در اواخر دهه هفتاد میلادی که دانشجوی فوقلیسانس مدیریت تجاری1 بودم از سوی استادی که ریاست دانشکده مدیریت را نیز برعهده داشت، ارایه درس مسئولیت اخلاقی در تجارت2 برعهده اینجانب گذاشته شد. یک کمی شیطنتهای دوران جوانی و حجم انبوهی از اعتقادات ضدامپریالیستی باعث شد تا آن درس را به صورت مجادلهآمیزی ارایه داده و یک نمونه از بیاخلاقیها در تجارت را به صورت از «روبهرو با شلاق» برای استاد و دانشجویان برملا سازم.
آغاز سخن من در کلاس این بود که: امروز میخواهم داستان فرد یا موسسهای را برای شما بازگو کنم که سعی دارد یک «بطری» محتوی موجودی به نام «جن» را با قیمتی مناسب به من بفروشد و اگر خریدار 2 یا تعداد بیشتری از این جنها باشم به ترتیب شامل 20 و40درصد تخفیف خواهم شد. استاد که گویا با شنیدن واژههای «جن» و «بطری» یاد داستانهای هزار و یک شب که در غرب معروفتر از شرق است، افتاده بود، صحبتم را قطع کرد و گفت: مهدی! ما از تو خواستهایم راجعبه اخلاق در تجارت در کشور آمریکا صحبت کنی نه کشور خودت. در اینجا قانون حاکم است و علاوه بر قانون، اخلاق تجاری اجازه نمیدهد کسی «جن در بطری» بفروشد! پاسخ دادم اتفاقا تمام مسأله در این است که میخواهم با ارائه شواهد و اسناد غیرقابل انکار، اسم، آدرس و شماره تلفن نشان دهم که در آمریکا شخص یا اشخاصی به تجارت جن در بطری مشغولند و خدا میداند تا حالا چندمیلیون جن به مردم فروختهاند.اسلایدهایی، حاوی بروشور و نامهای که به نام و آدرس بنده ارسال شده بود را روی پرده انداختم. بالای نامه عکسِ مردی شیکپوش و شاد و خندان، لمیده روی مبلی گرانقیمت، کنار یک شومینه، در اتاقی بسیار لوکس در خانهای مجلل قرار داشت. بالای شومینه شیشه کوچکی با شکلی غیرمتعارف بود و زیر عکس نوشته شده بود: «جن در بطری3.» خلاصه نامه خطاب به حقیر به این شرح بود:
مهدی عزیز!
من در اوان جوانی دچار بدبیاری اسفناکی شده و سرمایه، شغل، مسکن، خودرو، بیمه و هرچیز دیگری که داشتم را از دست داده و بهطور کامل خاکنشین شدم. همسرم که تحمل این همه بدبختی و فلاکت را نداشت از من جدا شد. بدتر از همه، امیدم را از دست دادم و برای انسانی ورشکسته، بیکار، بیعشق و ناامید به غیر از خودکشی چه راهی باقی میماند؟
به قصد خودکشی، سوار کشتی شدم و وسط دریا از غفلت مأموران و مسافران استفاده کرده و خود را به دریا انداختم. در انتظار مرگی خودخواسته در میان امواج، دست و پا میزدم که دستم به شیء ناشناسی برخورد کرد. بهطور غریزی به آن چنگ زدم و آن را محکم نگه داشتم و دیگر به خاطر نمیآورم که چه اتفاقی افتاد. وقتی به هوش آمدم و چشم باز کردم، پرستار مهربانی به من گفت که در بهداری کشتی هستم و برایم شرح داد که ملوانان مرا از میان امواج سهمگین دریا بیرون آورده و پزشک و امدادگرانِ بهداریِ کشتی، مرا از مرگ نجات دادهاند. ناگهان متوجه شدم شیئی که در دریا بهطور ناخودآگاه به آن چنگ زده بودم را هنوز در دست دارم. آن یک بطری کوچک به شکلی عجیب و نامتعارف بود که درون آن یک کاغذ لوله شده قرار داشت و در آن با چوبپنبه و موم محکم بسته و آببندی شده بود. یافتن آن بطری را به فالنیک گرفته و آن را نگه داشتم. فکر خودکشی از سرم بیرون رفت. به شهر خودم بازگشتم و بعد از مدت کوتاهی، شغل مناسبی پیدا کرده و به سرعت پیشرفت کردم. در حال حاضر وضع مالی بسیار خوبی دارم و پساندازم صدهامیلیون دلار است. دوباره ازدواج کرده و صاحب فرزندان خوبی هستم. خانهای بزرگ و مجلل و کلکسیونی از خودروهای گرانقیمت دارم. یک روز که یکی از دوستانم به دیدارم آمده بود، بطری بالای شومینه را دید، راجعبه آن سوال کرد و من همه داستان را برایش تعریف کردم. بعد با کمک هم بااحتیاط بطری را باز و کاغذ را از درون آن خارج کردیم. روی کاغذ به زبانی که برایمان ناآشناست و تاکنون هیچکس نتوانسته بخواند اورادی نوشته و نقوشی کشیده شده بود. من و دوستم قانع شدیم که تمام پیشرفتهای من در زندگی و ثروتمند شدن و خوشبخت شدنم از اثر آن بطری و اوراد و نقوش درون آن بوده است. دوستم برای امتحان و اطمینان خواست که برای مدتی آن بطری را به رسم امانت به او بدهم. حدس ما درست بود پس از مدتی دوست من نیز به توفیقات شگرفی دست یافت و وضع زندگی، معاش، درآمد و پساندازش بهطور باورنکردنیای بهبود یافت.
مهدی عزیز!
حالا من و دوستم یک کار تحقیقاتی وسیع را آغاز کردهایم و میخواهیم، بدانیم آیا کپیهای آن اوراد و نقوش در بطریهایی که به همان شکل بازتولید شدهاند همان اثرات را دارند یا خیر. نام تو دوست عزیز و احتمالا خوشبخت، به همراه تعدادی دیگر از میان میلیونها نام و آدرس، بهطور اتفاقی انتخاب و این نامه برایت ارسال شده است. اگر مایل هستی که در این کار تحقیقاتی مشارکت نمایی، آمادگی داریم به هر تعداد از بطریهایی که عیناً از روی بطری اصلی قالبگیری و بازتولید شده حاوی اوراد و نقوشی که از روی کاغذ اصلی گراور و چاپ شده، برایت ارسال کنیم. قیمت هر بطری شامل هزینههای بستهبندی و ارسال 15دلار و اگر میخواهید دوستان و آشناهایتان را با دادن هدیه در این کار تحقیقاتی مشارکت دهید، دو بطری 24دلار و از دو بطری به بالا شامل 40درصد تخفیف شده و هر بطری 9دلار خواهد بود. تنها خواهشی که از شما داریم این است که برای کمک و به نتیجه رسیدن تحقیقات من و دوستم، پس از یکسال از نتیجهبخش بودن یا بیاثر بودن این بطریها و اوراد ما را مطلع فرمایید. برای این کار متحمل هیچ هزینهای نخواهید شد. ما یک پاکت تمبرخورده حاوی برگه پاسخ به همراه هر بطری برای شما ارسال خواهیم کرد!
دهان استاد و بسیاری از دانشجویان از این همه بیاخلاقی، شیادی و کلاهبرداری باز مانده بود. سپس توضیح دادم این نامه بسیار زیرکانه و احتمالا به کمک حقوقدانان زبردست مسلط به حقوق تجارت نوشته شده و جای هیچگونه شکایتی برای خریداران تحت عناوین غبن، فریب، شیادی و کلاهبرداری نمیگذارد. چرا؟ زیرا: داستانی تعریف میکند که خلاف آن را نمیتوانید ثابت کنید. از داشتههای خود و دوستش تعریف میکند که حتما درست است، زیرا فروش کالایی که قیمت تمام شده آن زیر 20سنت است به قیمت 15، 12 و 9 دلار هر کسی را میلیونر میکند. میگوید این یک کار تحقیقاتی است، معنایش این است که به خریداری که نه به قصد هزینه کردن برای کار تحقیقاتی دیگران، بلکه به امید خوشبختی در زندگی و میلیونر شدن «جن در بطری» را خریده است، هیچ قولی نمیدهد که نتیجه آن شکایت و ادعای خسارت باشد.
حال سوال اساسی این است که کار تجارت و موضوع بحث سلسله یادداشتهایی که امروز پنجمین قسمت آن تقدیم شما خواننده عزیز شد، یعنی تولید و تجارت موادغذایی را باید به رعایت اخلاق حرفهای و مسئولیت اخلاقی در تولید و تجارت سپرد یا به قانون واگذار کرد و اگر بیاخلاقی راه فرار از قانون را پیدا کرد و این تجارتی که سلامت افراد جامعه و نسلهای آتی در گرو آن است دچار جنزدگی شد، چاره چیست؟ در اینباره گفتنیهای بیشتری هست...
1 - MBA, The Master of Business Administration
2 - Moral obligation in business
3 - Genie in a bottle