به‌به! چه هنرمندیم!
 

 

|  حسین شیرازی  | 

این‌که هنر نزد ایرانیان است و بس، بارها بر من اثبات شده و آخرینش همین دیروز در یک شعبه بانکی در میدان ونک. یک مسئول باجه را در این بانک دیدم که مصداق کامل این ادعا بود. از هر انگشتش یک هنر می‌بارید و آن هم همزمان! داستان این‌طور بود که رفته بودم تا یک کار بانکی انجام دهم و این آقای باجه‌دار که به دلیل هیکل چاق و گوشت‌آلودش اولین چیزی بود که در بدو ورود به چشم می‌آمد، داشت با موبایل حرف می‌زد و بلند هم. با یک دستش گوشی موبایل را نگه داشته و آرنج را بر اضافات شکم مبارک تکیه داده بود و با دست دیگر به امورات مشتریان می‌پرداخت. شماره من 122 بود و 18 نفر جلویم در صف انتظار بودند که حدودا 25 دقیقه طول کشید و در تمام این مدت، آقای باجه‌دار لحظه‌ای از حرف زدن با موبایل غافل نبود. و فکر نکنید که کار خلق‌الله را روی زمین گذاشته بود؛ ابدا! همزمان مشتری‌ها را هم راه می‌انداخت و یادش هم نمی‌رفت که بعد از اتمام کار یک مشتری، دکمه را بزند تا شماره بعد اعلام شود. اگر می‌پرسید با کی و در مورد چی حرف می‌زد باید به عرض برسانم  آنچه که به عقل ناقص بنده خطور می‌کند این است که فرد پشت تلفن، همسرش بود. این را از فحوای کلام دریافتم و موضوع صحبت همان مواردی بود که باقی مردم هم با همسرشان در موردش اختلاط می‌کنند؛ منتها بر سر سفره شام. و من در این 25 دقیقه دریافتم که عباس آقا ماشینش را عوض کرده و ماشین قبلی برای خانواده عباس آقا خوش‌یمن نبوده و حالا آقای باجه‌دار از ته دل امیدوار است این ماشین جدید خوش‌قدم باشد. و این‌که دیشب مهمان‌های آقای باجه‌دار برایشان یک قاب‌عکس هدیه آورده‌اند و بعد از رفتن مهمان‌ها، آقای باجه‌دار و همسرش کشف کرده‌اند که گوشه قاب‌عکس شکسته و حالا نمی‌دانند که مهمان‌ها، خودشان می‌دانستند که قاب‌عکس شکسته یا نه. و از این قبیل اراجیف. و جالب این‌که صحبت‌های طولانی این آقا در حین کار دقیق بانکی، برای کسی – از قبیل رئیس و همکارانش یا مشتریان – تعجب‌آور و نامأنوس نبود و تذکر کسی را هم به دنبال نداشت.
آقای باجه‌دار بغل: سوژه برای نوشتن نداری، گیر دادی به این بنده خدا؟ خب داره با خانمش حرف می‌زنه. اگر در کارش خللی ایجاد شد، اون‌وقت شما اعتراض کن. اصلا فکر کنم شما با خانمت هیچ حرفی نداری، حالا به این همکار ما حسودیت شده!
شماره 121 (نفر جلوی من): حتما باید در کار کسی اختلال به‌وجود بیاد تا تجربه بشه و ایشان دیگه این‌قدر طولانی در محل کار صحبت نکنه؟
شماره 124 (دو نفر بعد من): و اون‌وقت اگر اون اختلال و اشتباه باجه‌دار، سنگین و پرهزینه باشه چی؟ خر بیار و باقالی بار کن!
رئیس شعبه: بنده هم به کارمندان توصیه کرده‌ام که به هنگام کار ترجیحا با همراه خود صحبت نکنند.
ناظر بیرونی: بله ولی چون خود ایشان به توصیه خود عمل نمی‌کنند، کارمندان هم به توصیه ایشان عمل نمی‌کنند و این است که رئیس شعبه هم تذکری به آقای باجه‌دار که نیم ساعت با تلفن صحبت می‌کند، نمی‌دهد.
مشتری ثابت این شعبه (رفیق آقای باجه‌دار چاق): ‌ای بابا! حالا همه مشکلات ما درست شده و مذاکرات هسته‌ای هم نتیجه داده و طرح نظام سلامت هم به خوبی اجرا شده، فقط مونده مشکل صحبت تلفنی ایشان با همسرش؟ اصلا خود شما موقع کار با تلفن صحبت نمی‌کنی؟!
کارمند نمونه (برنده جایزه خودرو پراید در روز کارمند): صحبت می‌کنیم ولی نه نیم ساعت. آن هم در حین انجام کار. متاسفانه قبح این کار ریخته و رفتاری که باید نامأنوس باشه، کاملا مأنوس شده.
زخم‌خورده: البته باید یادآوری کنم که اگر اون خانم پشت تلفن وجدان داشته باشه و این موقع روز، وقت شوهرش رو نگیره، احتمالا این قبیل اتفاقات کمتر می‌افته.
من: خب دوستان، تا وارد این بحث نشدیم که مقصر خانم بوده یا آقا و در ادامه، بحث همیشه شیرین حقوق زنان پیش نیومده، بهتره سرِ ماجرا رو گِرد کنیم. غرض، عرض مصداق برای جمله هنر نزد ایرانیان است و بس بود و بس!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/8929/به‌به!-چه-هنرمندیم!