| طرح نو| راضیه زرگری | «تو دیگر چرا این حرفها را باور میکنی؟ تو که خبرنگاری و از کارها و خبرهای پشت پرده بیشتر از مردم عادی اطلاع داری!» این عبارتها و جملاتی از این دست، واکنشی است که بیشتر مواقع در مقابل مطرح کردن مسائل و معضلات جدی اجتماعی مثل بحران آب و کمبود ذخایر آبی کشور از بخش بزرگی از مردم جامعه میشنوم؛ حتی به تازگی وقتی بحث تمام شدن ذخایر آبی تهران و دیگر استانها را در یک جمع دوستانه مطرح کردم، عزیزی که از اهالی استانهای جنوبی کشور است به شدت در مقابل این حرف که همه باید در مصرف آب صرفهجویی کنیم چون بحران آب جدی است، موضع گرفت و عنوان کرد آب را به روی مردم روستاها و شهرهای کم برخوردار میبندند تا آن را به امارات و کویت صادر کنند؛ وقتی از او پرسیدم از روی چه حسابی این حرف را میزنی؟ مدعی شد خودش لولههای انتقال آب به کشورهای حاشیه خلیج فارس را دیده و حتی درون این لولهها که قطرش اندازه قد آدم است ایستاده! واکنش دیگر حاضرین در آن جمع جالبتر بود که نهتنها مخالفت نکردند بلکه زیر لب به مسئولان غر میزدند و میگفتند پس بگو چرا یکباره کشور با این کمبود آب مواجه شده است. البته از حق نباید گذشت این جو منفی را نمیتوان به کل مردم نسبت داد؛ هستند کسانی که خود را از نظر اخلاقی مسئول میدانند و در مقابل این واکنشها میگویند صرفهجویی وظیفه ما است چون هموطنانمان در سختی به سر میبرند، اینکه دولت و مسئولان چه میکنند به گردن خودشان است. با این حال چیزی که در اکثر شهرنشینان دیده میشود به این شکل نیست و اغلب توجهی به هشدارهای کمآبی نشان نمیدهند.
این رویدادها هر روز در محیط زندگی ما رخ میدهد و تنها حاصل فضای بياعتمادی است که بین بدنه جامعه و مسئولان حاکم است. مردم در برنامهها، اولویتها و سیاستگذاریهای مسئولان اجرایی نقشی ندارند و به همین دلیل وقتی معضلی در جامعه مطرح میشود که رفع آن نیاز به همیاری و کمک تکتک مردم دارد، با بياعتنایی و بيتوجهی مواجه خواهد شد؛ حتی در برخی از موارد مردم از سر لج بازی برعکس عمل میکنند. نمیتوان هم بر آنها خرده گرفت؛ مقصر اصلی در ایجاد این رابطه سرد و فضای شک و تردید و عدم اعتماد، مسئولان و بهویژه دولتها هستند.
دولتها در برنامههایشان نه نظر مردم را خواستهاند و نه اساسا اهمیتی به خواسته و نظر مردم دادهاند؛ کار خودشان را کرده و در ادامه هم کار خودشان را میکنند؛ شاید در اولویتهایشان رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم و رفع مشکلات اقتصادی، مشکلات اشتغال، ازدواج و مسکن اعلام شود، ولی مردم در عمل تغییر مثبتی در زندگی خود احساس نمیکنند؛ و همین باعث میشود نسبت به گفتهها و وعدههای دولتمردان دلسرد شوند و دست نیاز آنها را پس بزنند. در این میان اتفاقهای تلخی که صدایش بعد از مدتی در جامعه در میآید و یک نفر جرأت میکند آن را رسانهای کند، مثل موضوع لبنیات پرچرب حاوی روغن صنعتی پالم، بر این بياعتمادی مردم نسبت به مسئولان میافزاید؛ چراکه مردم این بيمسئولیتیها را از چشم آنها میبینند و با خود میگویند وقتی سلامتی مردم این اندازه بيارزش است که با وجود نظارتهای بسیار سازمانهای دستاندرکار، این ماده سمی وارد خوراک مردم میشود، دیگر چطور باید به حرفهای مسئولان اعتماد کنند. درواقع مردم نسبت به دولت و برنامههایش نگاه منفی پیدا کردهاند و همین منفینگری و بياعتنایی باعث سرد و بيروح شدن رابطه میان ملت و دولت شده وکمتر کسی احساس مسئولیتی نسبت به معضلات اجتماعی میکند و برای برطرف کردن آن گام برمیدارد.