مصطفی تبریزی روانشناس اجتماعی
زیرساخت در مورد مسائل روانی، فکری، باورها و احساسها درواقع همه تعاملاتی است که در دوره کودکی دقیقا در 6-5 سالگی شکل میگیرد. این تعاملات به عبارت دیگر ساختاری است که در ذهن کودک بنا نهاده میشود و شخصیت آن را در بزرگسالی میسازد. جهانبینی، ایدئولوژی، باورها و تفکرات هر فرد درباره خود و محیط اطرافش و حتی در قالب بزرگتر در جامعه هم، در سنین پایین شکل میگیرد و زیرساخت شخصیتی او تلقی میشود. درحقیقت شکلگیری زیرساخت شخصیتی باید با آموزش والدین همراه باشد، والدین مهمترین و اولین افراد در ارتباط با تربیت فرزند هستند. اگر بخواهیم روی زیرساختها کار کنیم باید یک آموزش همگانی برای والدین داشته باشیم. سازمانملل متحد چندی پیش برنامهای توسط بخش یونسکو اعلام کرد؛ این ایده با عنوان سوادآموزی تابعی مطرح شد و معتقد بود حتی اگر آموزشهای ارایه شده در مدارس بسیار کارآمد باشد تا وقتی والدین تحت آموزشهای همگانی لازم برای تربیت درست کودکان قرار نگیرند، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. بزرگسالان باید یاد بگیرند چگونه با بچهها تعامل کنند. زیرا رفتار و آموزش آنها همه افکار، عقاید و باورهای کودک را شکل میدهد. زیرساخت شخصیتی است که کودک را در جوانی و بزرگسالی منفعل یا فعال میکند. اینکه فردی بلندپرواز باشد یا قانع؛ خسیس باشد یا سخاوتمند؛ خودخواه باشد یا انساندوست؛ همه و همه در6 -5 سال اول زندگی در وجودش نهادینه میشود و بعد از ورود به دوران نوجوانی و جوانی همه آرزوهای تحقق نیافته سالهای کودکی ظاهر میشود و فرد براساس این احساسها و باورها کنش و واکنش انجام میدهد. در مورد نقص در زیرساختها به واقع باید اذعان کنیم که هیچ جامعهای بدون زیرساخت وجود ندارد؛ بنیان و شالوده در جامعه بسیار محکم است ولی باید ببینیم آیا این زیرساختها مطلوب است یا مضر؟ به عبارت دیگر زیرساختها یا رشددهنده هستند یا بازدارنده. درحالیکه بهترین و بدترین جوامع هم زیرساخت و بنیان دارند؛ در جامعه ما غالب زیرساختها رشددهنده نیستند؛ یعنی به گونهای بودهاند که بیشتر نقش مانع و بازدارندگی در مسیر توسعه در حوزههای مختلف داشتهاند. زیرساختهای اجتماعی، فرهنگی امروز جامعه ما با نواقص عمدهای مواجه است. محصول زیرساختهای غلط نحوه رانندگیهای ما در سطح شهر است که خودخواهی به جای دگرخواهی و احترام به همنوع در آن موج میزند. محصول زیرساختهای نادرست امروز در رفتار شهروندان بروز کرده است؛ مثل اینکه جامعه ما بیشتر از اینکه در امور اجتماعی فعال باشد منفعل و نظارهگر است. هر زیرساختی ثمرات خود را دارد؛ درست مثل درخت که میوه خاصی میدهد. اگر زیرساخت برمبنای عدالت و آزادی باشد محصول آن تفکر و تعقل در میان مردم میشود؛ اگر زیرساختها تولیدکننده تقلید، خودخواهی و انفعال باشد جامعه با معضلات بسیار فرهنگی و اجتماعی روبهرو خواهد شد. زیرا همه زیرساختها در همه حوزهها روی هم تأثیرگذار هستند. زیرساختهای فرهنگی سازنده زیرساخت اقتصادی و
اجتماعی هستند.
همانطور که اشاره کردم مهمترین و اصلیترین نهادی که در بروز و شکلگیری زیرساختها تأثیرگذار است خانواده و والدین هستند، پس بهترین راهکاری که میتوان برای رفع نواقص پایهای و اصولی ارایه داد، همان آموزشهای همگانی به پدر و مادرها برای رشد دادن بچهها و بار آوردن آنها بهعنوان انسانی متعادل است. مباحث تربیتی در این میان نقش بسیار مهمی دارند. نهادهای دیگر در کنار خانواده نقش خدمتگزاری دارند، از مدرسه گرفته تا رادیو و تلویزیون اینها واسطه هستند که امکانات را ایجاد میکنند ولی نقش واقعی در شکلدهی به زیرساختهای رشددهنده را خانواده برعهده دارد.