علی اکبرزاده روزنامه نگار
بچه پولدار که باشی گاهی دلت میخواهد کارهایی کنی که بیشتر از آنکه خودت از انجام آن عمل لذت ببری، دیگران را بچزانی؛ فکر آدمها را مشغول کنی و سروصدا به راه بیندازی. مهم نیست حرکت جانانهات معقول باشد یا از سر حماقت، تنها کافی است بار شگفتیاش برای دوست و آشنا زیاد از حد باشد. حال میخواهد سفر به پراگ، ورشو و بوداپست باشد یا قدرتنمایی در اتوبان نیایش با «مازراتی گرن توریسمو.» مهم این است که تو سریع و پرشتاب با ابزارت که همان پول است، وجهتمایزی جذاب ایجاد کنی. بچه پولدار بودن اما با وجود اینکه برای درصد کمی از افراد دنیا محقق میشود، کار بسیار حساسی است و آداب و رسوم خاص خودش را دارد. منش بچه پولدارها قوانین و اساسنامه خاص خودش را دارد. آنها با هر فردی همکلام نمیشوند، به هر رستورانی نمیروند، البته خیلی هم علاقهای به صحبت راجعبه موضوعات جدی و مهم ندارند. آنها تنها به لحظه فکر میکنند و عبرت از گذشته و آیندهنگری در مخیلهشان جایی ندارد. بدونشک وجود یک مزیت انتسابی و ذاتی از لحظه اول تولد تا یک زمان نامشخص موجب شده تا بچه پولدارها بدون تحرک خاصی در موقعیتی قرار بگیرند که تمام افراد جهان برای رسیدن به آن موقعیت از اوایل نوجوانی به تحرک میپردازند. حال این تناقض که داشتههای ابتدایی آنان دقیقا همان آرزوهای ابدی دیگر افراد است، موجب میشود تا نوعی پوچی و عدمتوجه به خواستههای اجتماعی از بچه پولدارها سر بزند. زیرا آنها دیگر به دنبال پول نیستند و تنها درصددند تا به روشهای استفاده پیچیدهتر و مهیجتر از این داشته گرانبها (از حیث مادی) دست پیدا کنند، البته رسم حسادت و لوده جلوه دادن بچه پولدارها آیینی بوده که از قدیم در میان مردم کشورمان نهادینه شده است. اتفاقی که شکاف میان این قشر را با لایههای دیگر جامعه بیشتر کرده است. موضوعی که بیش از اینها اهمیت دارد این است که در وادی رقابت هرکس به داشتههای خود مینازد. عالمان به علم و فضائل فکریشان و بچه پولدارها به حساب بانکی پدر. حال آنکه کدامیک از این دو برای جو عمومی جامعه فضیلت است، نشان میدهد که در قالبی عام، مسیر فکری جامعه کدام خط را پیگرفته است؛ زیرا ثروت بهعنوان داشتهای ارزشمند (از حیث مادی) خواه ناخواه موجب برتری خواهد بود، ولو اینکه با کمترین میزان علم همراه باشد. اینجاست که شما باید رأی دهید، علم بهتر است یا ثروت؟