افزایش بیماری‌های روانی طی دو دهه اخیر
 

 

مجید صفاری‌نیا  رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی

آمار بیماری‌های روانی طی دو دهه اخیر در کشور ما رو به افزایش بوده، هر چند درخصوص شیوع بیماری‌های روانی آمارهای متنوعی وجود دارد و از 20 تا 40‌درصد متغیر بوده است. برای مثال در شهر تهران و طی آزمایشاتی که صورت گرفته، در حدود 40‌درصد از افراد در آزمون‌هایی که درخصوص مسائل سازگاری انجام گرفته است، دچار مشکل بوده‌اند. این آمار به دلایل گوناگون طی دو دهه اخیر به سمت اوج گرفتن رفته و این درحالی است که بسیاری از کشورهای آسیایی مانند ژاپن، هنگ کنگ، کره و... این شرایط را در حدود 10‌سال پیش از سر گذرانده‌اند و برای بهبود شاخص‌هایشان تلاش کرده‌اند.  اما به راحتی می‌توان گفت که کشور ما در شرایط اوج عدم سلامت روان قرار گرفته. هرچند آمارهای موجود را نمی‌توان تعمیم داد چرا که برای مثال در شهرهای کوچک و روستاها، رواج این نوع از بیماری‌ها بسیار کمتر از شهرهای
بزرگ است.  
حال چنانچه بخواهیم دلایل افزایش و اوج‌گیری بیماری‌های روانی را مورد بررسی قرار دهیم، می‌توانیم مولفه‌های بسیاری را در نظر گیریم که این مولفه‌ها نیز در درون خود موارد متعددی را دارا هستند. نخستین موردی که باید به آن اشاره کنم، صنعتی شدن و حرکت جامعه سنتی به سمت جامعه صنعتی است.  زمانی که جامعه به سمت صنعتی شدن حرکت می‌کند، این توسعه در جامعه ایجاد بی‌سامانی و گمگشتگی می‌کند و افراد با احساس عدم امنیت و افسردگی مواجه می‌شوند. این امر در نظریات جامعه‌شناسان گوناگون نیز دیده می‌شود. تا جایی که اریک فروم، روانکاو و فیلسوف اجتماعی آلمانی نیز بر این امر تأکید دارد و می‌گوید انسان زمانی که از ماهیت و اصل خود دور شود، دچار اضطراب و تنش می‌شود و احساس عدم امنیت و افسردگی بر روانش افزایش می‌یابد. عامل دومی که بسیار دارای اهمیت است و البته بسیار هم کم مورد توجه قرار می‌گیرد، مبحث سلامت روانی از بعد اجتماعی است. به این معنا ما نتوانستیم در جامعه خود سلامت روانی ایجاد کنیم. این سلامت روانی دارای مولفه‌هایی است که این مولفه‌ها نیز خود زیرمجموعه‌هایی دارند.
براساس تحقیقاتی که به شخصه در این زمینه و در ایران انجام داده‌ام، مولفه‌های سلامت روان را می‌توان در شکوفایی، پذیرش، هویت و همبستگی اجتماعی جست‌وجو کرد. زمانی که فرد در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش این مولفه‌ها را احساس کند، بدون‌شک زیست فردی و اجتماعی‌اش به سمت بیماری‌های روانی نمی‌رود.  در صورتی هم که این موارد نادیده گرفته شوند، تعارضات بین فردی، خشونت‌های خیابانی، بیکاری و... بروز می‌یابد. در کشور ما، وضع سلامت اجتماعی به دلیل بسیاری از مشکلات اقتصادی دارای استاندارد پایینی است و از متوسط جهانی نیز بسیار کمتر است که این امر یکی از دلایل عمده بیماری‌های روانی شده است.  در این‌جا باید به این نکته نیز توجه نمود که علایم نبود سلامت روانی در یک جامعه، مانند علایم افسردگی نیست. بلکه ویژگی‌ها و مولفه‌های خاص خود را دارد که می‌توان به مواردی چون کرختی، تنبلی، بی‌مسئولیتی، بی‌تفاوتی نسبت به اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد و... اشاره نمود.  این مشکل ازجمله مشکلات اصلی و ریشه‌داری است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس نیز پیشنهادی مبنی بر راه‌اندازی شورای ملی سلامت اجتماعی دارم. چنانچه چنین شورایی با حضور افراد لایق و متخصص شکل گیرد، می‌توان برای برون‌رفت از این وضع برنامه‌ریزی‌های طولانی‌مدتی را شکل داد و برای بهبود سلامت اجتماعی با دقت عمل، برنامه‌ریزی کرد.  
وجود چنین شورایی از جهات مختلف حایز اهمیت است. یکی از دلایل مهم آن، این است که بسیاری از افراد در جامعه ما شناخت درستی از بیماری روانی ندارند و حتی ممکن است از آن بترسند و همین نگاه هم عاملی شده است که برای درمان خود دست به کار نشوند. برای مثال بسیاری از افرادی که دارای اختلالات افسردگی- اضطرابی هستند به جای مراجعه به پزشک به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی روی می‌آورند و متوجه نیستند که مشروب و مواد نه‌تنها اختلال آنها را برطرف نمی‌سازد، بلکه می‌تواند به‌عنوان عامل افزایش بیماریشان نیز عمل کند.  مشکلی که در این زمینه وجود دارد، این است که آگاهی و اطلاع‌رسانی درستی در این راستا صورت نگرفته و افراد از انواع و چرایی این اختلالات آگاهی ندارند و باید برای این امر برنامه‌ریزی صورت گیرد و همان‌گونه که قبلا اشاره شد شورایی متشکل از متخصصان و اهل فن برای این امر تشکیل شود. از سویی ما باید پیش از درمان، به فکر پیشگیری باشیم و این پیشگیری را از طرق گوناگون انجام دهیم. باید دولت، رسانه و تمامی دستگاه‌های ذیربط، در فکر برنامه‌هایی برای شادی عموم مردم جامعه باشند.  چرا که رسانه می‌تواند به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ارکان در این راستا وارد عمل شده و دست به فرهنگ‌سازی بزند. از سویی آموزش‌ها در مدارس نیز باید به این سمت و سو هدایت شود.  این درحالی است که چنانچه برنامه‌ریزی دقیقی در این زمینه صورت نگیرد، نمی‌توان انتظار داشت که در آینده بتوانیم به سمت کاهش آمار ابتلا به بیماری‌های روانی حرکت کنیم. متاسفانه کشور ما درحال حاضر رتبه نخست را در مصرف داروهای آرامبخش و ضداضطراب در آسیا دارد که این آمار بسیار آمار تکان‌دهنده‌ای است. از سوی دیگر، بسیاری از بیماری‌های روانی، وابستگی خاصی به جنسیت افراد دارند. به این ترتیب که برخی از آنان در زنان و برخی دیگر در مردان شایع است. تحقیقات صورت گرفته در این زمینه نشان می‌دهد که اغلب بیماری‌های خطرناک روانی مانند اسکیزوفرنی، شیزوفرنی، اختلالات دو شخصیتی و... بیشتر در مردان دیده می‌شود و اختلالات و بیماری‌های خفیف روانی مانند اختلالات افسردگی، اختلال اضطراب، وسواس و... در زنان بیش از مردان شایع است. برای مثال اختلال افسردگی 3 به 1 است.  یعنی سه برابر در خانم‌ها بیشتر است و یا اختلال اضطرابی 2 به 1 است. یعنی این اختلال دو برابر در خانم‌ها بیشتر است.  با این وجود باید گفت که این بیماری‌ها در هر سطحی که باشند عامل اختلال و ناسازگاری را به وجود آورده و می‌توانند عاملی شوند تا فرد از زندگی عادی و معمولی خود دور شود.  برای جلوگیری از این وضع و بحرانی که درحال حاضر ما با آن مواجهیم، باید برنامه‌ریزی گسترده‌ای صورت پذیرد تا بتوانیم این دوران بحرانی را مانند بسیاری دیگر از کشورهای جهان از سر بگذرانیم و جامعه‌ای آرام و به‌دور از مشکلاتی از این دست داشته باشیم.  


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/6834/افزایش-بیماری‌های-روانی -طی-دو-دهه-اخیر