علل آغاز جنگ تحميلي
 

 

|  یوسف علیزاده  |

گرچه صدام حسین در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان کرد، اما حتی خود او نیز می‌دانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامه‌ریزی شده، هدفمند و فرامنطقه‌ای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است که انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلکه تمامی الگوها و هنجارهای موردنظر غرب در خاورمیانه و خلیج‌فارس را بر هم زده بود.  انقلاب اسلامی در برابر نظام‌های لائیکی موردنظر غرب در منطقه، با صراحت، احیای مذهب را صلا می‌داد.  علاوه بر آن قدرت‌های بزرگ از این نگران بودند که ثبات موردنظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج‌فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد.  به همین دلیل آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی- به‌رغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد- در نارضایتی از انقلاب اسلامی ایران موضع یکسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یک‌سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون‌مرزی متعددی روبه‌رو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوکه کردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و... )؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکارعمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه‌های جنگ علیه ایران بود.  هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه و مطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه‌پذیر باشد.  هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی(س) به عامل تاثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
اینگونه اهداف و دیدگاه‌ها نیز نمی‌توانست در چارچوب اختلافات مرزی و جاه‌طلبی‌های صدام تعریف شود.  صدام درحقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاه‌طلبی‌اش محرکی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود.  البته در کنار این جاه‌طلبی، صدام انگیزه‌های جداگانه‌ای نیز برای جنگ داشت:  صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت 60‌درصدی شیعیان عراق نگران بود؛ صدام همان‌گونه که خود و دولتمردانش به دفعات اعلام کردند از پیمان الجزیره ناراضی بوده و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یکسره اختلافات مرزی دو کشور مطابق میل خود بود؛ صدام- بعدها از زبان سیاستمداران عراقی و غیرعراقی منتشر شد- مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطر تفکر اسلامی برای استعمارگران، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولت‌هایی را که با پیروزی انقلاب اسلامی منافعشان به خطر افتاده، جلب کند و خود رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرامنطقه‌ای و برخاسته از اراده برون مرزی می‌شمارند.
البته حوادث بعد نشان داد که آمریکا و یارانش در تبیین واقعیت‌ها، اشتباه کرده و دچار خوش‌بینی شده بودند که ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسی‌ـ اجتماعی و اطلاعات نادرست آمریکا بود.  آمریکا به‌رغم نظام و سیستم اطلاعاتی‌اش، همچنین حضور طولانی‌مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسائل، آمریکا و همپیمانانش را به چالشی با جامعه ایران کشاند که هنوز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه به پایان نرسیده است.  گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به‌طور قطع آن چه آمریکایی‌ها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از کنج راکد عبادتگاه‌ها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود.
تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام که اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با کودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راه‌های ممکن برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358ش. ؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب، حمایت از بمب‌گذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راه‌آهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرال‌های فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشه‌ها و کتاب‌های درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید. 1) و الحاق خیالی این شهر‌ها به قلمرو جغرافیایی عراق؛‌ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی (ده‌ها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است2)؛ انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیم‌های خاردار و... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در 31 شهریور 1359، تعجب هیچ یک از محافل سیاسی مطلع جهان را برنینگیخت، چراکه از تمامی اقدامات یکساله صدام، بوی جنگ به مشام می‌رسید.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی هیأت‌های بسیاری را روانه کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی کردند و در این مأموریت‌ها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه کنند. در نیمه اول دهه 1360 ش.  روزنامه‌ها و رسانه‌های ارتباط‌جمعی آمریکا و اروپا مملو از مقالات و گزارش‌هایی بودند که در آنها، به اهداف و نقشه‌های مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت کشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود.  در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، کاستن از خطر بالقوه برای حکومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولت‌های عرب خلیج‌فارس از قدرت ایران و...  اشاره شده بود.
عراقی‌ها در خلال جنگ، تمام قوانین و مقررات بین‌المللی را زیر پا گذاشتند:  پیمان الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاح‌های شیمیایی، پیمان منع حمله به اماکن مسکونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمان‌ها، مقررات و قوانین معتبر بین‌المللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقی‌ها به زیر پا گذارده شد.
 بغداد در خلال جنگ تحمیلی از شبکه‌های بمب‌گذار در داخل کشور و در رأس آنها از سازمان منافقین حمایت کرد.  منافقین که در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولت‌های میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت ‌کردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد طراحی و برنامه‌ریزی می‌شد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا درمی‌آمد.  هفتم تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و 72 نفر از مسئولان ایران، هشتم شهریور و شهادت رئیس‌جمهوری رجایی و نخست‌وزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل کاسب، دانش‌آموز، روحانی و غیره ازجمله اقدامات تروریست‌های داخلی تحت‌الحمایه دولت عراق در خلال 8‌سال جنگ تحمیلی بود.
  علاوه بر این، ابعاد جنگ فقط در مرزها یا در داخل شهرها به‌صورت ترورهای روزمره خلاصه نمی‌شد، بلکه خانه‌های مسکونی مردم و مدارس کودکان بی‌دفاع در بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشکی عراقی‌ها بود و هزاران نفر از تلفات مردمی جنگ ناشی از همین‌گونه حملات بود.  کشتی‌های باری و نفتی که عازم بنادر ایران بودند، در بخش عمده این 8‌سال هدف حملات هوایی عراق در خلیج‌فارس بودند و هواپیماهای جاسوسی - آواکس - که در عربستان مستقر بودند، جنگنده‌های عراقی را در هدف‌گیری این کشتی‌ها یاری می‌دادند.
حمایت‌های جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بی‌دریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بین‌المللی برخوردار بود.  فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادرکنندگان اسلحه موردنیاز عراق قرار داشتند، آلمان تامین‌کننده عمده جنگ‌افزارهای شیمیایی عراق بود و دولت‌های عرب حوزه خلیج‌فارس تامین‌کننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق در 1358ش.  حدود 12‌میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات کرد، امّا در سال 1361 توانست در خرید جنگ‌افزار از عربستان‌سعودی سبقت گیرد و در 1363 شمسی بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس بیشتر شد. در این ‌سال عراق 40‌درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگ‌افزار از آمریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه کرد. هزینه‌ای که عراق در دهه 1360شمسی  صرف خرید سلاح از آمریکا و اروپا کرد، از هزینه تسلیحاتی کشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود.  در این دهه عراق، دو برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت. 3)نه در آمریکا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگ‌افزارهای کشتارجمعی در دهه 1360 شمسی  وجود نداشت،  بسیاری از این سلاح‌ها در شرایطی به عراق سرازیر می‌شد که این کشور پولی برای خرید آنها نداشت و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض می‌ساخت.  بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده می‌شد.
آمارهای رسمی نشان می‌دهد شوروی، فرانسه و چین- سه عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل- به ترتیب درصدر کشورهای صادرکننده سلاح به عراق در دهه 1360 شمسی  بودند.  در طول این دهه، 53درصد واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی 13‌میلیارد و 400‌میلیون دلار از شوروی تأمین می‌شد.  فرانسوی‌ها نیز با فروش بیش از 5‌میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360شمسی مجموعاً 20 درصد واردات نظامی عراق را به خود اختصاص داده‌اند.  این رقم در مورد چین نیز به 7درصد یعنی به بیش از یک‌میلیارد و ششصد‌میلیون دلار بالغ می‌شد.
  در کنار فعالیت مستقیم کارخانجات جنگ‌افزارسازی وابسته به دولت‌ها، موسسات خصوصی مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت کسب درآمد هرچه بیشتر وارد معرکه شده و بدون توجه به قوانین داخلی هر کشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامی به کشورهای درگیر جنگ و حتی قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی ناظر بر جلوگیری از تولید و فروش سلاح‌های غیرمتعارف، عراق را به صورت یک زرادخانه عظیم درآوردند.
این روند باعث شد حکومت بعث نه‌تنها به پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی در زمینه‌های جنگ هوایی و زمینی دست یابد، بلکه کارخانجات جنگ‌افزارسازی متعددی با همکاری کشورهای مختلف به صورت آشکار و نهان برپا ساخت، به‌طوری که طبق گزارش موسسات بین‌المللی، در پایان جنگ، عراق پنجمین قدرت نظامی جهان شد.
  در این جنگ آمریکایی‌ها نیز سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند:  در اسفند 1360، نام عراق از فهرست کشورهایی که واشنگتن از آنها به‌عنوان «طرفداران تروریسم» یاد می‌کرد خارج شد و در آذر 1363، آمریکا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این کشور را برقرار کرد.  آمریکایی‌ها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به‌طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند.  حمله به پایانه‌ها و چاه‌های نفتی ایران در خلیج‌فارس و ساقط کردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و کشتار 300 مسافر و خدمه آن، دو نمونه از این حملات بود.  این حوادث درحالی رخ می‌داد که ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال می‌شد.  «کاسپارواین برگر»- وزیر دفاع وقت آمریکا- راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با صراحت گفته بود:
 «... در صورتی که قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشک می‌شود و درواقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یک ملت به خشکی می‌گراید.»  
  شورای همکاری خلیج‌فارس که در 1359 شمسی به بهانه همکاری‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی 6کشور عضو- امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت، عربستان‌سعودی و عمان- به وجود آمد، عملاً کانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود.  هنگامی که جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی 6 کشور عضو این شورا از عراق، از مرز 80‌میلیارد دلار گذشته بود.  این غیراز میلیاردها دلار نفتی بود که دولت‌های منطقه به‌ویژه کویت و عربستان از پالایشگاه‌ها و پایانه‌های خود به حساب عراق به شرکت‌ها و کمپانی‌های نفتی غرب فروخته بودند.
شیخ‌نشین‌های عرب منطقه به مدت یک دهه به مثابه دولت‌های دست‌نشانده بغداد عمل می‌کردند.  عراقی‌ها دائماً از آنها متوقع بودند و برای جنگ و اقدامات نظامی خود بر سر آنان منت می‌گذاشتند و رژیم‌های عرب نیز سپاسگزار بعثی‌ها، دلارهای نفتی‌شان را برای حاکمان بغداد ارسال می‌کردند؛ همان حاکمانی که دو‌سال بعد از پایان جنگ تحمیلی‌شان بر ایران، در حمله جدید خود به کویت و عربستان تلافی حمایت‌هایشان را کردند!  به همین دلیل، هنگامی که در تابستان 1369 شمسی ، صدام، طرح حمله گسترده به کویت را آماده می‌کرد، کمترین بهایی برای واکنش احتمالی عربستان و سایر شیوخ شورای همکاری قائل نبود.  دولت‌های عرب حوزه خلیج‌فارس در آن سال، درحقیقت پاداش سیاست 10 ساله خود را در دفاع یکجانبه از صدام دریافت کردند.
ناکامی صدام در دستیابی به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامی و موج عظیم مردمی که در قالب «بسیج» برای دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی 8‌سال دایماً حضور خود را در جبهه حفظ کردند، بزرگ‌ترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهم‌ترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق برعهده داشت.  
در بررسی عوامل شکست عراق در دستیابی به اهداف اعلام‌شد‌ه‌اش، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی‌تأثیر نبود.  نتیجه آن شد که عراقی‌ها 8‌سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
«خاویر پرزدکوئه‌یار»- دبیرکل وقت سازمان ملل- نیز در خاتمه جنگ، با انتشار بیانیه‌ای رسماً از عراق به‌عنوان «شروع‌کننده جنگ» نام برد.  این بیانیه نیز سندی از مجموعه اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران در جنگ بود.  در خلال این جنگ هیأت‌های متعدد صلح از سوی سازمان ملل، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد برای میانجی‌گیری به تهران و بغداد سفر کردند که غالباً داوری آنها به دلیل آن‌که فاقد اصل بی‌طرفی و گاهی عاری از عدالت و صداقت بود، به نتیجه‌ای نرسید.  قطعنامه‌های منتشره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز به استثنای قطعنامه هفتم- قطعنامه598- که در تیر 1366 به تصویب رسید، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعایت نکرده بود.
قطعنامه 598 نیز عاری از اشکال نبود اما نسبت به سایر قطعنامه‌های منتشره، مواضع بی‌طرفانه‌تری داشت و جمهوری اسلامی ایران به‌رغم بی‌میلی اولیه سرانجام در تیر 1367 آن را رسماً پذیرفت.  روز 29 مرداد 1367 از سوی سازمان ملل آتش‌بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبهه‌ها خاموش شد.  با این همه هنوز اکثر بندهای قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتی از پیام امام خمینی(س) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است:
...من با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه ‌ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود...
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سرکشیده‌ام و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم و بدا به حال آنان که در این قافله نبودند، بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت، بی‌تفاوت یا انتقاد‌کننده و پرخاشگر گذشتند.
  به این ترتیب جنگی که در 31 شهریور 1359 توسط همه ظالمان جهان و به دست صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، بدون دستیابی آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش.  به پایان رسید.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/7426/علل-آغاز-جنگ-تحميلي