هوشنگ ماهرویان نویسنده و پژوهشگر
ایدهآل امروز من برمیگردد به موضوعات امروز شهر ما؛ شهری که فکر نمیکنم بتوانیم اسم آن را شهر بگذاریم. شهری که فکر میکنم اندک آدمهایی باشند که از زندگی در آن خوشحال باشند و لذت ببرند. امروز دوست دارم به چهره شهرم اشاره کنم و درمورد آن صحبت و موضوعاتی را دربارهاش بیان کنم. من دلم میخواست در تهرانی زندگی میکردم که کاملا یک شهر هماهنگ بود. به این معنا که تمام ارکانهای آن برای اهداف واحد عمل میکردند. دوست داشتم این شهر هارمونی خوبی در خود داشت. هیچ زمان فکر نمیکردم که تهران تبدیل به شهری به این زشتی شود. شما هر جای تهران را که نظاره کنید، متوجه این زشتیها میشوید. این زشتیها و ناهماهنگیها بهخوبی دیده میشود، برای مثال نگاهی به ساختار و تزیین خانههای تهران بیندازید! کاملا برایتان قابلفهم خواهد بود که این ساختمانها، بر چه مبنایی ساخته میشود؟ چگونه میشود که یک ساختمان سیمانی باشد و در کنار آن سنگ گرانیتی به کار رفته باشد؟ در کنار آن یک سنگ زرد و در همسایگی آن آجر سهسانتی کار شده است! مگر میشود در یک شهر به این میزان تضاد وجود داشته باشد؟ بهحدی ترکیببندیها در این شهر تعجبآور و زشت است که شما باورتان نمیشود! در تمام موضوعات نیز این امر صدق میکند یعنی به ندرت شما میتوانید در این شهر سلسلهمراتبی از موضوعات را ابراز کنید که هماهنگ باشند. جالب این موضوع است که شما در یک خیابان میتوانید یک ساختمان را نظاره کنید که سه طبقه است و در کنار آن نیز برجی است که با طبقات زیاد سر به فلک کشیده. مگر میشود اینگونه کار کرد؟ یعنی هرکس دوست دارد میتواند برای فضای عمومی که از آن همه مردم است، تصمیم بگیرد و نظر بدهد. هرچه به جلو حرکت میکنیم، میبینیم که این شهر هر روز بزرگتر و وسیعتر میشود. بدون آنکه نگاهی شود که آیا این پتانسیل در این شهر وجود دارد؟ یا نه فقط و فقط باید ساخت و جلو رفت. البته در این وضعیتی که همه دنبال پول هستند، این کار یا ساختمانسازی بهترین اصول برای به دست آوردن پول است. جالب این است که همه مشغول این کار هستند؛ دیگر کوههای شمیران نیز روز به روز کمتر میشود زیرا ساختمانسازی تا آن مناطق نیز ادامه یافته است. من در این فکر هستم که این شهر بدون دروازه که هر روز بزرگتر میشود، آیا فکر منابعی که قرار است به این انسانها تعلق گیرد، هم هست یا نه اینگونه نیست؟ بلکه هدف فقط ساخت است. مسائلی مانند انرژی یا همان برق و گاز اینها چگونه تخصیص خواهد یافت؟ موضوع فاضلاب ما که این روزها بسیار پیچیده هم هست، چگونه حل خواهد شد؟ زیرا جمعیت که افزایش یابد ناخودآگاه احتیاج به خروجیهایی نیز دارد. جالب است هر شهر یا کشوری نسبت به مشکلاتی که دارد اقدام میکند و مدیران سعی میکنند که از آن جلوگیری کنند؛ وقتی ما برای همین تعداد انسانهایی که در این شهر زندگی میکنند، آب نداریم، چگونه میتوانیم این همه ساختمان که جدیدا قرار است افتتاح شود، بسازیم. جالبترین موضوع در این میان، این است که شهرداری به راحتی پول میگیرد و همینطور مجوز صادر میکند و کسی نیست بگوید که آقا! این کار را انجام ندهید. این مهندسانی که در مدیریت شهری هستند، چه میکنند؟ آیا متوجه به وجود آمدن این ترکیب نامناسب و بافت وحشتناکی که درحال به وجود آمدن است، نمیشوند؟ در شهرهای بزرگ اغلب دریاچه یا رودخانهای درحال عبور است، ما اصلا رودخانه نداریم. اگر اشکالی در یکی از این انشعابات آبی رخ دهد، چه خواهیم کرد و چه کسی قادر به حل آن است؟ من دوست داشتم در شهری زندگی میکردم که در آن آرامش وجود داشت. مانند شهرهای قدیمی در آن قنات وجود داشت. دوست داشتم آبی که در جویها درحال حرکت بود، تمیز میبود و فاضلابی وجود نمیداشت. آبهایی که امروز در جویها جاری است، بهحدی کثیف است که خود آنها، انواع بیماریها را به وجود میآورد و موشها در آن جولان میدهند! ساختمانهای ما هیچگونه هماهنگی با هم ندارد. شیزوفرنی معماری ما مانند شیزوفرنی فرهنگی ما است و این باعث تاسف فراوان است که ما در این روزها، به این روال دچار شدهایم و قادر نیستیم کاری را درباره این موضوعات انجام دهیم که بسی جای تاسف و تامل برای بهبود این وضع است.