مهدی غنی فعال سیاسی و دینپژوه
بگذارید همین اول سنگهایمان را با هم واکنیم. راستش پرداختن به موضوع چالش برانگیزی چون «برخورد اسلام با بردهداری» در یک یادداشت 700 کلمهای کارحضرت فیل است، آن هم با دیدگاه های مختلف مدافعان اسلام و نقدهای گوناگون منتقدان آن. اما از آنجا که خوانندگان هم وقت چندانی برای خواندن مقالات طویل ندارند به چند نکته میتوان
اشاره کرد:
1- اسلام در جامعهای مطرح شد که بردهداری نظام مسلط و رایج بود، همچنان که در امپراتوری های بزرگ و پیشرفته آن زمان نیز برده داری رواج داشت. رویکرد اسلام در مقابل این مناسبات ظالمانه، نه مشی براندازانه و انقلابی بود که با طبقات مسلط به حمایت از فرودستان اعلام جنگ كند، و نه به تثبیت و تأیید وضع موجود پرداخت. اسلام روندی در جهت تغییر این مناسبات در پیش گرفت که انتهای پروسه اش به آزادی بردگان ختم میشد.
2- در دیدگاه اسلام هر رابطه ظالمانه دو سویه دارد. ظالم و کسی که ظلم را میپذیرد. برای تغییراین رابطه هردو طرف باید تغییرکنند. فردی که ظلم را میپذیرد نیز خود مسئول سرنوشت خویش است. این فقط مستبدین نیستند که گنهکارند، آنها که تن به استبداد میدهند نیز مقصرند.
شیوه ای که اسلام در پیش میگیرد توانمندسازی بخش سرکوب شده و محروم است تا خود بتواند حق خویش را بستاند. اصلی کلی و همیشگی اینست که انسانها باید خود درصدد تغییر وضعیت خویش باشند وگرنه خداوند سرنوشت آنان را تغییرنخواهد داد. ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم(11 رعد). بر این اساس برای تغییرمناسبات برده داری نیز در وهله اول این بردهها هستند که باید برای این امر اقدام کنند. درجهت عملی کردن این رویکرد برنامه هایی در اسلام تدارک دیده شده است.
3- از نظر وضعگيری از ابتدای ظهور همواره موضع مشخص اسلام آزادی بردهها و نفی مناسبات بردهداری بوده است. به عنوان نمونه در سوره بلد صفبندی مؤمنین و کافران که اصلیترین مرزبندی ارزشی در اسلام است حول همین مسأله اعلام شده است. در آنجا با ادبیاتی هیجان انگیز میگوید مؤمنین کسانی هستند که برای آزادکردن بردهها، سیرکردن گرسنگان ورسیدگی به یتیمان و محرومان اقدام کنند، غیرآنان منکرینی هستند که تیرهروزی در انتظارشان است. این موضعگیری در سالهای اولیه ظهور پیامبراست که در مکه به سر میبرد و تحت فشار مخالفان بود.
4- مسلم است شعاردادن و اعلام موضع کردن یک یا چند نفر برای بردهها آزادی به ارمغان نمیآورد. حل این معضلات نیاز به راهکارهای عملی و مهندسی شده دارد.
در این زمینه نیز در اسلام شاهدیم از راه های گوناگون و از هر فرصتی برای آزادکردن بردهها استفاده شده که شرح آنها نیاز به فرصت بیشتری است. اما به عنوان نمونه یکی از راهها را یادآوری میکنم.
در اسلام قانونی گذاشته میشود که هر زمان بردهای اراده کرد آزاد شود، میتواند با پرداخت قیمت خود به برده دار خود را آزاد کند. برای این کار برده دار موظف است از آن زمان باوی قرارداد ببندد تا در ازای کارکردن و مزد گرفتن قیمت خود را بپردازد. چنانچه برده ای نتوانست از عهده این مبلغ برآید از محل بیت المال و زکات قیمت او پرداخته میشود.
این قانون مکاتبه نام گرفته است. طبیعی است برده ای که با این روش آزاد میشود وامدار هیچکس نیست و آزادی را با تلاش و همت و اراده خود بهدست آورده است. این تحقق عبارتی است که علی(ع) در آن دوران گفته است: لاتکن عبدغیرک و قد جعلک الله حرا- بنده دیگران مباش که خداوند تورا آزاد قرارداده است. در روش مکاتبه پروسه آزادی با اراده و خواست برده آغاز میشود و با همت و تلاش وی پیش میرود، در حالی که جامعه پشتیبان و ضامن اجرای اراده آزادی اوست. این دستورالعمل از آیه 33 سوره نور الهام گرفته شده است که در پایان توصیه میکند که از مال خود نیز مقداری به آنها بدهید.