داشتم بهخاطر ترجمه بهمن فرزانه، کتاب «گنج» نوشته «گراتزیا دلددا» را ورق میزدم. داستانی است که با دریافت نامهای آغاز میشود. نامهای از یک نظامی زندانی فرانسوی به خرده مالکی در نوئورو در جزیره ساردنی. نویسنده مدعی است که گنجی به ارزش 800هزار لیر را در جایی در اطراف نوئورو پنهان کرده و در صورتی که دریافتکننده نامه به او کمک کند یک سوم گنج از آن او خواهد شد. شرطش این است که دریافتکننده هزینه سفر دختر مرد زندانی و ندیمهاش به نوئورو را به آدرسی که در نامه داده شده بفرستد. فقط دختر مرد میداند که قفل رمزی گنجینه را چطور باید باز کرد و مرد خرده مالک باید داوطلب کاری شود که معلوم نیست در پس آن پاداشی نهفته است یا خیر؟
بله! شبیه این نامههای اینترنتی است که روزانه به هزاران نفر در سراسر جهان ایمیل میشود. فرستنده مدعی است که میتواند پولی را که مثلا در بانکی در دوبی به امانت گذاشته شده و صاحب ندارد، بیرون بکشد و به کمک شما احتیاج دارد... یا به دنبال کمکهای خیرخواهانه شماست؛ مثلا ایمیل، درخواست کمک از کشوری فقیر مانند نیجریه است که نیازمند مساعدت مالی برای مردم است و تقاضای واریز مبلغی به یک حساب بانکی دارد یا درخواست میکند هزینه ساخت خانههایی برای مستمندان را برعهده بگیرید. شاید هم خود را بهعنوان زنی میانسال معرفی میکند که شوهرش مرده و درخواست کمک دارد یا مردی که مدعیاست در یک موسسه خیریه فعالیت دارد و... شاید هم فرستنده ایمیل به دنبال سوءاستفاده از انساندوستی شما در اتفاقاتی چون بلایای طبیعی همچون سونامی و طوفان و زلزله، است و...
درست حدس میزنید. فضای مجازی به همان میزان که میتواند در نوعدوستی و کارداوطلبانه و فرهنگسازی آن ابزاری کارآمد و مفید باشد، میتواند به ابزاری برای کلاهبرداری تبدیل شود. آنها مدام از کاربران مختلف خواهان کمکهای مالی آنلاین میشوند و با راهاندازی وبسایتهای خیریه جعلی پول کاربران را به تاراج میبرند.
میپرسید چه کنیم که جوانمردی رخت بر نبندد و ما بتوانیم به آسانی به فعالیتهای انساندوستانه داوطلبانه داخل یا خارج کشور خود بپردازیم؟ لابد من به شما میگویم که به تشکلهای شناسنامهدار مراجعه کنید که کم نیستند و هر یک در رشتههای تخصصی خود فعالند. اما پیشتر از آن خواهم گفت که کار داوطلبانه و نوعدوستی را میتوان از خود، داخل خانه خود، کوچه و خیابان محل زندگی خود، مسجد و مدرسه محل و... شروع کرد و بعد به تشکلهای آشنا رسید و در سطح شهر و استان و کشور و منطقه تعمیماش داد. دنیای مجازی اگر چه فاصلهها را در نوردیده، اما تماس حضوری و برقراری ارتباط چهره به چهره میتواند بسیاری از باورها را عینیتر و بارورتر سازد. پس از طی این مرحله، جهت تسریع امور میشود دنیای مجازی را ابزار کار خود کرد!
لابد نمونه این داستان را زیاد شنیدهاید؛ يک نفر، سر راه خود زن مسني را ديد که خودرواش خراب شده و به کمکش شتافت. وقتي که خودرو را روبهراه کرد و آماده رفتن شد، زن پرسيد: من چقدر بايد بپردازم؟و او به زن گفت: شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در چنين شرايطي بودهام. همانطور که من به شما کمک کردم، شما هم به دیگران باید کمک کنید... چند کیلومتر جلوتر زن مسن کافه کوچکي را ديد و رفت تا چيزي بخورد ولي نتوانست بيتوجه از لبخند شيرين پيشخدمتي بگذرد که بايست 8 ماهه باردار باشد و از خستگي روي پا بند نبود. وقتي که پيشخدمت رفت تا بقيه پولش را بياورد، زن از در بيرون رفته بود، درحاليکه روي دستمال سفره يادداشتي را باقي گذاشته بود: شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در چنين شرايطي بودهام و روزي يکنفر هم به من کمک کرد، همانطور که من به شما کمک کردم. شما هم به دیگران باید کمک کنید... همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خانه رفت به شوهرش که همان مردی بود که به زن مسن کمک کرده بود، گفت همه چيز دارد درست ميشود... به دیگران کمک کنیم بالاخره یک جا، یکی به ما کمک میکند.
این داستان نمونه سادهای برای روش کار داوطلبانه است. ما نباید راه خود را دور کنیم و مقهور تبلیغات دروغین یا غلط یا جوسازیهای رسانهای و شبکههای اجتماعی شویم و بگذاریم که برای داوطلب شدن به ما مراجعه کنند! در انجام کار داوطلبانه، اعتماد حرف اول را میزند و اعتماد گاه بیتحقیق و بدون دیدن نمونههای عینی میسر نیست. بهتر است کمک به همنوع را از نمونههای عینی اطراف خود آغاز کنیم...