تهران در نیمههای سده بیستم میلادی و نخستین سالهای سده چهاردهم خورشیدی که بسیاری از شهرهای اروپایی بر اسب راهوار تمدن جدید سوار شده بودند، در حوزههای گوناگون شهری واپسمانده بود. در شرایطی که بسیاری از آن شهرها از نظام مدرن فاضلاب بهرهمند بودند، آب آشامیدنی مردم پایتخت ایران، هنوز در جویهای کوچهها میافتاد یا به آبانبارهای خانه راه مییافت؛ آبی که آلودگیهایی بسیار داشت و سراسر تعفن بود. در روزگاری که اتومبیلهایی گوناگون در خیابانهای شیک اروپایی رفتوآمد میکردند، خیابانهای تهران با گلولای همنشین بود. بسیاری از ایرانیان که به کشورهای اروپایی سفر میکردند، هنگام بازگشت توصیفهایی جذاب از تمدن نوین غرب و مظاهر آن برای هممیهنانشان بازمیگفتند. پایتخت ایران اما همچنان در رویای آن پیشرفت، به شیوه خود به سرمیبرد.
مقالهای به سال 1310 در مجله بلدیه منتشر شده است که از وضعیت یادشده تصویری روشن به دست میدهد. نویسنده مقاله، اعتصامزاده، مدیر روزنامه «ستاره جهان» بوده است. نوشتار وی با نام «تنظیفات بلدی» در شماره اولِ سال دهم «مجله بلدیه» گوشههایی از مسائل و معضلات شهری پایتخت ایران را در میانه دوره پهلوی اول بازمیگوید. نویسنده، نخست اشاره میکند «در هر محفلی، هر وقت صحبت بلدیه به میان میامد، لااقل یکی دو نفر پیدا میشوند که اوضاع بلدی طهران را با اوضاع بلدی اروپا مقایسه نموده و از اینکه پایتخت ایران هنوز دچار گلولای است اظهار تاسف میکنند. شاید هم اشخاصی یافت بشوند که تقصیر را یک قلم متوجه بلدیه طهران نمایند». مقاله مدیر روزنامه «ستاره جهان» به مسایلی اشاره میکند که تهران 85 سال پیش ازسرمیگذرانده است. تخلیه زبالههای خانهها در گذرگاهها، ریختن برف پشت بامها در خیابانها و کوچهها، سرازیر کردن آب گلآلوده و پر از لجن و متعفن حوض خانه به آبانبارهای دیگر خانهها، نبودِ نظام گردآوری زبالههای خانهها و محلهها و سرانجام سختگیری نکردن بلدیه برای مجازات کسانی که به تصریح نویسنده «کار جنایتآمیز» انجام داده، تهران را «کثافت» کشاندهاند، از مواردی است که وی بدانها اشاره کرده است. از دریچه این نقد، درمییابیم تهران در آن روزگار از نظر استانداردهای شهری چه وضعیتی داشته است؛ هرچند به نظر میرسد نگارش مقاله یادشده، با هماهنگی خود بلدیه تهران بوده است تا زمینه اعمال سختگیریها و مالیات برای رفع مسائل موجود پایتخت فراهم آید.
او به نکتهای اشاره میکند که نشان میدهد یک آگاهی نسبی از وضعیت شهرهای اروپایی در این زمینهها در ایران یا دستکم در تهران وجود داشته است اما ساکنان تهران به دلایل گوناگون به پیروی از اصول شهرنشینی مدرن علاقه نداشتهاند «فلان آقا که زباله دولت ارگ خود را مرتبا در دو قدمی منزل سر راه عابرین میریزد، خیلی تعجب میکند که چرا در برلن یا پاریس تهسیگار و آب دهان در خیابان انداختن ممنوع میباشد؛ غافل از اینکه اهالی آنها سالهاست تربیت شده و خودشان- اگر هم پلیس و بلدیه ممانعت نکنند، باقتضای طبیعت نظافتپسند خود- از کثیفنمودن خیابانهای تمیز پایتخت خودداری مینمایند. ماها- نظافت را میخواهیم ولی معتقد بمراعات لوازم نظافت نیستیم». او اشارههایی به مصداقها نیز دارد؛ «وقتیکه با اتومبیل در فصل زمستان و موقع بارندگی از کوچههای بالنسبه خارج از مرکز عبور نموده و ماشین ما در وسط تل برف که از پشت بامهای مجاور ریخته شده گیر میکند دوچار خطر میگردد، هزار گونه ناسزا بر علیه اشخاص مردمآزار میگوئیم و ضمنا تعجب میکنیم که چرا بلدیه از ریختن برف بام در معبر عام جلوگیری نمیکند، اما در همان موقع اگر نوکر خانه، برف بام منزل را در حیاط بریزد، او را بباد فحش میگیریم که چرا صحن خانه را پر از برف میکند و برف را توی کوچه نمیریزد» و «وقتیکه فیالمثل میخواهیم آبانبار منزل را پر کنیم، مشاهده مینمائیم که آب گلآلوده و پر از لجن و متعفن (که از حوض همسایة بالای منزل خالی شده) وارد آبانبار ما میشود، فورا بر علیه بلدیه شروع به بدگوئی مینماییم. اما دو روز بعد، همینکه بخیال خالیکردن حوض منزل افتادیم، طبعا آب حوض و لجن حوض را میدهیم توی جوی آب دم در خانه بریزند».
مدیر روزنامه «ستاره جهان» سپس در مقاله خود، با اشاره به این که «اجمالا بلدیه تقصیری ندارد، تقصیر با خود ماست که میخواهیم همهکس در دنیا وظیفهشناس باشد؛ غیر از وجود مقدس خود ما!» به ساختاری اشاره میکند که در «تنظیمات شهری در لوزان (سوئیس) معمول است» و آن رویه «یکی از بهترین وسائل جلوگیری از مردمان بیتربیت است». به روایت وی، در زمانی که تهران را کثافت جویها و «میکروبهای هزارگونه امراض» برداشته بوده است «در لوزان برای رفع کثافات از منازل، بلدیه یک عده صندوقهای آهنی متحدالشکل ساخته که بهر خانه یکی از آنها را مجانا داده و در مقابل، بعنوان حقالزحمه دفع خاکروبه و کثافات از هر خانه، یک مبلغ جزئی در ماه (دو فرانک) دریافت میدارد. کدبانوی هر خانه، از صبح تا شام هرقدر خاکروبه و کثافت از منزل جمع بکند، توی این صندوق بلدی ریخته درش را میبندد و در کنار مطبخ میگذارد. هر روز صبح قبل از آفتاب، اهالی کلیه منازل شهر موظفند که صندوقهای خاکروبه را دم در خانه روی پیادهرو بگذارند. سر آفتاب، کامیونهای خاکروبهبرداری بلدی در خیابانها سیر نموده و بوسیله زنگ مخصوص عبور خود را اطلاع میدهند که اگر کسی در بیرونآوردن صندوق تاخیر کرده است فیالفور بیاورد. پس از این صندوقها را عمله کامیونها یکییکی توی کامیون خالی کرده صندوق خالی را دم در میگذارند و رد میشوند و اهل خانه باید فیالفور آنرا بردارند و بداخل خانه ببرند». اعتصامزاده سپس پیشنهاد میدهد هزینههای چنان اقدامی از حقالزحمهای تامین شود که «بلدیه برای دفع کثافات از مردم میگیرد».
او در پایان نوشتار خود به نکتهای در زمینه نظام تامین آب شهر تهران اشاره میکند که با وجود بسیاری از دگرگونیهای بزرگ سیاسی- اجتماعی در اواخر دوره قاجار و اوایل روزگار پهلوی اول، همچنین در پایتخت جریان داشته است و تصویری سیاه از این حوزه مینمایاند «اما در باب جوی آب و کثافتکاری در آب مشروب اهالی، متاسفانه هیچ چارة غیر از پوشانیدن روی مجاری میاه نیست- و با بودجة غیر مکفی بلدی، فعلا عملینمودن این منظور دشوار بنظر میرسد. معهذا اگر چند نفر در هر محله دچار مفتشین بلدی و نظمیه شده و بمجازات کار جنایتآمیز خود برسند، شاید بالاخره مایه عبرت برای عموم گردیده و متدرجا از این خطر عظیم نجات بیابیم».