تعریف شما از زیرساختهای اجتماعی- فرهنگی و نسبت آن با زیرساختهای اقتصادی چیست؟
توسعه اقتصادی و درحقیقت زیرساختهایی که کشور در این زمینه به آن نیاز دارد، دارای عوامل و پیش زمینههای متعددی است که ازجمله این عوامل میتوان به نظم، نیروی انسانی متخصص، سرمایه، تکنولوژی، سازماندهی، مدیریت و... اشاره کرد. اما یکی از اصلیترین عوامل توسعه اقتصادی مقوله فرهنگ است.
چنانچه ما توسعه اقتصادی را به یک درخت تشبیه کنیم، فرهنگ، ریشه تحولات آن به حساب میآید. اما فرهنگ به مجموعه باورها و اعتقادات مردم یک جامعه گفته میشود که متاسفانه این فرهنگ در جامعهای چون جامعه ایران متناسب با نگاه توسعهای شکل نگرفته است. اما چنانچه فرهنگ بخواهد جامعهای را به سمت توسعه رهنمون سازد، نیازمند زیرساختهایی است که ما از آنها تحت عنوان زیرساختهای اجتماعی- فرهنگی نام میبریم که این زیرساختها نیز دارای ویژگیهایی است. نخستین ویژگی، حاکمیت نگرش علمی بر باورهای مردم جامعه است. به این معنا که تمامی فعالیتها و اعمالی که توسط افراد جامعه صورت میپذیرد، باید با سیطره نگاه علمی باشد. دومین زیرساخت فرهنگی - اجتماعی که میتواند توسعه را با خود به همراه آورد، باور فرهنگی به برابری انسانهاست. این امر نهتنها در تمامی جوامع، بلکه در قرآن نیز مورد اشاره بوده است و براساس آموزههای قرآن نیز ما امکان نابرابر کردن انسانها به ناحق را نداریم و جوامعی که چنین زیرساختی دارند حرکتشان رو به
جلو است.
سومین ویژگی باور فرهنگی به آزادی انسانهاست و به این معناست که حقوق شهروندی رعایت شود.
زمانیکه حقوق شهروندی در جامعهای رعایت شود و باور عمیق و دقیقی برای آن وجود داشته باشد، بدونشک جامعه در راستای توسعهیافتگی قدم میگذارد.
چهارمین ویژگی که میتواند زیرساخت اصلی و اساسی برای فرهنگ و جامعه باشد، باور به لزوم احترام متقابل به حقوق دیگران است. به این معنا که همانطور که ما حق حرفزدن داریم، دیگران هم حق حرفزدن دارند. چنانچه در جامعهای این موارد بهعنوان اصول اصلی و اساسی پذیرفته شود و مورد استفاده قرار گیرد، آن جامعه، هم به سمت توسعه حرکت میکند و هم زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و به تبع آن اقتصادی قوی خواهد داشت.
اما در بسیاری از موارد، زیرساختهای اجتماعی - فرهنگی، زیرمجموعه زیرساختهای اقتصادی قرار میگیرند و حتی بسیاری ساخت سینما، تئاتر و... را ازجمله زیرساختهای اصلی توسعه فرهنگی - اجتماعی به شمار میآورند و مواردی که شما به آن اشاره کردید را تحت این عنوان به حساب نمیآورند...
این نگرش اشتباهی است و در حقیقت همین مورد هم عاملی شده است تا زیرساختهای فرهنگی، یعنی مواردی که بر آن تأکید کردم، نادیده گرفته شوند یا از آنها برداشت اشتباهی شود. این درحالی است که این موارد رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. دیدگاهها و باورهای فرهنگی، تحولات اجتماعی را میسازند و این تحولات و نگاه اجتماعی است که بر اقتصاد نیز اثرگذار است. جامعهای که در آن دروغ، نفاق و مشکلات اخلاقی و رفتاری وجود دارد، جامعهای است که به انواع و اقسام فسادهای اقتصادی کشیده میشود. به این ترتیب ما نمیتوانیم هیچیک از ابعاد جامعه را از یکدیگر جدا فرض کنیم و از اینرو توسعه زیرساختهای اقتصادی، تنها در کنار توسعه زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی است که معنا مییابد. بخشی چون ساخت و احداث مواردی که نام بردید، میتواند در این مجموعه قرار گیرد اما نمیتواند معنای اصلی این امر را برساند و در حقیقت عامل رشد و ارتقای این زیرساختها شود.
- اما در سایر کشورها، بهخصوص کشورهای توسعهیافته، چگونه این توازن را میان ایجاد زیرساختهای فرهنگی - اجتماعی و زیرساختهای اقتصادی به وجود آوردهاند؟
در کشورهای توسعهیافته و کشورهایی که بر مبنای عقلانیت عمل میکنند، یک بخش خصوصی فعال وجود دارد که این بخش خصوصی از افرادی تشکیل شده که نسبت به حضور دولت و رقبای دیگر و فعالیت آنها، حساسیت نشان میدهند و دلیل این امر نیز به دلیل وجود توسعه سیاسی در این کشورهاست. برخلاف نظر بسیاری از افراد که توسعه اقتصادی را پیش زمینه سایر موارد میدانند، من بر این نظرم که توسعه سیاسی پیش زمینه و اساس سایر توسعههاست. در کشور ما اما این دو توسعه با یکدیگر دچار پارادوکس در عمل شدهاند و هر یک را مانعی بر سر راه
دیگری میدانند.
از این منظر زمانی که عدهای درصدد دست یافتن به توسعه سیاسی در کشور هستند، از توسعه اقتصادی بازمیمانند و بالعکس. علاوه بر این در این جوامع به دلیل بسط توسعه سیاسی، زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی مناسبی نیز شکل گرفته است و از اینرو همه چیز بر مبنای عقلانیت و قانون پیش میرود و این درحالی است که ما با چنین فضایی، یعنی سیطره عقلانیت و قانون مواجه نیستیم و به همین دلیل هم با عدم بسط زیرساختهای فرهنگی روبهروییم.
راه حل این مشکل را در چه میدانید؟
جامعه ایران به لحاظ فرهنگی دچار مشکلات عدیدهای شده است و به همین دلیل نیز شاهد حرکات غیرعلمی بسیاری در سطح جامعه هستیم و به دلیل همین ضعفهای فرهنگی نیز اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیمان دچار مشکل شده است. چرا که شاهبیت تحولات اجتماعی که تأثیرگذار در حوزه اقتصاد نیز هست، همانا فرهنگ است. اما این فرهنگ متاسفانه نه در خانواده و نه در مدارس به درستی آموزش داده نمیشود و برعکس بسیاری از باورهای فرهنگی نادرست نهادینه میشود. برای مثال ما سیستم توصیفی را در مدارس به راه انداختهایم اما معلمانمان را برای آموزش این سیستم تربیت نکردهایم و از این رو تفکر ضدتوسعهای بر آموزش کشور که اصل و پایه همه چیز حاکم است. زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی براساس تعریفی که در ابتدا گفتم، یک روزه نمیتواند در جامعهای شکل گیرد، بلکه این زیرساختها باید عمیق شوند و در قالب جامعه فرو روند تا بتوان اثرگذاری لازم را از آنها دید و باید به این نکته توجه کرد که یک کشور تنها به ساخت جاده، راهآهن، برج و... نیاز ندارد، بلکه پیش از بهبود زیرساختهای اقتصادی، باید در فکر زیرساختهای فرهنگی - اجتماعی بود.