عبدالله ناصری، استاد دانشگاه|
موضوع جایگزینی آیتالله هاشمی از دو منظر قابل بحث است. اول جایگزینی صوری و فیزیکی است و دیگری جایگزینی معنوی. بهلحاظ نخست، درمورد مجمع تشخیص مصلحت نظام بهعنوان مهمترین پست آیتالله هاشمی در دوران اخیر، از آنجا که بنابر قانون انتصاب جایگزین توسط رهبری جمهوری اسلامی انجام میشود، باید منتظر بمانیم. اما درباره جایگزینی معنوی ایشان، بهلحاظ جایگاهی که آیتالله هاشمی در سپهر سیاسی کشور دارند، میتوان به ابعاد مختلفی توجه کرد. آیتالله هاشمی علاوه بر اینکه بهعنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در حکم یکی از سران قوای حاکمیتی و بهمثابه رئیس این قوه چهارم محسوب میشد، اما آنچنان که همه جریانهای سیاسی و نیز جامعه مدنی میدانند، هاشمی پشتوانهای انکارناپذیر برای حاکمیت بود و باتوجه به رویکرد عملگرایانهاش، نقش تعادلبخش میان حاکمیت و جامعه، و همچنین ایجاد تعادل در حیات سیاسی-اجتماعی کشور داشت.
در این میان، حوادثی که پس از سال 88 به اینسو اتفاق افتاد، این نقش تعادلبخش را برای دو جریان سیاسی اصولگرایان سنتی و اصلاحطلبان ارتقا بخشید و فارغ از جریان اصولگرایی رادیکال، هردو جریان اصولگرایی سنتی و اصلاحطلب به این نقش وحدتبخش اذعان داشتند. هاشمی تبعاتی که حوادث پس از انتخابات 88 برای کشور بههمراه داشت، دلسوزانه تعقیب کرد و از منظر یک مقام حاکمیتی خواستار رفع این مشکلات بود و بسیاری اذعان دارند که مواضع هاشمی پس از سال 88 نقطه عطفی در زندگی سیاسی-اجتماعی او بوده و با رویکرد جدیدی که از سر دلسوزی و عشق به جمهوری اسلامی، ثبات سیاسی، آشتی ملی و انسجام کشور اتخاذ کرد، چهرهای متفاوت از خود نشان داد و باوجود اینکه بسیاری از خواستههای هاشمی محقق نشد،کمتر کسی در انگیزه دلسوزانه او شک دارد.
این نگرانی و دغدغه هاشمی ناشی از آن بود که جریانی که از سال 84 قوه مجریه را در اختیار گرفت و به اعتبار توان این قوه در نظام حکومتی، رویکرد خاص خود را در بسیاری از بخشهای دیگر حکومت نیز تعمیم داد، جریانی خطرناک بود که بنمایههای انسجام اجتماعی را تخریب کرد. با این حال درپی نفوذی که رهبران جبهه اصلاحات در لایههای مختلف جامعه داشتند و نیز با اتخاذ تدابیر سیاسی سنجیده در دو انتخابات 92 و 94 تا حدود زیادی این دغدغه هاشمی برطرف شد و به نظر میرسد امروز با فقدان ناگهانی هاشمی جریان اصولگرای خردگرا برای چندمینبار از سال 92 به اینسو به خود خواهدآمد و راه چاره برای رفع آسیبهای ناشی از این فقدان را در آشتی ملی خواهدیافت. با این حال، باید ببینیم جریان رادیکال که در این سالها همواره در راستای تخریب هاشمی اقدام کرده، چگونه عمل میکند. به نظر میرسد انتظار عمومی و اجتماعی قدرتمندی در جامعه شکل گرفته که جایگزین هاشمی در قوه چهارم کشور، کسی باشد که بتواند نقش تعادلبخش و وحدتآفرین او را درسطوح بالای حاکمیت دنبال کند و همزمان از صدای مردم نیز نمایندگی کند. باتوجه به اینکه این دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام، آخرین روزهای خود را سپری میکند، رئیس و همچنین ترکیب آینده این مجمع، میتواند پیامرسان این باشد که حاکمیت در این بزنگاه حساسی سیاسی ملی، منطقهای و بینالمللی به سمت یک آشتی ملی میرود و با نوعی پوستاندازی در عرصه ملی، به گونهای عمل کند که افراد مختلف علیرغم تفاوت در دیدگاههای سیاسیشان، بتوانند کنشگری خود را داشته باشند و بنابر این فارغ از اینکه به نام مشخصی اشاره کنیم، باید بگوییم شخصیتهای بسیاری هستند که در تمامی برهههای تاریخ سیاسی کشور، علاقه و دلبستگی و همراهی خود را با هاشمی بهعنوان دلسوز نظام، یاور رهبری و پشتوانه مطالبههای مردمی نشان دادهاند و هر کدام از این افراد میتوانند ادامهدهنده راه هاشمی باشند.