| مصطفی تبریزی | روانشناس اجتماعی |
ازدواج دختران ایرانی با اتباع خارجی که در بیشتر موارد به دلیل طردشدگی اجتماعی یا خانواده کمدرآمد یا پرفرزندبودن اتفاق میافتد، طی سالهای گذشته پدیده فرزندان بیشناسنامه را بهوجود آورده است؛ فرزندانی که به دلیل فقدان شناسنامه از تحصیل محروم میشوند، محرومیتی که مبنای آسیبهای اجتماعی را برای این افراد که از بیهویتی رنج میبرند، پایهگذاری میکند و به آنها دامن میزند. اعتیاد، تکدیگری، جیببری و... ازجمله بزهکاریهایی است که کوچهها و خیابانهای شهرمان برای این کودکان بیهویت تدارک میبینند. این فرزندان در رقابت با همسالان طبقات بالاتر خود همیشه ناکام میمانند و نتیجه این رقابت تنها تحقیر این گروه است. در برخی موارد نیز این کودکان برای جبران ناکامیهای خود بهدنبال جایگاهی میگردند تا به واسطه آن بتوانند مورد ستایش دیگران قرار بگیرند که ما در این موارد خردهفرهنگ بزهکاری را شاهدیم. درواقع این کودکان در یک سیکل معیوب قرار میگیرند که نتیجه آن استمرار آسیبزایی برای جامعه است و به بازتولید نابسامانیها کمک میکند. داشتن هویت و شناخت از حقیقت وجودی خود یکی از موارد تضمین سلامت زندگی فردی و اجتماعی فرد است و این در شرایطی است که این کودکان انزوا و ناکامی را تجربه میکنند و از حقوق اولیه و خدمات عمومی محروم هستند، افرادی که هم آسیبزا هستند و هم آسیبدیده. مسأله دیگری که این کودکان با آن روبهرو هستند این است که فرآیند توانمندسازی آنها به درستی طی نمیشود و دلیل جز نداشتن فرصتهای برابر آموزشی نیست. فرصت نابرابری که انزوای اجتماعی را بهدنبال دارد و نتیجه حاصله چیزی جز احساس ناکامی و خشونتپراکنی و افزایش ناهنجاریهای اجتماعی نیست. واقعیت موجود این است که درصد قابل توجهی از کودکان خیابانی معلول شرایط نامناسب خانوادگی و از میان همین کودکان بیشناسنامه و فاقد هویت مشخص هستند؛ کودکانی که بهطور ناخواسته و ناآگاهانه در معرض رفتارهای پرخطر قرار میگیرند. در کنار این فرزندان مادران آنها نیز مشکلات روحی را تجربه میکنند، چون همیشه دغدغه آینده کودکانشان را دارند، البته اکثر این مادران در ابتدا با پیامدهای این نوع ازدواج آشنا نیستند. این مادران یک نگرانی همیشگی دارند؛ نگرانی که بخشی از آن نیز به نبود حمایتها برمیگردد.