آنها مصرف خود را دارند اما بار اضافی که ویزا به مسافران و کشورهای مبدا تحمیل میکند، بسیار زیاد است.
گرفتن ویزا اساسا کاری سخت و طاقتفرساست. ویزا به دولتها، امکان کنترل مرزها را میدهد، جریان عبور مهاجران را منظم و تهدیدها را به امنیت تبدیل میکند. اما پروسه فرمها و هزینههایی که ایجاد میکند، کار را برای گردشگرهای قانونی سخت کرده و سفرهای تجاری را کاهش میدهد. محققان انستیتوی کاتو، محل تجمع جمعی از نخبگان طرفدار آزادی تفکر و اندیشه، اعلام کردند که کاهش انواع ویزای مسافرتی به آمریکا، چیزی بین 90 تا 123میلیارد دلار درآمد گردشگری کشور را کاهش میدهد. آنها تخمین میزنند که محدودیتهای جدید ویزا میتواند سرمایهگذاری مستقیم تجارت خارجی بین دو کشور مبدا و مقصد را تا 25درصد کاهش دهد.
وظیفه سیاستگذاران، ایجاد تعادل صحیح بین چنین هزینه و فایدههایی است. آنها در ویزاهای کوتاهمدت تجاری و گردشگری با شکست مواجه شدهاند. مسئولان بخش ویزا میگویند که هدف آنها ایجاد و حفظ امنیت است و با کنترل اینکه چه کسی میتواند وارد کشور شود، کشورشان را ایمن نگه میدارند. این واقعیت است اما کافی نیست. همان قدر که امکان دارد گردشگرها در داخل کشور مقصد، تربیت و بزرگ شده باشند، خارجیها هم میتوانند با ویزا وارد کشور شوند (مانند مهاجمان 11 سپتامبر) یا اینکه بهطور غیرقانونی از مرزها عبور کنند. ایجاد محدودیت براساس ملیت افراد، روشی غیرمنطقی است که طیف وسیعی از گردشگرها و مسافران عادی بهعلاوه تعداد معدودی مظنون را دربرمیگیرد. تصمیم آمریکا برای سختتر کردن قوانین ورود به این کشور، برای کسانی که اخیرا به ایران، عراق، سودان و سوریه رفتهاند، کارگران و توطئهگران را به یک اندازه متأثر میکند.
داستان مهاجرت غیرقانونی نیز داستانی مشابه است. شناسایی میهمانانی که ممکن است بیش از زمان تعیینشده در کشور مقصد بمانند، یکی از وظایف اصلی مسئولان بخش ویزاست. کشورهای غربی معمولا درخواست گردش حساب بانکی چندماهه، پرداخت هزینههای سفارتخانه، مدارک مالی و مالکیت خانه و نامه از محل کار دارند که در آن ذکر شده باشد فرد متقاضی حتما به کشورش برمیگردد. این محدودیتها همچنین باعث کنسلشدن سفر مسافران قانونی میشود. وقتی در سال 2007، کانادا درخواست ویزا برای شهروندان کشور چک را لغو کرد، تعداد گردشگرهای ورودی از چک سه برابر شد؛ وقتی دوباره در سال 2009 محدودیتها برقرار شد، علاوهبر افزایش درخواست پناهندگی، ورودیها به کانادا طی سهسال تا 70درصد کاهش داشت. به جای متوقفکردن همه سفرها، بهتر بود پروسه درخواست پناهندگی سریعتر انجام و قوانین آسانتر میشد. دولتها میتوانند بدون اینکه مرزها را برای هر تازهواردی بازکنند، برای آسانترکردن مراحل گرفتن ویزا، سه گام بردارند.
نخستین گام کوتاهکردن فرمهای درخواست ویزاست. متقاضی ویزای بریتانیا با هزینههای بالا و تعداد بسیار زیادی فرم روبهرو میشود (درواقع باید 10 صفحه را پر کند)، لیستی از همه مسافرتهای خارجی که طی 10سال گذشته داشته، تهیه کرده و کاملا روشن کند که هیچگاه حرکتی در جهت تحریک تروریسم یا منافع آنان نداشته است. این پروسهای مضحک و غیرمنطقی است. بروکراتهای منطقه شنگن در قاره اروپا توانستهاند این مسأله را با پر کردن فقط دو صفحه حل کنند. برنامه ویزای آمریکا نیز به شهروندان 28 کشور اجازه میدهد با پر کردن فرم سادهای که آنلاین است و فقط با دادن اطلاعات شخصی، درخواست خود را انجامدهند.
دوم، بهتر است دفاتر دولتی، اینگونه اطلاعات را، چه درون مرزها و چه در طول آنها، با هم به اشتراک بگذارند. درحال حاضر، بیشتر کشورهای بزرگ، انجام شناسایی فیزیکی مانند انگشتنگاری و اسکن شبکه چشم را هم ضروری میدانند. بسیاری نیز قبل از صدور اجازه سوارشدن به هواپیما، «اطلاعات دقیقتر مسافر» را میخواهند. بررسی چنین اطلاعاتی در پایگاههای اطلاعاتی، امنیتی و جنایی، بهطور معمول، نیاز به بازجوییهای طولانی را برطرف میکند.
La visa loca1
معمولا اما نه همیشه، کشورها میخواهند برخی متقاضیان را تا دانستن جزییترین مسائلشان بررسیکنند. پس گام سوم، دادن ویزا به افرادی است که به آسانی از موانع ضروری عبور کردهاند. آمریکا بهطور معمول ویزای 19 ساله و اروپا ویزای 10 روزه میدهد. این بدین معناست که مسافران منطقه شنگن، باید بهطور مرتب، ثابت کنند که قصد منفی ندارند، مرتبا فرمهای بیفایده بیشتری را پر کرده و کمتر از اروپا دیدن کنند. ویزاها، کالایی ضروری هستند ولی اصلا لازم نیست تا این حد شیطانی و آزاردهنده باشند.
پی نوشت
La visa loca، فیلم کمدی - درام فیلیپینی که در سال 2005 توسط مارک میلی کارگردانی شد و درباره یک راننده تاکسی است که بزرگترین آرزویش رفتن به آمریکاست.
منبع: اکونومیست