به بهانه نمایشگاه مرور آثار «مهین عظیما» در گالری ایوان
 
رویاهایی به وسعت یک زندگی
 

 

مریم درویش| «مهین عظیما» متولد آذرماه 1308 در تهران و چهاردهمین دختری است که وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. او که در دوره تحصیل با تعدادی از هنرمندان نامدار ایران مانند سهراب‌سپهری، بهجت صدر و منوچهر شیبانی هم‌دوره بود، به جای تکنیک‌های رایج نقاشی تصمیم گرفت از شیوه‌ای رو به انقراض برای بیان هنری خود استفاده کند و پس از آن به‌عنوان یکی از ستاره‌های نقاشی پشت شیشه شناخته شد. این روزها در گالری ایوان نمایشگاه مرور آثار مهین عظیما برپا و کتاب گزیده آثار او با نام «تماشاگر رویا» منتشر شده است. به همین بهانه به منزل مهین عظیما رفتیم و او با وجود مشکلات جسمی و کهولت سن با خوشرویی پاسخگوی سوالات ما بود.
در مورد دوره تحصیل خود در دانشکده هنرهای زیبا و سبکی که آن زمان انتخاب کردید، بگویید.
ما سبک‌های مختلف را با توجه به سلیقه استادان تجربه کردیم. مثلا یکی از استادان ما علی‌محمد حیدریان از شاگردان مکتب کمال‌الملک بود که میانه چندانی با مدرنیسم نداشت و بچه‌ها را به ریزه‌کاری در نقاشی و کار کلاسیک تشویق می‌کرد. ولی معلم‌های دیگر مثل جواد حمیدی به سمت کار مدرن رفته بودند و فکر می‌کردند زمان هنر کلاسیک گذشته و باید شیوه کار عوض شود. اما کسی که بیشترین تأثیر را روی من داشت، مهندس هوشنگ سیحون بود که نقاشی دکوراتیو را از او آموختم.
سلیقه دانشجوها نیز فرق می‌کرد، کسانی دوست داشتند بیشتر مدرن کار کنند و بعضی دیگر کارهای قدیمی و جدید را با هم ترکیب می‌کردند. من هم سبک قدیم و جدید را توأمان کار کردم، چون فکر می‌کردم کارهای کلاسیک متعلق به این زمان نیست و می‌خواستم نقاش زمان خودم باشم. آن زمان هم  به رویه معمول کار نکردم، یعنی روی کاغذ خیلی کم کار کردم و روی بوم اصلا کار نکردم. با استفاده از لوازمی مانند فیبر، یونولیت، چوب پنبه و... کار می‌کردم، دوره‌ای کارهای هندسی انجام می‌دادم و با سوزن و نخ کار می‌کردم و دوره‌ای دیگر به ترکیب کلاژ و نقاشی پرداختم.
چطور با نقاشی پشت شیشه آشنا شدید؟
از قدیم شنیده بودم که چنین هنری وجود دارد اما آشنایی با آن نداشتم، تا این‌که همسرم که کارمند شرکت نفت بود، مامور شد به آبادان و من هم چون لیسانس داشتم آن‌جا به‌عنوان دبیر موسسه خیریه زنان منصوب شدم. زمانی که در آبادان سیل آمد و برای بازرسی مناطق سیل‌زده به روستاهای اطراف رفتم، میان در و دیوارهای خراب‌شده چشمم به تعداد زیادی تصاویر رنگی خورد که روی دیوار خانه‌ها وجود داشت. وقتی در مورد آنها سوال کردم فهمیدم کار هنرمندی به نام عبدالجلیل دزفولی است که زنان جنوبی را به شیوه نقاشی پشت شیشه تصویر می‌کرد. پس از آن به مطالعه در مورد این تکنیک پرداختم و متوجه شدم شیوه‌ای است که از چین وارد ایران شده و در دوره صفویه رواج بسیاری پیدا کرده است. این کار جزو نقاشی‌های بیرونی بوده که به صورت قالبی در داخل دیوار و.. جا می‌گرفته و در دوره‌ای به یک مد تبدیل شده بود. در شیراز هنوز خانه‌هایی را می‌بینید که درون دیوار آنها نقاشی پشت شیشه قرار گرفته است.
چگونه تکنیک این کار را فراگرفتید؟
به دلیل علاقه‌ای که به این کار پیدا کرده بودم با تمرین‌های زیاد توانستم شیوه کار را یاد بگیرم و پس از آن تمام زندگی هنری خود را وقف نقاشی پشت شیشه کردم. کار اولیه من‌ سال 47 همان‌جا در آبادان شکل گرفت و بعد از بازگشت به تهران هم این کار را ادامه دادم.
عده زیادی نقاشی پشت شیشه را با ویترای اشتباه می‌گیرند. در مورد تفاوت این دو تکنیک توضیح دهید.
نخستین تفاوت این است که برخلاف نقاشی پشت شیشه، نقاشی ویترای روی شیشه انجام می‌شود. علاوه بر آن جنس رنگ‌های به‌کاررفته در ویترای شفاف است و نور از آن رد می‌شود، اما در نقاشی پشت شیشه از رنگ‌روغن یا اکریلیک استفاده می‌شود و نور از آن رد نمی‌شود. به همین دلیل نقاشی پشت شیشه مانند یک نقاشی معمولی به نظر می‌رسد که پشت شیشه قرار گرفته است.
به‌طور کلی نقاشی پشت شیشه چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از سایر شیوه‌های نقاشی متمایز می‌کند؟
نقاشی پشت شیشه کار بسیار دشواری است که مراحل انجام آن برخلاف نقاشی معمولی است. زمانی که نقاش روی کاغذ یا بوم نقاشی می‌کند به آنچه انجام می‌دهد، مسلط است و پس از طراحی و رنگ‌کردن کلیات طرح به جزییات و قلم‌گیری و... می‌رسد ولی در نقاشی پشت شیشه مراحل کار برعکس است، یعنی ابتدا همه جزییات و قسمت‌های حساس طراحی و رنگ‌گذاری می‌شود و بعد لایه‌لایه طرح به سمت پس‌زمینه می‌رود، به همین دلیل هنرمند باید معکوس فکر کند و معکوس بکشد و این کار مشکلی است. شاخصه دیگر نقاشی پشت شیشه زنده بودن و شفافیت رنگ‌هاست. وقتی رنگ پشت شیشه قرار می‌گیرد، در مقایسه با بوم و کاغذ درخشندگی بیشتری دارد و به همین دلیل است که در دوره‌ای از هنر ایران برای نقاشی شمایل و کارهای مذهبی استفاده می‌شد. همچنین در بسیاری از آثار نقاشی پشت شیشه از مواد مختلف مانند نخ، طلا، پارچه و حتی موی انسان استفاده می‌شده و نقاشی به کلاژ تبدیل شده است.
خود شما بیشتر چه سوژه‌هایی را در کارهایتان نمایش دادید؟
من علاقه بسیاری به طبیعت دارم و همیشه تلاش کردم در نقاشی‌های خود از مظاهر طبیعت استفاده کنم. پرنده‌ها، ماهی‌ها و گل‌ها مخلوقات بسیار زیبایی هستند که در بیشتر کارهای من دیده می‌شوند و آنچه در کارم مشخص است ارتباط با طبیعت است. موضوع دیگری که به آن پرداختم «زن» است و فیگورهای زنانه را گاه به صورت مدرن و گاه با ترکیب نقوش سنتی به تصویر کشیدم. در تعدادی از کارهایم از کلاژ سنگ، کاغذ، نخ و تصویرهای کوچک استفاده و آنها را جزیی از نقاشی کردم. علاوه‌بر اینها کارهای آبستره و مدرن هم دارم که باز هم حسی از طبیعت در آنها هست.
کار شما شباهتی به آثار قدیمی باقی مانده از نقاشی پشت شیشه دارد؟
باید بگویم که من هیچ وقت نقاشی پشت شیشه را با طرح‌های سنتی آن یا به‌عنوان صنایع دستی انجام ندادم، بلکه طرح‌ها و ایده‌های خودم را به جای آوردن روی بوم یا کاغذ، به این شیوه کار کردم. درواقع آثار من نقاشی‌های مدرنی هستند که با یک تکنیک سنتی ارایه شده‌اند. در تعدادی از کارهایم المان‌های سنتی مانند بته جقه و... وجود دارد اما تلاش کردم آنها را به سمت هنر مدرن ببرم. معمولا در کارهای سنتی نقاشی پشت‌ شیشه رنگ‌های تخت و محدود استفاده می‌شود و طرح‌ها بدون جزییات هستند اما نکته شاخص در کارهای من این است که جزییات زیادی در آنها وجود دارد و تنوع رنگ و سایه روشن در آنها بسیار زیاد است.
از چه موادی در کار خود استفاده می‌کنید؟
نقاشی‌های قدیمی من با رنگ‌روغن بود اما بعد از مدتی رنگ اکریلیک را به کار بردم. سال‌های اولی که این کار را شروع کردم، پشت شیشه نقاشی می‌کردم اما بیشتر آنها شکست. آن زمان تازه پلکسی‌گلاس در دسترس مردم قرار گرفته بود و وقتی متوجه وجود آن شدم، تصمیم گرفتم به جای شیشه از پلکسی استفاده کنم تا کارهایم ماندگار شود.
کارهای شما در خارج از کشور هم به نمایش درآمده‌اند؟
بله، ‌سال 1381 کتابخانه آرتور و الیزابت دانشگاه‌ هاروارد که به مطالعات تاریخ زنان اختصاص دارد، نزدیک به سه ماه آثار من را نمایش داد. این دانشگاه هر‌ سال نمایشگاهی از آثار یک هنرمند غیرآمریکایی برگزار می‌کند و پس از دیدن تصاویر کارهایم در سایت از من برای برگزاری نمایشگاه دعوت کردند. آن‌طور که رئیس نمایشگاه‌های دانشگاه‌ هاروارد در نامه‌ای برای من نوشت، بینندگان از دیدن کارهایم هیجان‌زده و متعجب بودند و برایشان عجیب بود که چگونه این کارها پشت شیشه انجام می‌شود.
فعالیت هنری شما تا ‌سال 94 ادامه داشت. این کار هیچ وقت برایتان خسته‌کننده نشد یا فکر نکردید ایده جدیدی ندارید؟
نه هیچ وقت. تا یک‌سال پیش به دلیل ضعف جسمی کارهای کوچک انجام می‌دادم که بتوانم آنها را در دستم نگه دارم اما از‌ سال گذشته دیگر نتوانستم با دست راستم کار کنم، البته گاهی کم‌حوصله می‌شدم اما تشویق خانواده‌ام باعث شد باز هم ادامه دهم. تا زمانی که قدرت کار کردن وجود داشت، ایده‌های جدید داشتم و اتفاقا کارهای آخر من بسیار متنوع است.
در این زمینه سابقه تدریس هم دارید؟
بله. حدود 10سال قبل به مدت دو‌سال در دانشگاه الزهرا تدریس کردم و برای دانشجویان نقاشی، واحد نقاشی پشت شیشه در نظر گرفته شده بود، حتی تعدادی از دانشجویان آن دوره مرا به‌عنوان استاد راهنمای پایان‌نامه خود انتخاب کردند و پروژه پایان‌نامه را به صورت نقاشی پشت شیشه انجام دادند. اما پس از آن به من گفتند مشکل بودجه وجود دارد و این واحد را حذف کردند.
استقبال جوان‌ها از این رشته چقدر است؟
در مجموع آن‌طور که من دلم می‌خواست نبود، چون کار مشکلی است و جوان‌ها آن را دنبال نمی‌کنند. درحال حاضر موزه نقاشی پشت شیشه فعال است و کلاس‌های آموزشی برگزار می‌کند، ولی اغلب شاگردان این کار را به شکل سنتی یا به‌عنوان صنایع دستی انجام می‌دهند و الگوهای مشخص را دنبال می‌کنند. با این وجود به جوان‌ها می‌گویم سعی کنید این سبک را چه به شیوه سنتی و چه شیوه مدرن حفظ کنید، چون نقاشی پشت شیشه از دوره صفوی در ایران بوده و هویت ایرانی پیدا کرده و حیف است که از بین برود.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/76906/رویاهایی-به-وسعت-یک-زندگی