کودکان محروم، آموزش‌های اجتماعی نیاز دارند
 

 

علی بنی‌هاشمی عضو انجمن حمایت از کودکان کار

آشنایی من با بچه‌های کار یا به‌طور دقیق‌تر کودکان محروم،  به 10‌سال گذشته برمی‌گردد. تئاتر خواندم و سال‌ها به ساخت‌وساز مشغول بودم اما دغدغه اجتماعی که تمام سال‌های عمرم با من همراه بود باعث شد تا به مسأله کودکان کار ورود کنم. حالا بعد از 10‌سال می‌بینیم دنیای کودکان و آسیب‌هایی که هر روز با آن دست به گریبان هستند چه دنیای پیچیده و عجیبی است. در تمام این سال‌ها بود که فهمیدم بچه‌های کار به هر شکلی تحقیر می‌شوند. اگر مهاجر باشی شدت بیشتری می‌گیرد و اگر دختر باشی بیشتر و بیشتر تحقیر می‌شوی. فهمیدم بچه‌های کار آسیب‌دیده‌ترین نیروهای اجتماعی هستند که باید برای آنها کاری کرد. آنها در معرض انواع خشونت‌ها هستند. از خشونت‌های جنسی بگیر تا ندادن دستمزد و محروم بودن از تحصیل و آموزش. اما در مورد این آخری یعنی محرومیت از تحصیل باید برای آنها کار مهم و ویژه‌ای انجام می‌شد. نه از این جهت که به آنها تنها خواندن و نوشتن یاد داد بلکه از این جهت که آنها باید آموزش اجتماعی را یاد می‌گرفتند. از نظر من آموزش اجتماعی مهم‌ترین و پیچیده‌ترین آموزشی است که باید بچه‌های کار آن را یاد بگیرند. سیستم آموزشی ما بیشتر به مسائل انتزاعی می‌پردازد اما این مسائل انتزاعی جوابگوی تمام سوالات ذهن یک کودک کار نیست چرا که کودک کار بخش بزرگی از ساعت‌های عمرش را در اجتماع و با آدم‌هایی می‌گذراند که هیچ سنخیتی با روحیه او ندارند. کودک کار با مسائل اجتماعی درگیر است. اشیا سلطه روانی کودک کار هستند. او وقتی درآمد کمی دارد، هر خواسته‌ای که توانایی رسیدن به آن را ندارد تبدیل به یک کدمنفی در ذهنش می‌شود.

کودک کار حق انتخاب ندارد و به خاطر کمبودها همیشه دنیای محدودی برای خود ساخته است. وقتی از یک کودک کار می‌پرسیم،  اگر 100تومان داشته باشی چی می‌خری؟ممکن است جواب بدهد، یک نوشمک و یک لواشک و بعد هرقدر هم که مبلغ پول را بالاتر می‌بریم او، هم تعداد نوشمک و لواشک‌هایش را بالاتر می‌برد چرا که هیچ تعریف دیگری در ذهن ندارد. از نظر او همه خوراکی‌هایی که می‌تواند داشته باشد همین دو خوراکی است و هیچ گزینه دیگری را در ذهن نمی‌تواند تصور کند. کودکان کار خیلی زود به همه‌چیز عادت می‌کنند. به زندگی بدی که دارند، به سختی‌هایی که می‌کشند، به این‌که هر چیزی که دارند نهایت سرنوشت آنهاست و باید با آن کنار بیایند. در صورتی که آموزش اجتماعی آنها را می‌تواند از این دنیای محدود بیرون بیاورد. ما سعی می‌کنیم بار روانی مشکلات و تنش‌ها را از بین ببریم. این بچه‌ها چون در معرض آسیب‌های مختلف هستند زود خشونت را یاد می‌گیرند. یکی از این خشونت‌ها، خشونت‌های کلامی است که بچه‌ها را زود عصبانی می‌کند و ممکن است آنها را به سمت آسیب بکشاند اما آموزش اجتماعی می‌تواند کاری کند تا از میزان این آسیب‌ها کم کند. کودکان کار همیشه از 5نفر می‌ترسند؛ پدر، معلم، پلیس، بهزیستی و شهرداری که همه هم نمادی از مردها هستند؛ کابوس دنیای بچه‌ها هستند. پدر چون فشار اقتصادی دارد بچه را وادار به کار می‌کند و او را می‌ترساند. معلمی که درکی از این بچه‌ها ندارد ممکن است به آنها ناسزا بگوید و او را از همه‌چیز دلزده کند. بچه‌ها از این آدم‌ها کینه می‌گیرند. از پدری که معتاد است و او را مسبب همه بدبختی‌ها می‌داند اما ما به آنها یاد می‌دهیم که خیلی چیزها دست ما نیست. حتی با مثال‌هایی که شاید در دنیای کودکانه آنها نگنجد. به آنها یاد می‌دهیم که یاد بگیرند جنگ، مشکلات اقتصادی، ناملایمات زندگی، بالا رفتن نرخ ارز و خیلی از مسائل اینچنینی دست ما نیست و ما تنها کاری که باید یاد بگیریم این است که تلاش کنیم و زندگی بهتری در آینده برای خودمان بسازیم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/8804/کودکان-محروم،-آموزش‌های-اجتماعی-نیاز-دارند