بنابراين آنهايي كه زيربناي اين سلايق را گذاشتهاند به اين فكر كنند كه راه را درست انتخاب نكردند.
شاید اگر جور دیگری سیاستگذاری میکردند امروز میتوانستیم فيلمهاي بهتري در كارنامه سينماي جنگ داشتهباشیم.
اما ما در سينماي جنگ افول داشتهايم، البته بايد بگويم كه فيلمهاي خوبي هم داشتهايم. مثلا من پارسال داور جشنواره بودم و به نظرم «شيار 143» فيلم خوبي در اين حوزه است . نکته اما اینجاست که اگر بازي خوب و درخشان «مريلا زارعي» را از آن دربياوريم باز هم فيلم به همان خوبي خواهد بود؟ پاسخ اين است كه خير؛ يكي از عوامل مهمي كه باعث تاثيرگذاری این فیلم شد بازي زارعي در آن بود. واقعيت اين است كه فيلم نرگس آبيار از آن سليقه حاكم اندكي دور است و فيلمي است كه مادري را نشان ميدهد كه به سرعت نميگويد، من از اين كه پسرم شهيد شده است، خوشحال هستم. اين فيلم مادري را نشان ميدهد كه رنج بيكراني از شهادت پسرش ميكشد. يعني فيلم با آن فرمول و سلايقي كه اين سالها تعريف شده كه مادر شهيد كسي است كه تا بچهاش شهيد ميشود، اعلام ميكند من به شهادت پسرم افتخار ميكنم، ساخته نشده است. بنابراين فيلم نرگس آبيار هم به نوعي خرق عادت بود و انگار كه ما به عقب برگشتيم مثل زمانيكه فيلمهايي چون آژانس شيشهاي و هور در آتش ساخته شدند.
اگر من بخواهم فيلمي از دسته سينماي جنگ بسازم، خودم دوست ندارم فيلمي باشد كه متعلق به گذشته است. من دوست دارم فيلمي را بسازم كه متعلق به امروز است و دغدغه امروز را بیان کند. جوان ايراني اگر امروز اين فيلم را ديد خوشحال باشد كه چنين فيلمي ساخته شده است، نه اين كه احساس كند اين فيلم باید 10 يا 20 سال پيش ساخته ميشد. اينها همه به همان سليقه بازميگردد. واقعيت اين است كه وقتي سراغ هر كدام از كارگرداناني كه تاكنون فيلم جنگي ساختهاند ميرويد همه آنها بر یک موضوع اتفاق نظر داند و آن هم مشکلات و مصائبی است که برای ساختن فیلمهایشان با آن مواجه میشوند و همينطور اين كه آدمهاي مختلف ميتوانستند تصميم بگيرند كه هنگام ساخت فيلممان ديگر به ما امكانات ندهند. بنابراين بايد ديد كه چه ميشود كه اين همه سختي و مشكلات بر سر ساخت فيلمهاي جنگي وجود دارد. من فكر ميكنم تمامي اين كارگردانان تا حدي سختي كشيدهاند كه نتيجهاش ميشود اين كه ميخواهند ديگر سختي نكشند و ديگر فيلم نسازند. هر زمان كارگرداني از سينماي جنگ قصد ساخت فيلم خودش را داشته با سختيهاي حيرتانگيزي مواجه ميشود.
به اعتقاد من در سينماي ايران تنها ژانري كه حرفي براي گفتن دارد، ژانر دفاعمقدس است كه هر گونهاي فيلم دارد و در هر گونهاش هم فيلمهاي موفقي دارد.
يك تجربه ملي رخ داده و كشوري به اسم ايران 8 سال درگیر جنگ بوده است. من خاطرهاي از زمان جنگ دارم ، هر زمان كه به جبهه ميرفتم عراقيها از يك سلاح جديد كه آن را نميشناختند استفاده ميكردند و هر بار اين سلاحها از يك كشوري ميآمد. اين سوال ايجاد ميشد كه چرا كشورهاي اروپايي و مترقي دنيا پشت سر صدام ايستاده بودند و به طور دایم تكنولوژيهاي جنگي به آن ميدادند. اين نكتهاي بود كه من روي آن حساس بودم. بنابراين اين تجربيات قابل تحليل است و هر ايراني باید با اين تجربيات جنگ آشنا شود، تجربهاي كه بايد روی آن تفکر کرد و آن را به كار گرفت . ما مسئوليم كه اين تجربه را به شكل همهجانبه منتقل كنيم. سینما در مقایسه با دیگر رسانهها قدرت بیشتری برای پرداختن به موضوعات دارد. ادبيات مكتوب در اين زمينه خوب است اما بايد ديد چقدر خوانده ميشود اما سينما جايگاه مناسبتري براي ديدهشدن نزد مخاطب دارد.