| دکتر شمسی عبداللهی | روانشناس|
فرآیند سوگ برای هر فرد متفاوت است. شرایط سنی، روحی، شغلی و حتی جنسیت میتواند جزو فاکتورهای اصلی در فرآیند سوگ باشند. تحمل مرگ و حتی قرار گرفتن در شرایط ترک کسانی که روزی از نظر عاطفی بهشدت وابسته آنها بودهایم، بسیار مشکل است. همانطور که ما هر روز شاهد تولد یک کودک هستیم، مرگ را هم میشنویم و همه انسانها این فرآیند را جزیی از زندگیشان میدانند. اما وقتی مرگ به سراغ اطرافیانمان میآید، انگار مرگ را برای نخستینبار شنیدهایم. تازه لمسش میکنیم و شروع میکنیم به غصه خوردن، اندوه و سوگواری. هر فردی نشانهای این غم را به شکلی متفاوت نشان میدهد، بعضیها گوشهگیر میشوند و برخی تنها با گریه خودشان را تخلیه میکنند. به این معنی که پرهیز یکباره از غم، امکانپذیر نیست. بههمخوردگی روده، اختلال خواب و کمتوانی، همگی علایم شایع غصههای طاقتفرسا هستند. در میان همه فشارهای روانی، «سوگواری» دستگاههای دفاعی طبیعی بدن را بهطور جدی تحتتأثیر قرار میدهد. کنارآمدن با موضوع مرگ برای هر فردی لازم است. وقتی یکی از عزیزان شما فوت میکند، غمگینشدن طبیعی است اما نه به این معنی که زندگیتان تسلیم این اندوه شود و خود را در دنیای بیانتهای درد و غم احساس کنید. در این شرایط دوستان و نزدیکانتان که احساسات شما را درباره فقدان عزیزتان درک میکنند، بهترین کمک را میتوانند به شما کنند. از طرفی گروهها و افرادی که داغدیدگی مشابه دارند و درد مشترک بین شما و آنها وجود دارد میتوانند شرایط را برای بیان احساساتتان و برونریزی غم و اندوه فراهم کنند.
برخیها تصور میکنند وقتی در شرایط داغدیدگی قرار میگیرند باید از آن فرار کنند، برای همین برخیها حتی خودشان را به کارهایی که حتی تا قبل از این شرایط علاقهای به انجامش نداشتهاند، سرگرم میکنند یا مثلا از محل زندگیشان یا مکانهایی که خاطرات گذشته را در ذهنشان تداعی میکند، دور میشوند، درحالیکه باید برای یکبار هم که شده صمیمانه با مشکلشان روبهرو شوند و تکلیف ذهنشان را با این مشکل مشخص کنند، چراکه اگر این اتفاق نیفتد، بعد از مدتی که از کارهای روزمره زندگی خسته شوند یا در شرایطی مشابه قرار بگیرند، توانایی روبهرو شدن با آن را ندارند. ذهنهای مجهول باید حل شوند و نقطه تاریکی در دل فرد سوگوار باقی نماند، اگرچه غم، مرحلهای طولانی و دوران نقاهت سختی دارد اما پشتسر گذاشتن آن، روبهروشدن با واقعیت و حل مسأله بسیار تاثیرگذارتر از فرار از مشکلات خواهد بود. در غير اين صورت، مسأله افسردگي و درمان آن بايد در نظر گرفته شود، بنابراین همدلی یک مهارت است که میتوانیم با تمرینکردن آن را در خود پرورش دهیم. دلیل بسیاری از مراجعهکنندگان برای مشاوره و رواندرمانی هم سوگ یا ترس ازدستدادن افرادی است که به آنها وابسته هستند. این افراد نیاز به همدلی دارند و به همین خاطر گروههایی که تجربههایی مشترک از این اتفاق دارند نیز یکی از مزیتهای درمانی در نظر گرفته شده است. اگر افراد داغدیده بتوانند احساساتشان را در قالب گفتوگوهایی ساده با یکدیگر تبادل کنند تا حدودی میتوان به عبورشان از مرحله سوگواری امیدوار بود.