بسیاری از آنها که در هشتسال دفاعمقدس مردانه جنگیدند هنوز حضور دارند، اما واقعیت این است، روزی که این بازماندگان دفاعمقدس نباشند هم واقعیت هشتسال جنگ وجود دارد و نمیتوان آن را از تاریخ ایران پاک کرد.
هفتاد سال از جنگ جهانی دوم میگذرد، با وجود اینکه مدت زمان جنگ جهانی دوم از جنگ ایران و عراق کمتر بوده، اما تمام کشورهای دنیا همچنان درگیر جنگ جهانی دوم هستند. شاید هیچ بازماندهای از جنگ جهانی دوم باقی نمانده باشد، اما همچنان میتوان با زاویهدید متفاوت و نگرشی تازه به مباحث جنگ پرداخت.
درباره هشتسال دفاعمقدس هم ما همچنان مباحث مهمی برای مطرح کردن داریم و در هر برهه زمانی میتوانیم به زوایایی از این هشتسال بپردازیم که مغفول مانده است.
اغلب در دوره جنگ، به دلیل نگاه تهییجی که موجود است، ساخت فیلمهای تبلیغاتی اهمیت بیشتری دارد و موجب افزایش غرور ملی میشود. بعد از اتمام جنگ اما میتوان از نظر دیگری به قضایا و حواشی جنگ پرداخت. این اتفاق به مرور زمان رخ داده است به این معنی که در سالهای اخیر کمتر اتفاق افتاده فیلمهایی تولید شوند که مستقیم در دل جنگ باشد. فیلمسازان ما در این دهه به بازماندگان، مفقودین، مادران شهدا، اسرا و جانبازان میپردازند و سعی میکنند در فیلمهایشان سرگذشت آنها را روایت کنند. این ماجرا وارد فار جدیدتری هم شده است و برخی نگاهها به سمت نسل بعد از جنگ رفته و این قضیه میتواند تا نسلهای بعد هم ادامه داشته باشد.
سینمای دفاعمقدس تنها به فیلمهایی که مضامینی در دل جنگ میپردازد متعلق نیست و تمام حواشی و اتفاقات و روایتهای مربوط به جنگ، در دل سینمای دفاعمقدس جای میگیرد. طبیعتا وقتی در فیلمی به تبعات جنگ میپردازیم، یعنی ژانر دفاعمقدس.
در آن مقطعی که مملکت گرفتار جنگ تحمیلی بود، نیاز بود روحیه مردم تقویت شود تا بتوانند از پس آن روزهای دشوار بربیایند، اما حالا که سالها از پایان جنگ میگذرد باید جور دیگری به آن نگاه کرد و زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار داد، حالا شکل قضیه عوض شده اما تمام اینها زیرمجموعه جنگ است.
اما رسالت مهم دیگری هم وجود دارد، باید کاری کنیم که بین نسل امروز و نسل جنگ فاصله نیفتد و بهنظرم این کار اصلا سخت و پیچیده نیست. تنها راهش این است هرکدام از ما، متعلق به هر گروه یا جریانی که هستیم، جنگ را به نفع خودمان مصادره نکنیم و یک عده محدود را در رأس آن قرار ندهیم. متاسفانه این روش بدترین تبلیغی است که در طول این سالها اتفاق افتاده و چهبسا با این رفتار بسیاری دلخور شدهاند. نکته دیگر این است که نباید با مقایسه جوانان امروز با جوانان نسل جنگ، دست به تحقیر جوانان بزنیم. اگر مدام به جوانان القاء کنیم که تو نمیتوانی مثل آنها باشی، اگر خدای ناکرده دوباره در این مملکت اتفاقی رخ دهد، ممکن است جوان امروزی بر اثر تلقینها احساس وظیفه نکند.
اما اگر واقعیت را به آنها بگوییم، واقعیت به آن مفهوم که زمانی نیروهای عراقی به ایران حمله کردند، جوانانی رفتند و در مقابل عراقیها ایستادند، جوانانی همانند شما بودند که هزاران آرزو در سر داشتند اما عدهای از آنان با قرار گرفتن در یک موقعیت ویژه و بحرانی تبدیل به قهرمانانی ماندگار شدند و یک عده زیاد دیگری هم بودند که جا زدند و حتی عدهای دیگر ترسیدند و فرار کردند.
من باورم بر این است که اگر ما دوباره در این موقعیت قرار بگیریم، همین جوانانی که امروز شاید خیلیهایشان به لحاظ ظاهر و رفتار به مذاق ما خوش نیایند از خودشان همان رفتار را بروز خواهند داد. ما باید این باور را در آنها به وجود بیاوریم که آنها هم مثل شما بودند اما در موقعیت به قهرمانان ملی تبدیل شدند. بهنظرم ما باید بیشتر از اینها به سینمای دفاعمقدس بپردازیم. اگر نگاهی به جنگ جهانی دوم بیندازیم، میبینیم که چه فیلمهای شاخصی هنوز در این مورد ساخته میشود. اما نکته مهم این است که ما فقط داریم درباره اهمیت دفاعمقدس و ساخت فیلمهای بیشتر در این زمینه حرف میزنیم و در عمل کاری نمیکنیم. مسئولان و نهادهایی که متولی این امر هستند، با نگاه از زوایای جدید به جنگ خودشان را تطبیق نمیدهند و امکاناتش را در اختیار فیلمسازان نمیگذارند. همین موضوع هم باعث میشود که فیلمسازان از این فضا دور شوند و پدیدهای که به اعتقاد من اینقدر تاثیرگذار بوده و حتی تا دهها سال بعد هم میتوانیم تاثیرات و بازتابهایش را ببینیم، با برگزاری جشنوارههای تکراری، با فیلمهای تکراری تنها ظاهرش درحال حفظشدن است.