کانوپولو را به‌خاطر المپیکی نبودنش رها کردم
 
گماری: نزدیک بود خفه شوم
 

 

سونیا گماری، پاروزنی است که از رشته کانوپولو به اسلالوم رفت و بعد از 7 ماه تمرین مسافر اینچئون شد. از همان ابتدا خوب پارو زد و با عملکرد خوبش به دیدار رده‌بندی رسید تا با شکست حریف تایلندی‌اش با زمان 1:27:36  اولین مدال اسلالوم ایران را به‌دست بیاورد. خودش از کسب این مدال بسیار خوشحال است: «در این مدت زحمات زیادی کشیدم و کسب این مقام واقعا ارزش زیادی برایم داشت. احساسم قابل توصیف نیست فقط یک ورزشکار می‌تواند بفهمد که چه احساسی دارم.»
شما پیش از اسلالوم در کانوپولو فعالیت می‌کردی؛ درست است؟
بله، سال‌ها در کانوپولو بودم و مقام‌های خوبی هم به‌دست آوردم. حتی سابقه خانم‌گلی نیز دارم. قبل از آن شناگر بودم و به رشته‌های آبی، علاقه زیادی دارم. از آنجایی که کانوپولو هم جزو رشته‌های آبی است، تصمیم گرفتم در این رشته فعالیت کنم.
خانواده‌ات با پیوستن به این رشته مخالفتی نداشتند؟
 کانوپولو جزو رشته‌هایی است که کمتر کسی از آن شناخت دارد. خانواده من هم ابتدا شناخت چندانی از این رشته نداشتند و مخالف بودند که من وارد این رشته شوم اما بعد از مدتی پیشرفت مرا که دیدند، حمایتم کردند.
در کرمانشاه منابع آبی کافی برای تمرین‌کردن وجود داشت؟
خیر! متاسفانه با وجود این‌که استان ما از منابع آبی کافی برخوردار است اما محل مناسبی برای تمرین کردن وجود ندارد. دریاچه‌ای در شهربازی است که ما در آن تمرین می‌کنیم. علاوه بر این، چون کانوپولو رشته‌ای است که می‌توان در استخرها هم تمرین کرد، ما بیشتر مواقع از استخرها استفاده می‌کنیم. در استخرها هم ساعت‌های مرده به ما می‌رسید.
در استان حمایت‌تان می‌کردند؟
بله خوشبختانه خانم قیطانی، رئیس هیأت استان کرمانشاه از هیچ کمکی به قایقرانان دریغ نمی‌کنند و از این جهت ما شانس داشته‌ایم.
حالا چطور شد تغییر رشته دادی و به سمت اسلالوم رفتی.
کانوپولو رشته المپیکی نیست و جایی هم در بازی‌های آسیایی ندارد، تصمیم گرفتم به اسلالوم بروم. رشته‌ای که بسیار مهیج است و اولین‌بار بود که بانوان توانستند مجوز آسیایی‌اش را بگیرند.
تغییر رشته، تو را اذیت نکرد؟
مسلما. چون با دو سیستم مختلف باید کار می‌کردم. یکی در آب‌های آرام و دیگری در آب‌های خروشان. در این رشته باید روی دو زانو بنشینی و تک پارو بزنی. ضمنا غلت‌زدن ورزشکار در هر دو ماده متفاوت است. نوع تمریناتش بسیار با هم فرق می‌کند.
با این شرایط، هیچ مشکلی برایت در تمرینات به‌وجود نیامد؟
متاسفانه چندبار دست‌چپم آسیب دید؛ به‌خاطر تفاوت غلت‌زدن‌ها نزدیک بود چندین‌بار خفه شوم. به‌هرحال شانس آوردم و مربیانم هم خیلی به من کمک کردند تا بعد از یک‌ماه به سیستم‌ها وارد شدم و درنهایت با زحمات فراوان به تیم‌ملی راه پیدا کردم.
در اینچئون تک‌مدال اسلالوم را به نام خود ثبت کردی، چه احساسی داری؟
در این رقابت‌ها حریفان کارکشته‌ای روبه‌روی خود داشتم. آنها سال‌ها در آب‌های خروشان کار کرده بودند. رقیب چینی من که قهرمان جهان بود و حریف تایلندی نیز در اردوی بانکوک مرا پشت‌سر گذاشته بود. ژاپنی‌ها و کره‌ای‌ها هم خیلی قوی بودند که خوشبختانه آنها را پشت‌سر گذاشتم.
استرس زیادی در بازی‌ها داشتی. گویا به‌راحتی نمی‌توانستی نفس بکشی...
بله، فشار روانی بالا بود. نداشتن یک روانشناس در تیم دلهره‌ام را زیادتر کرده بود. کسی هم نبود آرامم کند. من حتی در حد یک ورزشکار حرفه‌ای نمی‌توانستم غذا بخورم.
شنیده‌ایم خوب هم غذا نمی‌خوردی؟
البته در این‌باره اغراق زیادی شد. من غذایم را می‌خوردم اما نه در حد یک ورزشکار حرفه‌ای. آن هم به‌خاطر استرس زیاد بود. بعضی روزها فقط یک تکه گوشت را می‌جویدم تا تنها آب آن به بدنم برسد.
برای آینده‌ات چه نقشه‌ای داری؟
من تمام تمرکزم روی اینچئون بود و به آرزوی بعدی‌ام فکر نکردم اما امیدوارم این رشته را تا بازی‌های بعد به حال خود رها نکنند و مسئولان کمک کنند تا صاحب پیست استاندارد شویم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/9215/گماری:-نزدیک-بود-خفه-شوم