طلا یا نقره فرقی نمیکرد، مهم اهتزاز پرچم ایران بود
خدمتی: روز قهرمانی با خانوادهام گریه کردم
دختر 18 ساله بیرجندی و اولین طلایی ایران در اینچئون. نجمه خدمتی دختری که یک لحظه در طول مسابقه نگاهش از روی مگسک منحرف نشد و تیرهایش را به سوی سیبلهای طلایی نشانه گرفت. در فینال 7 دقیقه فرصت برای زدن تیر قلق به او داده شد و بعد از آن با فرمان مسئول خط در زمان ۷۵ ثانیه یک تیر شلیک کرد. پس از زدن 10 تیر و با پیروزی در مسابقه نهایی به مدال طلا رسید تا اثبات کند، تیراندازی فقط مخصوص پسران نیست. دختران هم میتوانند در میادین بینالمللی تیر بیندازند و مایه غرور ملت شوند.
اولین مدال کاروان را بهدست آوردن، چه حسی دارد؟
بیانش برایم کمی سخت است. خصوصا برای من که اولین تجربهام در این بازیها بود. زمانی هم که پدر و مادرم با من تماس گرفتند و تبریک گفتند، لحظات فراموش نشدنی برایم بود؛ هرسه ما گریه میکردیم.
از ایران با تو تماس گرفتند؟
بله، آنها وقتی صبح برای دیدن مسابقه بیدار شده بودند، دست بهدعا امتیاز تیرهای مرا میشماردند. خودشان میگویند، وقتی نوبت به تیرهای آخر رسید، اشک در چشمانشان جمع شده بود.
پس آنها مشوقان اصلی تو برای این ورزش هستند؟
بله، مادرم مربی تیراندازی است. از طریق او بود که با این ورزش آشنا شدم. مربی خود من هم اوست.
مادرت فکر میکرد طلا بگیری؟
مادرم همیشه به من یاد داده که سخت تلاش کنم تا راه موفقیت برای من هموار شود. درواقع مدال خود را مدیون راهنماییهای مادرم هستم. خانوادهام برای من خیلی زحمت کشیدند. آنها دعا کردند و سپاسگزار هردو هستم. قبل از بازیها هم مربیان و اطرافیان به من انرژی میدادند. من هم تمام سعیام را کردم تا بتوانم طلا بگیرم که خوشبختانه به این مهم رسیدم.
شاید بهخاطر سن کمات کسی فکر نمیکرد که مدال بگیری، آنهم طلا ولی این اتفاق رخ داد...
من به اندازه بزرگترها تلاش کردم. در المپیک نانجینگ و رقابتهای جهانی اسپانیا خوب تیر زدم و تجربیات این دو پیکار را بهکار گرفتم. پیشبینی مدال طلا را میکردم اما نه در انفرادی. پیشبینی میکردم در تیمی مدال بگیرم.
سطح رقبایت چگونه بود؟
نفرات برتر جهانی در این بازیها حاضر بودند. بهویژه تیرانداز چینی که طلای المپیک را هم داشت. تا لحظه آخر هم مشخص نبود که چهکسی قهرمان میشود ولی 3 نفر اول مشخص شده بودند و میدانستم جزو 3 نفر اول هستم. خیلی خوشحال شدم. حتی روی نتیجه مدیریت داشتم، با این حال تمرکزم روی شلیکهای پایانی زیاد بود. پس باعث افتخار من بود که با سن کم توانستم به این موفقیت دست پیدا کنم.
دو ورزشکار ایرانی به فینال رسیده بودید، این مسأله کار تو را سختتر نمیکرد؟
با وجود اینکه نرجس امامقلینژاد هم در فینال حضور داشت، فرقی نمیکرد که مدالم طلا باشد یا نقره. مهم این بود که سرود ایران در سالن مسابقات خوانده شود و اینکه پرچم ایران به اهتزاز درآید. حواسم بود؛ هدف من و نرجس این بود که به حریفانمان اجازه ندهیم دو مدال ناب رقابتها را بگیرند. وقتی خودمان بودیم، یکجور سر گرفتن طلا کنار میآمدیم.
نگاه رقبایت به شما چگونه بود؟
آنها متعجب شدند. شاید اصلا انتظار نداشتند دو ایرانی مدالهای باارزش مسابقه را بگیرند. چین، هندوستان و سنگاپور مدعیان اصلی این رشته هستند. بنابراین کار با آنها در بازیهای آسیایی بسیار دشوار شد.
شنیدهایم در بیرجند استقبال گرمی از شما شد و سکهباران هم شدهای؟
با استقبالی که از من در بازگشت از اینچئون شد، واقعا احساس غرور کردم و خوشحالم. مردم و مسئولان دلگرمم کردند. جشنی هم برگزار کردند که در آن مسئولان اداره ورزش و جوانان و استانداری خراسانجنوبی با اهدای سکه از من قدردانی کردند.
تیراندازی رشته خاصی است و شاید برای خیلیها جذاب نباشد! با این نظر موافق هستی؟
خیلیها میگویند این ورزش تحرک ندارد اما به نظر من در تیراندازی همه فعالیتهای یک ورزش دوومیدانی یا بسکتبال انجام میشود. نفس تیرانداز با تمرینات هوازی قابل کنترل است. کنترل عضلات زمانی به حد مطلوب میرسد که انقباض سریع و کند عضلات هر دو آموزش داده شوند. گاهیوقتها انجام یک دوره مسابقه ساعتها طول میکشد. یک ورزشکار ورزیده تحمل بیشتر و در نتیجه آسیبپذیری کمتری در مقابل خستگی دارد. طبیعی است، اگر این تمرینات نباشد، تمرکز خوبی هم به وجود نمیآید.
در زمینه باشگاهی هم فعالیت داری؟
بله، در باشگاه مقاومت تیراندازی میکنم و در لیگ هم با این تیم هستم اما تیراندازی به امکانات نیاز دارد تا پاسخگوی علاقهمندانش باشد. ما به دلیل تحریمها، فشنگ نداریم و با آنکه در تفنگ خفیف ورزشکاران خوبی داریم ولی بهدلیل نداشتن فشنگ به حقمان نمیرسیم.
میزان طرفداران این رشته چقدر است؟
ببینید در همین چند روز چقدر تیراندازی شناخته شد؟ دلیلش رسانهها بودند. پس میشود ورزشهایی را که سالها محروم بودند بیرون کشید و آنها را به مردم شناساند.
همسرم از مدال نقرهام بسیار خوشحال شد
رجبی: مادرم مخالف گرفتن تابعیت ایرانی بود
مسابقات دوومیدانی همیشه با تبوتاب خاصی برگزار میشود. اینبار هم لیلا رجبی، ملیپوش پرتاب وزنه بانوان در مرحله نهایی بازیهای آسیایی با 9 رقیب دیگر همراه شد تا برای مدال رقابت کند. این پرتابگر بلاروسیاصل تنها امید مدالآوری بانوان در این دوره محسوب میشد. خیلی تمرین کرده بود و توانست با پرتاب 17 متر و 80سانتیمتر در سکوی دوم بایستد و مدال نقره را صاحب شود. او با این مدال، اولین مدال بانوان را در این رشته کسب کرد. رجبی درسال 86 با تغییر تابعیت و پذیرفتن دین اسلام به کشورمان آمد و به همسری پیمان رجبی درآمد و اکنون سالهاست که پیراهن تیمملی ایران را بر تن کرده است.
از حال و هوای روز مسابقهات در اینچئون صحبت کن.
رقیب اصلیام از چین بود که در کشوری مانند آلمان تمرین میکند. مدال برنز المپیک را داشته و در قهرمانی جهان صاحب عنوان است ولی من میتوانستم با حضورش به مدال طلا برسم ولی هرچه تلاشم را کردم نشد.
چرا؟
حریفانم مدتها در کمپهای اروپایی تمرین میکنند و شرایط بهتری نسبت به من دارند. آنها با برنامهریزی کار میکنند. اردو برای ورزشکار بسیار خوب است اما نه اینکه تنها 3 یا 4 ماه مانده به مسابقات به اردو بروی.
یعنی اردوی بلاروس خوب نبود؟
برای من نسبت به دورههای قبلی بهتر بود. 4مسابقه هم در این کشور داشتم که در یکی از آنها اول شدم و 3 مسابقه دیگر به مقام دومی رسیدم اما باید یک برنامهریزی 4 ساله برای تمرین داشته باشی.
پیش از اعزام فکر میکردی به مدال برسی؟
من در رکوردهای ثبتشده نفر سوم بودم. فکر میکردم به مدال برسم اما رنگش مشخص نبود.
پیمان، همسرتان هم از کسب مدال خوشحال بود؟
با هم در تماس بودیم و او هم بسیار خوشحال شد. پیمان خیلی به من روحیه میداد.
از وضع جوایز حتما اطلاع دارید؟
بله. 70 سکه برای مدال نقره در نظر گرفتهاند. البته معلوم نیست به این زودیها بدهند، شاید یکسال طول بکشد! به دلیل اینکه در چندسال گذشته هم همین اتفاق افتاده است. فکر میکنم جوایز سال 90 را 91 دادند.
رقبای جهانیتان چه شرایطی دارند؟
پرتابگران چین و آلمان شرایط خوبی دارند، البته در المپیک نماینده نیوزیلند مدال طلا گرفت.
برنامه بعدیات چیست؟
باید آبانماه در مسابقات ساحلی تایلند شرکت کنیم.
کمی هم از خودت بگو. از زادگاهت و اینکه چطور شد تابعیت ایران را پذیرفتی؟
من در شهر ویتبسک به دنیا آمدهام و خانوادهام نیز درحالحاضر آنجا زندگی میکنند. بههرحال قسمت این بود که با پیمان رجبی آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. من به ایران آمدم و تصمیم گرفتم برای ایران مسابقه بدهم.
خانوادهات با اینکار تو موافق بودند؟
نه. در ابتدا مخالف بودند، بهویژه مادرم. بهخاطر اینکه ترس داشتند چون فرهنگ زندگیام عوض میشود اما الان هیچ مشکلی ندارم.
تحصیلاتت چیست؟
من تحصیلاتم درباره مربیگری دوومیدانی است و نمیدانم اینجا چگونه آن را تطبیق دهم.
دوست داری در ایران مربی دوومیدانی شوی؟
هنوز فکری نکردم اما مشکل این است امکاناتی که در ایران هست برای یک مربی کافی نیست و نمیتواند کار کند. این رشته، ورزش پایه است ولی به آن رسیدگی نمیشود. احسان حدادی که نایبقهرمان المپیک است همیشه با مشکل مربی روبهرو بوده، ما که دیگر جای خود داریم.
با این نقره صاحب چند مدال شدهای؟
هفتمین مدالم بود. در مسابقات قهرمانی آسیا و رقابتهای داخلسالن مدالهایی گرفتهام. در غرب آسیا هم دو مدال طلا دارم.
درآمد شما از دوومیدانی چقدر است؟
بوشهر که دیگر تیم باشگاهی ندارد. فعلا هم پیشنهادهایی که میشود اصلا مناسب نیست و بیارزش است. تنها درآمد من ماهانه یکمیلیون و 300هزار تومان است. درباره تغذیه و مکمل هم کمکهایی صورت میگیرد.
چطور شد به سمت دوومیدانی رفتی؟
14 سالگی در مدرسه یکی از مربیان تشخیص داد که من برای دوومیدانی خوب هستم. به همین دلیل انتخابم کرد.
پیمان رجبی چرا دوومیدانی را کنار گذاشت؟
شرایط این رشته چندان خوب نیست و باشگاهی هم وجود ندارد که او بخواهد قرارداد ببندد و به همین دلیل کنار گذاشته و کار دیگری انجام میدهد.
وضع لباستان چگونه است؟ فدراسیون برایتان تهیه میکند یا خودتان؟
لباسهایی به ما میدهند اما نمیتوان استفاده کرد. من خودم لباسها را از خارج از کشور میخرم. جنسی که میخرم خیلی بهتر از داخل ایران است.
در این 7سال که ایران بودی، چندبار به بلاروس رفتی؟
4 یا 5 بار. البته پدر و مادرم به ایران سفر میکنند و آنها را میبینم.
بین ورزشکاران بهترین دوستانت چه کسانی هستند؟
من با مریم طوسی و سپیده توکلی رابطه خوبی دارم.
کانوپولو را بهخاطر المپیکی نبودنش رها کردم
گماری: نزدیک بود خفه شوم
سونیا گماری، پاروزنی است که از رشته کانوپولو به اسلالوم رفت و بعد از 7 ماه تمرین مسافر اینچئون شد. از همان ابتدا خوب پارو زد و با عملکرد خوبش به دیدار ردهبندی رسید تا با شکست حریف تایلندیاش با زمان 1:27:36 اولین مدال اسلالوم ایران را بهدست بیاورد. خودش از کسب این مدال بسیار خوشحال است: «در این مدت زحمات زیادی کشیدم و کسب این مقام واقعا ارزش زیادی برایم داشت. احساسم قابل توصیف نیست فقط یک ورزشکار میتواند بفهمد که چه احساسی دارم.»
شما پیش از اسلالوم در کانوپولو فعالیت میکردی؛ درست است؟
بله، سالها در کانوپولو بودم و مقامهای خوبی هم بهدست آوردم. حتی سابقه خانمگلی نیز دارم. قبل از آن شناگر بودم و به رشتههای آبی، علاقه زیادی دارم. از آنجایی که کانوپولو هم جزو رشتههای آبی است، تصمیم گرفتم در این رشته فعالیت کنم.
خانوادهات با پیوستن به این رشته مخالفتی نداشتند؟
کانوپولو جزو رشتههایی است که کمتر کسی از آن شناخت دارد. خانواده من هم ابتدا شناخت چندانی از این رشته نداشتند و مخالف بودند که من وارد این رشته شوم اما بعد از مدتی پیشرفت مرا که دیدند، حمایتم کردند.
در کرمانشاه منابع آبی کافی برای تمرینکردن وجود داشت؟
خیر! متاسفانه با وجود اینکه استان ما از منابع آبی کافی برخوردار است اما محل مناسبی برای تمرین کردن وجود ندارد. دریاچهای در شهربازی است که ما در آن تمرین میکنیم. علاوه بر این، چون کانوپولو رشتهای است که میتوان در استخرها هم تمرین کرد، ما بیشتر مواقع از استخرها استفاده میکنیم. در استخرها هم ساعتهای مرده به ما میرسید.
در استان حمایتتان میکردند؟
بله خوشبختانه خانم قیطانی، رئیس هیأت استان کرمانشاه از هیچ کمکی به قایقرانان دریغ نمیکنند و از این جهت ما شانس داشتهایم.
حالا چطور شد تغییر رشته دادی و به سمت اسلالوم رفتی.
کانوپولو رشته المپیکی نیست و جایی هم در بازیهای آسیایی ندارد، تصمیم گرفتم به اسلالوم بروم. رشتهای که بسیار مهیج است و اولینبار بود که بانوان توانستند مجوز آسیاییاش را بگیرند.
تغییر رشته، تو را اذیت نکرد؟
مسلما. چون با دو سیستم مختلف باید کار میکردم. یکی در آبهای آرام و دیگری در آبهای خروشان. در این رشته باید روی دو زانو بنشینی و تک پارو بزنی. ضمنا غلتزدن ورزشکار در هر دو ماده متفاوت است. نوع تمریناتش بسیار با هم فرق میکند.
با این شرایط، هیچ مشکلی برایت در تمرینات بهوجود نیامد؟
متاسفانه چندبار دستچپم آسیب دید؛ بهخاطر تفاوت غلتزدنها نزدیک بود چندینبار خفه شوم. بههرحال شانس آوردم و مربیانم هم خیلی به من کمک کردند تا بعد از یکماه به سیستمها وارد شدم و درنهایت با زحمات فراوان به تیمملی راه پیدا کردم.
در اینچئون تکمدال اسلالوم را به نام خود ثبت کردی، چه احساسی داری؟
در این رقابتها حریفان کارکشتهای روبهروی خود داشتم. آنها سالها در آبهای خروشان کار کرده بودند. رقیب چینی من که قهرمان جهان بود و حریف تایلندی نیز در اردوی بانکوک مرا پشتسر گذاشته بود. ژاپنیها و کرهایها هم خیلی قوی بودند که خوشبختانه آنها را پشتسر گذاشتم.
استرس زیادی در بازیها داشتی. گویا بهراحتی نمیتوانستی نفس بکشی...
بله، فشار روانی بالا بود. نداشتن یک روانشناس در تیم دلهرهام را زیادتر کرده بود. کسی هم نبود آرامم کند. من حتی در حد یک ورزشکار حرفهای نمیتوانستم غذا بخورم.
شنیدهایم خوب هم غذا نمیخوردی؟
البته در اینباره اغراق زیادی شد. من غذایم را میخوردم اما نه در حد یک ورزشکار حرفهای. آن هم بهخاطر استرس زیاد بود. بعضی روزها فقط یک تکه گوشت را میجویدم تا تنها آب آن به بدنم برسد.
برای آیندهات چه نقشهای داری؟
من تمام تمرکزم روی اینچئون بود و به آرزوی بعدیام فکر نکردم اما امیدوارم این رشته را تا بازیهای بعد به حال خود رها نکنند و مسئولان کمک کنند تا صاحب پیست استاندارد شویم.
نایبقهرمان ووشوی آسیا سکههایش را به ایتام میدهد
منصوریان: دستم در فینال رو شده بود
الهه منصوریان، متولد سمیرم اصفهان، ووشوکار ایرانی و برنده مدال طلای جامجهانی سانشو ۲۰۱۰ چین، نقره قهرمانی جهان تورنتو کانادا و مدال برنز وزن ۵۲- کیلوگرم سانشو در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ گوانگژو است. او به اینچئون کرهجنوبی رفت تا طلایی دیگر بگیرد اما حریف چینی دستش را خواند و با زیرکی طلای او را ربود. البته بیحکمت هم نبود، چون باعث شد، منصوریان از تصمیمش صرفنظر کرده و فعالیت خود را 4سال دیگر هم ادامه دهد و عطش گرفتن طلا را در اندونزی از بین ببرد.
مسابقات سختی را پشتسرگذاشتی. درست است؟
واقعا همینطور است؛ با وجود تجربه بالا، استرس زیادی داشتم. میتوانم بگویم شرایطم اصلا خوب نبود.
با این اوصاف، خوب توانستی به فینال برسی.
بله.6 ماه تمرین سخت و فشردهای انجام داده بودم اما متاسفانه در فینال، حریف چینی روش مبارزه مرا خواند و نتوانستم مبارزه خوبی مقابل او داشته باشم و باختم.
همه تعجب کردند که به حریف چینی باختی؛ چون او را در فینال جهانی مغلوب کرده بودی؟
در بازی فینال شرایط فرق میکرد. ووشوکار چینی بازی مرا آنالیز کرده بود و دستم را خوانده بود. او در فینال با تکنیک جدیدی مبارزه کرد و در حدی جنگید که غافلگیر شدم. برعکس من که نوع مبارزهام هیچ فرقی نکرد و همین امر باعث از دست دادن طلا شد. کاش مربیام برای تغییر روش مبارزهام به من تأکید ویژه میکرد.
نکته جالب این بود که نهتنها خودت که خواهرت نیز به رقیب چینی باخت!
وضعیت شهربانو با من فرق میکرد. او خیلی زحمت کشید اما داور به حریف شهربانو امتیاز میداد. به نظر من این بازیها دو میزبان داشت، یکی چین و دیگری کرهجنوبی، چین که مهد ووشوی جهان است و کرهجنوبی هم میزبان این بازیها بود. هردو نفر به چین باختیم. در رده سنی بزرگسالان هنوز از این تیم میبازیم و تا به حال نتوانستهایم در مسابقات رسمی این تیم را شکست دهیم.
یکی از رقبایت برای حضور در این بازیها سهیلا خواهرت بود. در این خصوص صحبت کن.
سهیلا بهخاطر من کنار کشید. به او مدیونم اما حیف که نتوانستم با مدال طلا کارش را جبران کنم. البته حضور شهربانو همیشه خیلی دلگرمم میکند. ما دو خواهر، یک تیم هستیم. یک تیم متحد و همدل که برای موفقیت همدیگر هر کاری میکنیم. ما متفاوتترین تیم ورزشی کاروان ایران بودیم.
رمز موفقیتت در چیست؟
همیشه تلاش کرده و تمریناتم را بهصورت جدی انجام دادم و تمرکز اصلیام روی عملکردم بود و از خدا خواستم که نتیجه را به من بدهد. خداوند همیشه حامی من بوده و رمز موفقیتم است.
برنامهات برای آینده چیست؟
فعلا استراحت میکنم، چون خیلی خسته شدهام. البته این شکست باعث شد که از ووشو خداحافظی نکنم.
مگر میخواستی خداحافظی کنی؟
قرار بود اگر طلا بگیرم، خداحافظی کنم اما قسمت این بود که تا 4سال دیگر ادامه بدهم؛ من هنوز تشنه طلای بازیهای آسیایی هستم. البته درحالحاضر خیلی خستهام و تنها میخواهم استراحت کنم. نه در لیگ شرکت میکنم و نه در جامجهانی. البته خودم را برای جهانی سال آینده آماده میکنم.
پاداشت را گرفتی؟
بله. هزار دلار دادند که البته خیلی کم بود. به نفر اول 5هزار دلار و به نفر دوم هزار دلار دادند. رشته ما با رشتههای دیگر فرق میکند و نباید پاداش رشتهها با هم یکسان باشد.
البته 75 سکه هم بهصورت جداگانه پاداش میگیری؟
من قصد دارم 10 سکه از پاداشی که میگیرم را به موسسه خیریه و ایتام اهدا کنم.