| آتوسا اسکویی | روزنامه نگار |
توان فرهنگی هر ملتى نه صرفاً از تاريخ و گذشته آن كه در جهان کنونی از ميزان سرانه مطالعه مردمش محك خورده میشود. غذا، لباس، موسيقى و برخی رفتارهاى ديگر را هم میتوان در شمار معرفان فرهنگ یک قوم به حساب آورد اما صحبت در این مقال کوتاه اصولا برسر چیز دیگری است. بياييد برای يك بار هم كه شده در این نیمه اولین ماه از فصل پاییز، به دور از بهار طربانگیز و ارديبهشتاش كه كتاب و كتابخوانى و نمايشگاه بینالمللی كتاب تهران به یکی از نمادهای مُعرف آن مبدل گشته، با خودمان خلوت کنیم و ببينيم واقعا چرا اكثريتمان با كتاب قهريم و چه کنیم تا این قهر به یک آشتی ابدی تبدیل شود. میزان مطالعه كتاب و عادت به كتاب خواندن که به سرانه مطالعه از آن یاد میشود را تا حدود بسیار زیادی میتوان از تيراژ و فروش كتابها تخمين زد. از آمارهاى نا اميدكننده موجود كه تكرار مكررات است میگذریم. در كتاب خواندن و كتاب خوب خواندن لذتى است كه به گفته بسیاری از بزرگان اگر يك بار طعمش را بچشيم، احتمال اين كه نخواهيم تكرارش كنيم، بسيار كم است. حال برای چشیدن این طعم خوش چه باید بکنیم و چگونه میتوانیم اين لذت را برای هميشه با خود به همراه داشته باشيم؟ از آنجايى كه بسیاری از اولين اتفاقات مهم زندگي هر کدام از ما - كه معمولا تاثيرگذارترينها نیز هستند - در خانه و در كنار خانواده رخ میدهد، پس شايد بتوان گفت يكى از مهمترين عواملی که میتواند در کتابخوان شدن فرد نقشی موثر داشته باشد خانواده است. پله بعدى در طی این مسیر مدرسه است و حتی قبل از آن یعنی مهدکودکها. ساماندهی کتابخانههای نسبتاً خوب با حجم متعادلی از کتابهای شاخص و با ارزش، خبر خوبی است که از برخی مدارس و آموزشگاهها به گوش میرسد. تخصیص بخشی از وقت آموزشی به خواندن کتابهای غیر درسی تحت عنوان زنگ مطالعه از سوی برخی مدیران و متولیان مراکز آموزشی، یکی دیگر از خبرهای مسرت بخشی است که این روزها از گوشه و کنار شنیده میشود. اما باید پذیرفت با همه این احوال، خانوادهها، مهدکودکها، مدارس و دیگر مراکز همسو، هر قدر هم که در اين زمينه تلاش کرده و در بسط و توسعه فرهنگ کتابخوانی همت گمارند، بدون كمك عاملی به نام «رسانه» راه به جایی نبرده و تلاشهایشان تا حد بسیار زیادی ابتر میماند. به طور مثال بمباران تبلیغاتی توسط رسانهای فراگیر چون تلویزیون به همان اندازه که در بالا رفتن فروش یک محصول مصرفی میتواند موثر باشد، این توانایی را دارد تا در کتابخوان کردن یک نسل و تولید علاقه نسبت به این محصول فرهنگی تاثیر بسزایی از خود بر جای بگذارد. اما متاسفانه باید گفت این یک قلم جنس در میان متاعهای مختلف و رنگارنگ رسانه ملی ما به شدت کمیاب یا به عبارت بهتر نایاب است. در این مقوله نگارنده هرچه به ذهن خود فشار آورد بلکه در دکور سریال یا فیلمی تلویزیونی تصویری از یک کتابخانه – حتی تزیینی - یا پلانی کوتاه که در آن هنرپيشهای مطرح کتابی را دست گرفته باشد به یاد آورد، ره به جایی نبرد. حال به طور مشخص این سوال مطرح است که چه میشود اگر فیلمنامهنویسان محترم فیلمها و سریالهای تلویزیونی - که بدون شک خود بسیار اهل مطالعه هستند - تصویری از کتابخوانی قهرمان یا حداقل یکی از کاراکترهای داستان را هم در کارهایشان جا بدهند؟ آیا واقعا اشکالی دارد اگر مادر خانواده دائم جارو نکند و لباس نشوید و غذا نپزد؟ باور کنید همه خانمهای کتابخوان میتوانند به خوبی دیگران به تمام کارهای خانهشان برسند و میرسند. چندی پیش رسانهای شدن بحث حذف زنگ انشاء فریاد بسیاری از اهل فن از جمله استاد تازه درگذشته روانشاد احمد بیگدلی را هم به آسمان برد که مگر میشود زنگ انشاء که سرشار از خلاقیت و پرورش استعداد و چه و چه هست را حذف کرد. اما به نظر میرسد سوال ریشهایتر در این مرحله این باشد که دانش آموزی که در زندگیاش به جز کتابهای درسی و شاید به اجبار چندتایی هم غیر درسی کتابی نخوانده است آیا ممکن است مفهوم زنگ انشاء را درک کند؟ سخن در این باب بسیار است.