شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران
هفته گذشته، هفتهای خاصی برای من بود. در طول هفته گذشته، تمام ذهن مرا سیمین بهبهانی، به خود درگیر کرده بود و همین عامل باعث شد برای گرامیداشتش نیز مراسمی برگزار و در حد بضاعت خود، نه در خور شأن «سیمین» یادبودی برایش برگزار کنیم.
هفته گذشته برای من و بسیاری دیگر از دوستان، هفته «سیمین» بود و هر کار میکردیم، یاد و خاطرش در دلمان زنده و تمام ذهن من و دوستان را درگیر خود کرده بود. همه ما سعی کردیم که به یاد او باشیم و هر آنچه در توان است، برای تسلی خود به کار بریم و با جدیت زیادی به این موضوع پرداختیم چه آنکه خود او، رفته است و نیازی به تسلی ندارد. با این حال هفته جدید را درحالی آغاز کردم که هنوز یاد او باقی است اما بخش زیادی از زمان خود را درگیر فرهنگسرای نیاوران بودم و درحال ترتیبدادن مقدمات برنامههایی که در این فرهنگسرا خواهم داشت. تمام این مسائل را که به کناری بنهیم و پایان کار را به انتظار بنشینیم و زمانی که کارها با سامان به پایان میرسد، زمان استراحت و آرامش در خانه است اما همین زمان برای من، تازه به وجود آورنده افکاری عجیب و البته فراگیر است. مواقعی که تلویزیون را روشن میکنم، در این افکار هستم موضوعاتی را مشاهده کنم که در آن زمان برای من نوعی تسلی باشد اما نهتنها چنین نمیشود بلکه احوالاتم به هم میریزد. دگرگون میشوم از این همه خبر درباره از بین رفتن انسانهای بیگناه که دایم در تلویزیون هم انعکاس پیدا میکند. چنین حوادثی، معطوف به یک نقطه نمیشود و منطقه جغرافیایی خاصی را دربر نمیگیرد. به این موضوعات که فکر میکنم، خشمگین میشوم و تاسفی فراوان مرا فرا میگیرد زیرا مانند این دوره را تا این زمان، تجربه نکردهام.
موضوعی که ذهنم را درگیر کرده، این است که خیلی راحت اعلام میکنند 200 نفر در این مکان و هزاران نفر در نقاط دیگر، سر هیچوپوچ، از بین میروند. غزه، عراق، آفریقا، اوکراین و یمن، هیچ جای دنیا آرامش وجود ندارد. این جنگها به چه دلیل است؟ برای چه هدفی صورت میگیرد؟ همزمان به این فکر میکردم که هرچه بشر به پیش میرود، به قاعده باید در رفتارش اصلاحی صورت گیرد اما اینگونه نیست و نخواهد بود. هیچ دورهای را اینگونه ندیده بودم. این آمارها، تکاندهنده است. اینکه دختران را دستگیر میکنند و به مناطق و افراد دیگر میفروشند، تاسفبار است. آیا ما به هزاران سال قبل برگشتهایم و رفتاری را انجام میدهیم که هزاران سال پیش طرد شده است؟ صادرات انسان برای اهداف مشخص، بسیار دردناک است. بعضی اوقات به کار خودم فکر میکنم که این کار را برای چه دلیلی ارایه میدهم؟ اصلا تیراژ این کتابها چقدر است، آیا تاثیری هم دارد؟ با خود میگویم ایکاش کار من تأثیر مثبتی در چند نفر بگذارد. از طریق فرهنگ مبارزه کردن، زیباست اما اکنون این اسلحه دیگر نه توان شلیک دارد و نه میتواند اهداف خود را پیدا کند! مات و مبهوتم از رخدادها، از موضوعاتی که در پیرامونمان درحال گذر است! ماندهام که این چه اصولی است، این رفتارها برای چه اهدافی است؟ افکارم مانند تمام افرادی که در کنارم زندگی میکنند به اینها بسته است. ناراحتم از ناراحتیها و با این غمها، خود را همدرد تمام مردمان دنیا میدانم و سعی میکنم در کارهایی که صورت میدهم، افراد مورد تهاجم را ارج نهم.