دکتر سعید خراطها آسیبشناس اجتماعی
روزی که باور کنیم ایجاد انگیزه جهت شروع یک زندگی عادی برای یک معتاد، بیش از پاکماندنش اهمیت دارد، روزی است که از آن بهعنوان نقطهعطفی در کاهش آمار معتادان در کشور یاد خواهیم کرد. معتادانی که وارد کمپهای ترک اعتیاد میشوند، باید به نوعی غربالگری شوند. به این معنی که با تهیه پرسشنامه شغل و مهارتهایشان، وضع درآمد و معیشتیشان برآورد شود. اینکه ما بدانیم فردی که قصد ترککردن اعتیاد را دارد در چه وضع شغلی و اجتماعی قرار دارد مهم است، چون اعتیاد تنها بهدلیل مشکل فقر و بیکاری بهوجود نمیآید. اهمیت این امر برای این است که سبک زندگی تأثیر بسزایی در شروع اعتیاد و ماندگاری این معضل در زندگی افرادی که برای بار اول مواد را تجربه میکنند، دارد. کسانی که میخواهند اعتیاد را ترک کنند، تنها به درمان دارویی نیاز ندارند چراکه اغلب آنها قطعا دارای شغل یا مهارت بوده که به واسطه اعتیاد کارشان را از دست دادهاند. این افراد برای بازگشت به محیط شغلیشان نیاز به سرمایه و پشتوانه دارند. در همین راستا مراکز ترک اعتیاد و کمپها باید در کنار کار درمانی، انگیزه و فرصتهای شغلی متناسب با این افراد را برایشان ایجاد کنند. افراد معتاد باید پس از مرحله سمزدايي و درمان با انجام خدمات مشاورهاي و رواندرماني، آماده حرفهآموزي و بازگشت به جامعه شوند.
وقتی موج بیکاری در کشور فراگیر شده، دور از انتظار است که معتادان بهبودیافته در اولویت کارآفرینان باشند. بنابراین ایجاد فرصتهای شغلی برای معتادان بهبودیافته باید در سطح کلان باشد، یعنی جدا از نگاه فرابخشی، همه سازمانها و موسسات دولتی و خصوصی میبایست در زمینه کارآفرینی برای این قشر، دست بهکار شوند. دولت میتواند در طرحهای بزرگ عمرانی از مهارتهای این افراد استفاده کند، یا معتادانی که سرپرستخانواده هستند، سهمیهای برای کار در طرحها و پروژههای کلان دولتی و خصوصی داشتهباشند. بهطور مثال، ایجاد کمربند سبز پیرامون شهر تهران نیازمند نیرویکار است. اینکه باید هزاران اصله درخت کاشته و نگهداری شود، نیازمند نیرویکار است و میتوان از این افراد برای کار کردن در این طرح استفادهکرد. یا بهطورکلی استانداریها و شهرداریهای سراسر کشور میتوانند تولید کالا یا مواد خوراکی استراتژیک مربوط به منطقه خودشان را گسترش دهند و افراد را با سرمایههای محدود یا مهارتهای مختلف برای ساخت یا کشت محصولات مناطق مختلف جذب کنند. مثل عسل در مناطق کوهستانی، گردو در همدان تویسرکان، ماهی در مناطق شمالی و جنوبی کشور، زعفران در خراسان و...
مسئولان بیشتر از هر شهروندی نسبت به حل معضلات اجتماعی مسئولیت دارند. بنابراین اصلیترین نهادها برای مبارزه با پدیدهاعتیاد در جامعه، شهرداریها و ستاد مبارزه با موادمخدر هستند. نمیتوان پذیرش معتاد را به مردم شهر دیکته کرد اما میتوان الگو بود. به این معنی که چرا این سازمانها در قراردادها و استخدامهایشان از این افراد استفاده نمیکنند و تنها هرازگاهی با جمعآوری معتادان، برنامههای کارآفرینی میگذارند که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد چراکه تاکنون بازدهی این برنامهها را در سطح جامعه ندیدهایم.
افرادی که یکروز به تهخط رسیده بودند اما اعتیادشان را کنار گذاشتهاند، قطعا میتوانند نیروهای خیلیمهم و اثربخشی در زمینه پیشگیری از اعتیاد باشند. اینها میبایست در محیطهای پرتجمع مثل پارکها و نمایشگاهها بهعنوان سفیران پاک معرفی شوند و تجربیاتشان را به مردم منتقل کنند. نتیجه این امر قطعا بازتاب مثبتی در جامعه خواهد داشت چراکه بهادادن، توجه و تشویق به کسانی که خود را فراموششده میدانند و مدتها در انزوا زندگی کردهاند، قطعا در سبک زندگیشان پس از دوره سخت ترک اعتیاد تأثیر خواهد گذاشت.