| ليلا ارشد | | مدير مركز نگهداري زنان آسيبديده خانه خورشيد|
اخبار تلخ حوزه آسیبهای اجتماعی نگاه بسیاری از ما را خدشهدار میکند، به این جهت بیشتر نگاهها به خانواده است و بسیاری از افراد، خانواده را در این امر مقصر میدانند اما باید به این نکته توجه کنیم که در حوزه آسیبهای اجتماعی، حضور خانواده به تنهایی راهگشا نیست و میتوان به آن بهعنوان یک شرط لازم نگاه کرد اما کافی نیست. امروزه نقش رسانهها، مدارس، صداوسیما و سایر نهادهای اجتماعی و ارتباطی را نباید نادیده گرفت. نهاد خانواده امروزه ظرفیت کافی برای حل همه معضلات و مشکلات را ندارد چراکه ما به جوانانمان شیوه فرزندپروری را نیاموختهایم پس انتظار بیجایی است که آنها را به تنهایی مسئول پرورش فرزندانشان بدانیم.
بنابراین باید نهادهای دیگر به خانواده کمک کنند بهطور مثال در سیستم آموزش و پرورش باید از دوران ابتدایی یا راهنمایی مسأله آموزشهای زندگی در خانواده و مسئولیتپذیری و تصمیمگیری را بیاموزیم. اگر این کار را به درستی انجام دهیم تا آنها روش همسر بودن و
والد بودن را یاد بگیرند، طبیعتا اثربخشی آنها در جامعه بیشتر خواهد بود.
در این راستا به نظر میرسد که کشور ما نیازمند یک شورایعالی کودک است و اگر اینگونه نباشد چگونه همه نیازهای آنها در جامعه را تأمین میکنیم؟ درحال حاضر نقشها به تکههای زیاد شکسته شده و هر یک در اختیار یک نهاد است مانند وزارت آموزش و پرورش یا وزارت رفاه، شهرداریها و سازمان ملی جوانان هر یک بخشی از این مسأله را برعهده دارند. به نظر کار صحیح این است که شورایعالی کودک تشکیل شود تا سیاستگذاری یکپارچهای درخصوص این مسأله صورت گرفته و همه ارکان نظام ملزم به اجرای آن شوند.
بنابراین از آنجا که تاکنون در کشور پیشگیری اولیه را نداشتهایم و خانواده ما توان لازم برای تربیت کامل و جامع فرزندان را نداشته؛ از سوی دیگر فرزندان ما نیز ابزار کافی و لازم را ندارند (والدین و فرزندان آموزش ندیدهاند). در این شرایط اگر همه بار زندگی را بر دوش خانواده بگذاریم و بگوییم که میخواهیم بنیان خانواده را تحکیم کنیم، این ممکن نبوده و نیست.
در گذشته همه آموزشها از سوی پدر و مادر به فرزند منتقل میشد؛ اینکه این آموزشها چقدر صحیح بودند، یک طرف و طرف دیگر اینکه امروزه کودکان امکاناتی دارند و چیزهایی میدانند که والدینشان آنها را نمیدانند، بنابراین همین مسأله نقش خانواده را کمرنگ کرده و حضور سایر نهادها را در کنار خانواده الزامآور کرده است.
چراکه در کنار سایر نهادهاست که خانواده میتواند به عملکرد صحیح خود دست پیدا کند بهعنوان مثال سیستم آموزش و پرورش باید به گونهای تغییر کند که با سطح تکنولوژی روز مطابقت داشته باشد تا دانشآموز از آنها مسائل روزمره خود را بیاموزد و در کنار آن خانواده نیز اثر بخش شود.
از طرف دیگر بازنگری قوانین میتواند کمک بزرگی به حل این مشکل کند. درحال حاضر 7سال است که قانون حمایت از کودکان و خانواده منتظر تصویب مجلس است. قانونی که توسط قوه قضائیه آماده شده و به مجلس رفته اما به صحن نمیآید این اتفاق بدین معنی است که از سوی نمایندگان به این مسأله بیتوجهی شده است. درحال حاضر ما از سوی مسئولان امر تنها سخنرانی درخصوص حمایت از خانواده را میشنویم و رفتار عملی و حمایت واقعی در اینخصوص نمیبینیم. درحال حاضر وقتی زنان مورد آزار و اذیت خانگی قرار میگیرند به پلیس مراجعه نمیکنند چراکه قانون برای بعد از آن برنامهای ندارد و ممکن است فرد برای آزار و اذیت بیشتر به سراغ آنها برود، این مسأله را به تجربه در خانه خورشید دیدهایم چراکه مشکلات خانوادگی در زنانی که در خانه خورشید حضور دارند بسیار پررنگ دیده شده است.
در مسأله آگاهیبخشی و آموزش در زمینه مشکلات خانواده، صداوسیما نقش مهمی دارد اما متاسفانه به خوبی این وظیفه را انجام نداده است. صداوسیما درحال حاضر یا بهطورکلی به مسأله آسیبهای اجتماعی نمیپردازد یا خیلی عمیق سعی در ایجاد ترس درخصوص مشکلات دارد که هر دو روش نتیجه مطلوب به همراه نداشته است.