| مهرشاد مرتضوی| جلوی خونه احمدینژاد یه صف عظیمی بود. هی نامه میدادن، دکتر میگفت: «تو جلسه هیأت دولت سابق بررسی میکنیم، براش ردیف بودجه در نظر میگیریم.» یا «این باید بره کمیسیون موارد خاص دفتر رئیسجمهوری سابق.» نوبت من شد. رفتم جلو و گفتم: «قربونت برم، تو کاندیدا نشی که ما بیکار میشیم. تو اصلا میدونی کار من چیه؟» سرشو خاروند و گفت: «فعال اقتصادی؟» نگاهش کردم و گفتم: «دقت کن! گفتم اگه نیای بیکار میشیم. فعال اقتصادی زمانی که بیای بیکار میشه!» گفت: «خب مهندس راه و ساختمان و مسکن مهر؟» گفتم: «نه.» پرسید: «تحلیلگر سیاسی اجتماعی؟» گفتم: «نه بابا تحلیلگرا که همه دوران خودت مخشون سوت کشید، الان با بیمه ازکارافتادگی زندگی میکنن. من طنزنویسم! تو نباشی چی بنویسم؟» یهخورده فکر کرد و گفت: «غصه نخور. بیانیههای جلسات هیأت دولت سابق رو هر هفته منتشر میکنیم که شماها هم بیکار نباشین.» خلاصه میخوام بگم اینکه دکتر در هر صورت خودشو یهکارهای میدونه، بهخاطر مردمه که از نون خوردن نیفتن! مرسی دکتر.