کتاب «آواز باد و باران» توسط نشر پیکان در 290 صفحه و به شمارگان 1100نسخه در پیشخوان کتابفروشیها و نمایشگاه کتاب قرار گرفته است.
داستان آواز باد و باران روایتی است که مخاطب فارسیزبان را در دریایی از حس آشناپنداری غرق میکند و اما خواننده سردرگم است که سرچشمه این پندار چیست و این سردرگمی نقطه عطف نبوغ صاحب اثر است. ما ایرانیها حریص شگفتزدهشدن و غافلگیری هستیم و از تکرار و یکسرهبودن ملول. گمان میرود نویسنده داستان، خود نخستین قربانی شگفتی اثر خود است و از نخستین لحظه پیدایش داستان، در افکارش با آن دستوپنجه نرم میکند و این از پیشگفتار داستان نیز پیداست:
میدانم این گذرگاه از آن من نیست ولی زیباست. حتی اگر عابران به این غبطه خوردن من بخندند.
مخاطب در داستان آواز باد و باران هرچه بیشتر پیش میرود گاه گمان میکند که اثر روایتی بومی- ایرانی از عقده ادیب یونانی است اما پایان خوشپرداخت و زیبای فرجام داستان ما را به سمت اساطیر ایران باستان بهویژه قصه سیاووش و فرم پدرسالار شاهنامه میبرد و این تمام داستان نیست. نویسنده با فرو رفتن در لایههای زیرین مردم کوچه و بازار و لمس عمق زندگی درحال جریان پایتختنشینان ایران روایتی نو و نسخهای بهروزتر را دست مخاطب میدهد.
در داستان ادیب نفرت پسر به پدر و در داستان سیاووش شک پدر به پسر را تجربه کردهایم اما در این اثر شما میتوانید به شکل موازی تمام این عناصر را یکجا داشته باشید.
داستان آواز باد و باران بازتاب آینهواری است از کنش و واکنشهای جامعه امروز ما و این امر مهم که ما برای بقای خود چه راهی را برگزیدهایم. برخورد با جبر و اختیار روزگارمان چگونه است.
(اینک من و تو را استبدادی هست از نوع عاطفه و دستبهگریبان احساسی هستیم که تو آن را میبینی و من آن را مینویسم).
بیشک اثر خالی از نقاط ضعف نیست بهویژه در فرم و ساختار بخشهایی که نیازمند تکنیک بالا در پرداخت طنز محاورهای است. مخاطبی که با طنز جمالزاده و دهخدا آشنا باشد، این کاستی را به وضوح خواهد دید. از طرفی دیگر قلم نویسنده در معرفی روانشناختی شخصیتهای خود دچار لغزش میشود و خواننده را در نیمه راه رها میکند و گاه بهجای سادگی و اعجاز از نوع آنتوان چخوف دست به اضافه کاری بیمحل میزند. اما این نکته را باید در نظر داشت که این نخستین دستاورد علی منتخبی است و برای آغاز نباید توقع یک اثر پخته و شستهرفته را داشت. نویسنده در اول راه است و کمتجربه در عرصه تکنیک اما و اما!!! قدمهایش را محکم برداشته و میداند که از خود و قلمش چه
میخواهد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «مسیر همیشگی تا بازار شلوغ بود، ولی این ازدحام و شلوغی مردم هم من را از خودم بیرون نمیکشید. وقتی به خودم آمدم، مقابل در بسته حجره بودم. در را باز کردم. از بوی مانده سیگار و نم چندشم شد ولی بعد از لحظهای به آن عادت کردم.»
رمان آواز باد و باران در سال 93 و به قیمت 14500 تومان به بازار عرضه شده است.