاری؛ میهمانی.تابهحال یک بازیگر سینما یا بازیکن فوتبال را از نزدیک دیدهاید؟ مثلا خیلی اتفاقی پشت چراغ قرمز ترافیک یکی از وزرا را دیدهاید؟ خیلیها دوست دارند جای این افراد به زعمشان «مهم» باشند. جمعی را تصور کنید که دور هم نشستهاند. هر کدام پیرامون موضوعی صحبت میکنند. معمولا کسی پیدا میشود که بهتر از بقیه صحبت کند و موضوع بحث را تغییر دهد. بقیه افراد هم او را دنبال میکنند. در یک جمع خانوادگی در مورد «داربی» حرف میزند. «قیمت»ها را تحلیل میکند و... شما در یمن، عراق یا سوریه نیستید. در آمریکا، بنگلادش یا ترکیه هم. حتی در تهران هم نیستید. چرا باید با ولع پیرامون موضوعی صحبت کنیم که نه دغدغه ماست نه ما با آن درگیر هستیم؟این یکی از مهمترین تاکتیکهای رسانههاست که به آن «برجستهسازی» میگوییم. پیش از این نیز پیرامون آن صحبت کردهایم. میل به برجسته بودن، دیدن، زیستن، گفتن و... در ذات بشر است. یک تلاش برای موجودیت انسان اجتماعی. رسانهها با استفاده از این خصوصیت، بیش از نیم قرن است که موضوعات مورد نظر خود را با تیتر کردن به شما تحمیل میکنند و موجب میشوند شما درخصوص آنها بیندیشید. بهعبارتی تنها این موضوعات را در آیینه چشم و ذهن خود داشته باشید. مثلا دعوای کنونی بین خبرگزاریهای دولتی و مخالفان دولت را رصد کنید. دولتیها در تیترها تأکید بر خدمات و کارهای انجام شده دارند اما مخالفان دولت تأکید بر کارهای ناتمام، اشتباهات و کمبودها. رسانهها اینگونه سعی دارند تا ذهن شما را درگیر خود کنند.اما اکنون با ظهور «خبرنگاری شهروندی» موضوع کمی پیچیدهتر شده است. حالا تنها رسانهها و صاحبان قدرت نیستند که موضوعات مهم را در ویترین توجه شما قرار میدهند. اکنون «ذائقه مخاطب» میتواند اهمیت موضوعات را حتی برخلاف میل رسانههای رسمی تعیین کند. به جنگ تلگرامی در انتخابات اخیر مجلس توجه کنید. به مراسم ترحیم آیتالله هاشمی یا اجتماعیتر، به واکنشها در برابر حادثه پلاسکو. گاهی این شبکههای اجتماعی هستند که با برجسته کردن موضوعی، سیاستمداران را مجبور به موضعگیری و آنها را وادار میکنند به جریان خبری به راه افتاده بپیوندند.«طوفان توییتری» از این دست است. Tweetstorm یک حرکت جمعی در شبکه اجتماعی توییتر است. مخاطب با استفاده از یک هشتگ و 140 میکروبلاگ ظرفیت رمزگذاری اقدام به ارسال پیام میکند. یک پیام بارها و بارها بازنشر و بازدید میشود و به این ترتیب مانند به هم پیوستن چند نسیم، تبدیل به طوفانی میشود که مهمترین کارکردش «جلب توجه است». اساس نظر مارک اندرسون، میلیونر آمریکایی که خالق «طوفان توییتر»ی است نیز همین بوده است. این جلب توجه و درگیر کردن تعداد بیشماری از مخاطبان عملا یک «برجستهسازی» است.جلب افکار عمومی به موضوعی، آن هم با کیفیتی خارج از آنچه یک سیستم بتواند آن را کنترل کند، میتواند بنیانهای «ادراک اجتماعی» را تحتالشعاع قرار دهد. دقیقا ایرادی که نگرانی عمیقی برای نظامهای توتالیتر ایجاد میکند. از منظری دیگر تنها «سواد رسانه»ای است که میتواند سوی حرکتهای اجتماعی اینچنینی را تعیین کند. ابزاری برای «فهم انتقادی». فهمی که شما را در قبال هر طوفان مجازی واکسینه کرده یا قادر میسازد با جهت دادن به آن پرههای بزرگ آسیاب بادی خود را در جهت منافع اجتماعی بگردانید.