«شهروند» از مصرف مشروبات الکلی در میان کودکان آسیب دیده «خاک سفید» و «شوش» گزارش می‌دهد
 
اعتراض «تلخ» کودکان به زخم‌های جامعه
 

 

|  زهرا جعفرزاده  |   خبر‌نگار|

دایره کلمات‌شان، کتاب، درس و مشق و بازی، نیست. مشروب است و مستی. ترامادول، نشئگی، دعوا و خودکشی است. سن شان کم است، اما می‌دانند عرق چیست، سگی‌اش کدام است و ویسکی چه فرقی با آن یکی دارد. عکسی که روی پاکت‌های موسوم به «ساندیسی»ها چسبیده، چه معنی دارد، آنها همه اینها را می‌دانند. حرف زیاد دارند برای گفتن، کودکان آسیب دیده حاشیه شرقی تهران. همان خاک سفید که چند‌سال پیش با لودرها خرابش کردند، از نو ساختند، آسفالتش کردند، تمیز کردند اما مردم‌اش را نتوانستند کاری کنند. همان‌ها دوباره راهشان را به سمت این محله‌ها، خانه‌ها، ساقی‌ها و دورهمی‌های مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر پیدا کردند. کودکان شان، همان‌ها که سن‌شان به سختی به 12، 13‌سال می‌رسد، در این محله‌ها از دورهمی‌های عرق خوری، خاطره زیاد دارند، خیلی چیزها دیده‌اند، پدر و برادران بزرگشان را دیده‌اند که وقتی مست می‌کنند، مواد می‌کِشند، «دعوا می‌گیرند»، کتک‌شان می‌زنند. آنها با همین‌ها، با همین تصویرها بزرگ می‌شوند. کودکان محله‌های حاشیه‌ای تهران، اغلب مهاجرند، خانواده‌هایشان غرق اعتیاد. آنها از همان سال‌های کودکی پای منقل و عرق خوری‌های فامیلی و رفاقتی پدرانشان نشسته‌اند و آدم‌های مست زیاد دیده‌اند. مزه‌اش را می‌شناسند، تلخ است، مثل زندگی «محبوبه» که به اصرار عمه‌اش، چندین‌بار از این نوشیدنی‌ها خورده یا «حمید» که برای کامل شدن تفریح پدرش، چند پیکی زده، مست شده، ادا درآورده، تا آنها را بخنداند. در کوچه پس‌کوچه‌های خاک‌سفید جایی که 15، 16‌سال پیش بولدوزرها آمدند و دیوارها خانه‌هایش را فرو ریختند، حالا شناسایی کودکانی که الکل مصرف می‎کنند، سخت است.  
خاک سفید، کوچه پس کوچه زیاد دارد، کوچه‌های که رفت و آمد معتادان را راحت‌تر می‌کند، پنهان شدنشان زیر تیرهای چراغ برق یا گوشه پارک. حالا چند سالی می‌شود که مصرف مشروبات الکلی بین کودکان آسیب‌دیده این محله، شایع است. کودکان 13، 14 سال؛ برای خانواده‌هایشان و حتی خودشان، یعنی بزرگ! کودکانی که از 5، 6 سالگی در خیابان‌ها، چهارراه‌ها، دستفروشی کرده اند، کار کرده اند، 13 ساله دیگر برایشان کودک نیست. آنها در همین سن و سال، ازدواج می‌کنند، بچه دار می‌شوند. همین سن و سالشان، به آنها مجوز سیگار، قلیان کشیدن، مواد زدن و مشروب خوردن را می‌دهد. برایشان همه اینها نشانه‌های بزرگی است. مردانگی است.
احمد، 12‌سال بیشتر ندارد، از همین کودکان است، کار نمی‌کند، اما زیر تمام ناخن‌هایش سیاه است، حالا دو سالی می‌شود که تابستان‌ها به خانه علم جمعیت امام علی (ع) در خاک سفید می‌آید. او با خانواده‌اش سال‌ها پیش به تهران آمد، از همان اول هم حاشیه‌نشین بودند. کلاس چهارم است، پشت مدرسه‌شان، همیشه پاتوق هم کلاسی‌هایش بوده که از این نوشیدنی‌ها می‌خورند. برای این‌که مست نشوند، ماءالشعیری هم به آن اضافه می‌کنند. چند باری همراهشان رفته، بدون این‌که شریک شان شود. «تفریحی می‌خورند، بعضی‌ها هم وقتی اعصابشان به هم می‌ریزد، از این کارها می‌کنند.» خودش هم گاهی سیگار می‌کشد. «با مادرم که دعوام می‌شه، اعصابم خرد می‌شه. به کسی‌ نگی‌ها!»
امیر، سن و سالی ندارد، می‌گوید 13 سالش است، اما چهره‌اش کمتر نشان می‌دهد، آرام، می‌گوید: «11سالمه، اما جلوی بچه‌ها می‌گم 13.» مدتی است که به خانه علم خاک سفید می‌آید. حالا زنگ تفریح‌شان است. عموی امیر هم خودش می‌خورد، هم به پسر 11‌ساله‌اش می‌دهد. «یک‌بار شاهین کرمک گرفته بود، باباش بهش عرق داد.» برای خانواده اینها عرق خوری کودکانشان فاجعه نیست، نگرانی هم ندارد. آنها یک‌بار جلوی پدر و مادرشان عرق می‌خورند، چند باری هم پنهانی. حساسیتی وجود ندارد.
نیما مختاریان که از نزدیک می‌بیند کودکان آسیب‌دیده این منطقه چطور قربانی شده‌اند، می‌گوید: «این مسائل‌ به یک منطقه و محله خاصی محدود نمی‌شود، هر کجا آسیب باشد، این مسائل هم وجود دارد، ما حتی بین کودکان کم سن هم مصرف این مواد و مشروبات را می‌بینیم.» کودک 10 ساله‌ای که هفته گذشته گزارش مسمومیتش به گوش مسئولان خانه علم خاک سفید جمعیت امام علی(ع) رسید، تنها یکی از اتفاقات غم‌انگیزی است که در کوچه پس کوچه‌های شرق تهران، رخ می‌دهد. مختاریان از کودکانی می‌گوید که به‌طور مستمر، الکل مصرف می‌کردند، تعدادی از آنها جزو بچه‌هایی بودند که در یک دوره‌ای برای یادگیری به خانه علم خاک سفید می‌آمدند اما بعدتر، رها کردند و دیگر خبری از آنها نیست.
علیرضا، یکی از آنهاست، 14 ساله. پیک موتوری است، دو سالی به خانه علم خاک سفید جمعیت امام علی (ع) می‌آمد، اما آن‌قدر مشکلات مالی‌اش زیاد بود که دیگر نتوانست ادامه دهد. مصرفش دایمی بود. نشانه‌هایش را داشت. بوی بد دهان، مستی خفیف همیشگی.  
بهنام هم قبلا خانه علم می‌آمد. پسرعمومی محمد بود. محمد چند باری او را دیده بود که حالت عادی ندارد. «بهنام، قبلا این‌جا «خانه علم» می‌آمد، اما ول کرد، به خاطر عرق خوری. یک‌بار به من گفت من خجالت می‌کشم این‌جا بیام، دیگه نیومد.» محمد، بچه‌های را دیده بود که به‌خاطر مصرف نوشیدنی‌های الکلی، دل درد و سر درد گرفته‌اند. حالت تهوع داشته‌اند. اما حرفی نزدند. «یکی از دوستام به من گفت بریم عرق بخوریم، اما مادرم نماز می‌خونه، من از این کارا نمی‌کنم.» پیشنهاد زیاد داشته، مثلا همان پسرعمویش، همان که یک ‌بار از همین نوشیدنی‌ها خورده بود، حالش بد شده بود و کارش به بیمارستان کشیده بود اما بیمارستان قبولش نکرده بود و  جای دیگری برده بودنش.» محمد، می‌داند، «عرق همش اسیده، آدمو می‌کُشه. بوش بده.» او حرف‌های بیشتری می‌زند. «ساندیسی‌ها، همون ویسکی هستند، دونه‌ای 5‌هزار تومن می‌فروشن، روش عکس سگ و روباه و گربه داره. بعضی‌هاشم عکس میوه اس، مثل موز. این طعمشو نشون می‌ده. اونی که سگ داره، عرق سگیه. اونی که روباه داره، سنگین‌تر از بقیه اس.»
کودکان خاک سفید، اغلب یا مهاجر هستند، یا افغان. تعداد مهاجران اما خیلی بیشتر است، 90 درصدشان از شهرهای دیگر آمده‌اند، بی‌پولی‌شان سبب شده تا حاشیه‌نشین شوند. خاک سفید سال‌هاست که از شکل و شمایل قبلی خارج شده، مردمش همان‌ها هستند، شاید قبلی‌ها رفته‌اند، جدیدی‌ها آمده‌اند، با همان آسیب‌ها و شاید هم کمی بیشتر. «قومیت‌های که از شهرهای دیگر به این‌جا می‌آیند، فرهنگ حاشیه‌نشینی رویشان اثر می‌گذارد، خیلی از آنها بومی خاک سفید شده‌اند، افغان‌ها بعدشان آمدند.» اینها را مختاریان می‌گوید، حرف‌های دیگری هم می‌زند. «کسانی هستند که پیش از این در روستاها زندگی می‌کردند، سالم بودند، درگیری نداشتند، اما وقتی به تهران آمدند، حاشیه‌نشین که شدند، دیگر همان آدم‌های سالم قبل نبودند، حاشیه رویشان تأثیر گذاشته.» او این اتفاق را زنگ خطری برای شدت گرفتن آسیب‌های اجتماعی می‌داند.
کودکان آسیب را مزه‌مزه می‌کنند
در این محله، «ساندیسی»ها را همه جا می‌شود پیدا کرد، کودکان 14، 15 ساله، به راحتی از آنها خرید می‌کنند، حتی راحت‌تر از کتاب درسی شان. بعضی مشتری ثابتند. دسترسی که آسان باشد، مصرف هم زیاد می‌شود، مصرف که باشد، مسمومیت‌ها هم بالا می‌رود. بیشتر این مشروبات الکلی، از عرق سگی گرفته تا ویسکی و... دست‌ساز هستند، آنها را در خانه‌ها می‌سازند، در یکی از صدها بیغوله شرق، غرب یا جنوب تهران. هر کجا باشد، با ارزان‌ترین وسایل برای خودشان کاسبی راه می‌اندازند، بسته‌بندی می‌کنند. مواد نامرغوبی که «قاطی» زیاد دارند و مجاری اداری مصرف‌کننده‌ها را عفونی می‌کند. نوعش را هم با عکس حیوانی، میوه‌ای مشخص می‌کنند. یک ساقی هم آنها را در همان محدوده می‌فروشد. مشتری‌هایشان زیاد است. برایشان فرقی نمی‌کند، کم سن باشد، یا سن بالا. هر که پول دهد، مشتری است.
مشروبات الکلی دست‌ساز، درد سر زیاد دارد، کم نیست آمار مسمومیت‌های ناشی از مصرف این نوع الکل‌ها. مسمومیت‌ها گاهی به جایی می‌رسد که جان مصرف‌کننده را می‌گیرد. مرگ 102 نفر به خاطر مسمومیت ناشی از مصرف الکل، در 7 ماهه اول‌سال 91، تنها بخشی از این آمارهاست. حالا وقتی پای کودکان به این ماجرا باز شود، به‌طور قطع آسیب‌ها شدیدتر و مرگ‌ها بیشتر می‌شود.کوری کامل، تاری دید، تنگی نفس، گیجی، استفراغ، دردهای شکمی و آسیب شدید اعصاب اندام‌ها، تنها بخشی از عوارض مصرف مشروبات الکلی دست‌ساز است. الکل‌های که برای فروش بیشتر با قرص‌ ترامادول، استامینوفن و انواع دیگر آرام بخش‌ها آلوده می‌شود.
«موسی هفت‌رنگ» را همه اهالی محل می‌شناسند. او و 6 برادرش ساقی عرقند. حاشیه شهر، ساقی زیاد دارد، آنها یا مواد مخدر می‌فروشند یا مشروبات الکلی؛ همه‌اش هم بیخ گوش ماموران پلیس. آنها همه اینها را می‌بینند، ساقی‌هایی که می‌روند و می‌آیند و مشتری پیدا می‌کنند، مشتری‌های که گوشه و کنار پارک‌ها دور هم جمع می‌شوند، مواد می‌زنند، مشروب می‌خورند. همه اینها را می‌بینند. اما برخوردشان طوری نیست که اینها دیگر نباشند. مختاریان، مسئول خانه علم خاک سفید، جمعیت امام علی از اقدامات پلیسی در این محله گلایه می‌کند. «گاهی این‌جا پلیس کارهایی می‌کند، عملیاتی اجرا می‌کند، چهار تا خرده فروش مواد مخدر را می‌گیرند، می‌فرستند زندان. غافل از این‌که بازار مواد مخدر یا مشروب را این چند خرده فروش اداره نمی‌کنند.»
کودکان آسیب‌دیده خاک سفید هم خیلی چیزها می‌بینند. خیلی حرف‌ها دارند، ماجراهای کشیدن مواد مخدر و سیگار تا مصرف نوشیدنی‌های الکلی، برای این کودکان زیاد است. در کوچه‌ پس کوچه‌های محله‌شان که حالا پر شده از مهاجران، از این تصویرها پر است. «چند روز پیش چند تا پسر دیدم زیر سایه‌بون پارک نشسته بودن برای خودشان می‌خوردند و سیگار می‌کشیدن. 13، 14 ساله بودند. » این را مجتبی می‌گوید. او و دوستانش، حداقل یک بار تجربه مصرف مستقیم یا غیرمستقیم مشروبات الکلی را داشته‌اند. «یک بار چند تا از دوستام توی چیپس ریخته بودن، خوردم مزه‌اش خیلی تلخ بود، حالت تهوع به من دست داد. » مجتبی، می‌گوید: « پدر و مادرها خیلی براشون این چیزها مهم نیست، همین که پسر یا دخترشون، مواد نکشند برایشون کافیه.» می‌گوید: « مرتضی، 7سالشه و جلوی باباش می‌خوره. »
دختر و پسرهای این خانواده‌ها مهاجر و حاشیه‌نشین که خانواده‌شان درگیر اعتیاد و آسیب‌های دیگرند، 12، 13‌سال شان که می‌شود، ازدواج می‌کنند. ازدواج که کردند، دیگر آزادند، مشروب بخورند، مواد بکشند. اینها را اکرم می‌گوید. زنی 28 ساله که رد پای شیشه و کرک، تنها از چهره‌اش که نه، از روی تمام زندگی‌اش معلوم است. دخترش 17‌سال دارد، عمه‌اش چند باری مزه مشروب را به او چشانده. می‌گوید: « برای خانواده‌ها، مشروب خوردن بچه‌ها بهتر از کشیدن مواد است.» آنها از خانواده‌هایشان یاد می‌گیرند، کوچک و بزرگ زندگی را. از مشروب خوردن و مواد کشیدن تا ازدواج‌های زودهنگام، خشونت، آسیب و... دخترها کمتر اما پسران، پنهانی یا علنی، مشروبات الکلی مصرف می‌کنند، برایشان فرقی نمی‌کند ماده‌اش چیست، کجا درست شده، فقط همین که تلخ باشد، مست شان کند و ادای بزرگترها را در بیاورند، کافی است.
مسئول خانه علم خاک سفید جمعیت امام علی (ع)، دلیل اصلی گرایش این کودکان به مشروبات الکلی و مواد مخدر را بحران هویت‌شان می‌داند. «این کودکان از 7، 8 سالگی وارد چرخه خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی می‌شوند. همین بحران هویت است که آنها را به سمت مصرف قلیان و مواد و مشروبات الکلی می‌برد.» حالا چند سالی است که مددکاران خانه‌های علم این جمعیت، هویت‌های جایگزینی برای این کودکان تعریف کرده اند، با دوره‌های موسیقی، ورزش، تاتر، نقاشی و... «کار ما هویت دادن به این کودکان است. این یکی از راه‌هایی است که می‌تواند از آسیب جلوگیری کند.» مختاریان تأکید می‌کند: با همه اینها اما هنوز روی مصرف مشروبات الکلی بین کودکان کار ویژه‌ای انجام نشده است.
از خاک سفید به شوش؛ همه چیز اینجا تلخ است
کودکان آسیب دیده همه جا هستند، تنها منطقه‌اش فرق می‌کند. هر کجای این شهر که قدم بگذاری، اثری از آنها می‌بینی، کودکانی که طول و عرض زندگی‌شان، درگیر است. کودکان کار شوش، شرایط نامناسب تری از خاک سفید دارند، دلیل اصلی آن هم حجم بالای مهاجران در این منطقه است، مهاجرانی که از شهرهای شمالی، جنوب و جنوب شرقی آمده‌اند. پدر «حمید»، ساقی است، مشروبات الکلی را درست می‌کند و می‌فروشد. درآمدش از این راه است، گاهی از همان نوشیدنی‌های دست‌ساز، به پسر 6 ساله‌اش می‌دهد، تا ادا در بیاورد، بخندند! در منطقه شوش شرقی که پر است از خانواده‌های مهاجری که در خانه‌های نیمه‌خراب، زندگی می‌کنند، ساندیسی‌ها گران‌تر است، این‌جا هر کدام را 6‌هزار تومان می‌فروشند. حمید می‌گوید: «رضا، پسر همسایه‌مان، 12 سالش که شد، دیگر پای ثابت عرق‌خوری، بابام شد، یه بار این‌قدر مست کرده بود که یک ساعت می‌زد به دماغ علیرضا، برادرش.»
 یونس عموی حمید است، 13‌سال بیشتر ندارد، اما یک‌بار آن‌قدر از این مشروبات خورده بود که مست کرد و شیشه‌ها را شکست. «اینها را از شمال می‌آورند.» ساسان این را می‌گوید. پسری که یک لحظه روی صندلی بند نمی‌شود، می‌خواهد به کلاس درسش در خانه علم لب خط، برگردد. زنگ تفریح‌شان است. او از نزدیک شاهد مصرف مشروبات الکلی بین هم محله‌ای‌هایش بوده. « خودم یه بار دیدم که یک گالن از این مشروبات را از اونجا آوردن.» این‌جا معتاد زیاد است، نه فقط به مواد مخدر که به مشروبات الکلی. از بین آنها هم کودکان زیر 15‌سال زیادند.
در محله‌ای از شوش شرقی، همان جا که به خاطر ساکنانش، در ساعت‌های پایانی روز، هر پیاده روی جرات تردد ندارد، شب‌ها تا صبح بساط قماربازی بپاست، بچه‌ها همه این را می‌دانند، پدر و برادرهای بزرگ‌ترشان، همیشه در این جمع‌ها هستند. آن‌جا از این نوشیدنی‌ها زیاد می‌خورند، شرط‌بندی می‌کنند. شب‌ها، کودکان خسته از کار نمی‌خوابند، قماربازی، عرق خوری و مواد کشیدن خانواده‌شان را می‌بینند. مادرانشان یا خانه‌دار هستند یا معتاد، تکلیف پدرانشان هم معلوم است. عاطفه صحرایی، یکی از مددکاران خانه علم لب‌خط جمعیت امام علی(ع) اینها را می‌گوید. او از این کودکان زیاد دیده. ساقی‌ها را روز و شب در این منطقه می‌بیند. از این‌که کسی جلویشان را نمی‌گیرد، شاکی است. « این افراد به وفور در این منطقه هستند، خیلی‌هایشان ساکنان همین جا هستند. » هر چه می‌گذرد، شرایط بدتر می‌شود، اگر تا پیش از این مصرف مواد، در بین کودکان قبحی داشت، حالا دیگر نه‌تنها همان هم وجود ندارد که مصرف مشروبات الکلی هم به آن اضافه شده.
سجاد، 13‌سال بیشتر ندارد، مدرسه که نمی‌رود، سواد درست و حسابی ندارد، اما از جزییات خرید و فروش مشروبات الکلی خبر دارد. «بچه‌های فامیل ما از این مشروب‌ها زیاد می‌خورن، مخصوصا تو عروسی‌ها. کسی هم چپزی نمی‌گه.» این را بدون خجالت می‌گوید. خود او هم چند باری در این عروسی‌ها مصرف داشته. می‌گوید: «بیشتر پسرای 13، 14 ساله می‌خورن تا یکم گرم بشن.» پدرش به او گفته: « هر چی می‌خوای بخوری، بخور، فقط سیگار و قلیون نکش!»
سعید همسن، سجاد است. یک بار پدرش به او از این نوشیدنی‌ها داده. عرق سگی بود. «تلخ بود، بعد از این‌که خوردم، مریض شدم.» اینها را مرد چاقی، گوشه چهارراه می‌فروشد. همان ساندیسی‌ها که معلوم نیست از چه ساخته شده‌اند. سعید از همان‌ها خورده بود. می‌گوید: « با یک تلفن، هر قدر که بخوای، درجا برات می‌یارن. هر قدر که بخوای.» آن طرف‌تر از خانه شان هم مغازه، اوراق ماشین است، شاید بازمانده هم پیشه‌هایش است، همان‌ها که این‌جا را به خیابان «اوراقچی‌ها» معروف کردند. حالا خیلی وقت است که دیگر نه ماشینی آن‌جا می‌آید نه اوراق می‌شود. آن‌جا پاتوق عرق خوری عده‌ای دیگر است. آنها که شب‌ها دور هم جمع می‌شوند.
صحرایی، مددکار این کودکان در خانه علم می‌گوید: «مصرف مشروبات الکلی بین این بچه‌ها خیلی زیاد نیست، مشکل ما این است که مشروبات به راحتی در دسترس‌شان است. این‌جا ساقی‌ها زیاد هستند.»
شورش سفید کودکان در برابر جامعه
همه اینها اعتراض کودکان به جامعه است، آنها از درد و رنج به مواد اعتیادآور پناه می‌برند. این را فرشید یزدانی، فعال حقوق کودکان می‌گوید. «خانواده این کودکان تحت فشار شدید بیکاری، فقر، نابرابری و ستمی هستند که از سوی جامعه علیه آنها اعمال شده، کودکان در این سن و سال، باید در شرایطی باشند که جامعه‌پذیر شوند، جامعه در برابر آنها مسئولیتی دارد. اما عملا این اتفاق نمی‌افتد.» او هم می‌گوید: «کودکان آسیب‌دیده با این کارها، احساس هویت‌یابی می‌کنند، آنها از بزرگ‌ترهایشان الگوبرداری می‌کنند.» جامعه با مصرف مشروبات الکلی در میان گروه‌های آسیب‌دیده، منطقی برخورد نمی‌کند، در وهله اول آن را جرم می‌داند. یزدانی اینها را می‌گوید و حرف‌های دیگری هم می‌زند. «متاسفانه همیشه درحال پاک کردن صورت مسأله هستیم، درحالی‌که اینها، موضوع روز هستند، آسیب جدید این کودکان. پژوهشگران اجتماعی باید روی این موضوع توجه کنند، اینها زیر پوست شهر، درحال رشد است.» او از همه این اتفاق‌ها تحت عنوان شورش سفید، یاد می‌کند. «وقتی فضای اعتراض وجود نداشته باشد، افراد افسرده می‌شوند، گوشه گیر می‌شوند و درنهایت هم به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی پناه می‌برند.» این اتفاق در کودکان گرفتار آسیب، زودتر شروع می‌شود. آنها کودکی نمی‌کنند، جامعه فرصتی به آنها نمی‌دهد، از 4، 5 سالگی در خیابان‌ها هستند. این نظر فرشیدی به‌عنوان فعال حقوق کودکان است. او، سیاست‌های اقتصادی را به‌عنوان عمده‌ترین عامل در افزایش آسیب این کودکان می‌داند. یزدانی هم شاهد مصرف مشروبات الکلی در میان این کودکان است. می‌گوید: «شاید در گذشته وضع بهتر بود، کمتر شاهد این مسائل بودیم اما حالا موارد بیشتری را می‌بینیم، خانواده این کودکان هم خودشان درگیر اعتیاد هستند، ترجیح‌شان به مصرف مشروبات الکلی در میان کودکان‌شان است تا مواد مخدر.»
کودکان حاشیه نشین تهران، زندگی هایشان تلخ است، مزه دهانشان هم. حتی نگاه جامعه. آنها صبح با همین تلخی ها بیدار می شوند، به خیابان می روند، کار می کنند، شب ها هم همین «مزه» است که روی زندگیشان سایه انداخته. آنها چیزی غیر از این نمی‌شناسند،  ندیده اند.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/7429/اعتراض-«تلخ»-کودکان-به-زخم‌های-جامعه