راضیه زرگری- خانواده| مهریه حق زن است؛ این جملهای است که همیشه میشنویم و البته خیلیها آن را چندان جدی نمیگیرند و ضربالمثل رایج کی داده و کی گرفته را برای این حق به کار میبرند. اما برای بسیاری هم این تلقی وجود ندارد؛ آنهایی که مهریه را تضمین دوام و بقای زندگی زناشویی میپندارند و تا میتوانند آن را سنگین میگیرند. درحالیکه قانون میگوید زوجه هر زمانی که بخواهد میتواند مهریهاش را از زوج طلب کند، اما بحث زمانی جدی میشود که زن و شوهر در زندگی مشترک ساز ناسازگاری بنوازند. اینجاست که معمولا زن بهدنبال وصول مهریه بهعنوان حق میرود و مرد به دنبال تقسیط یا نپرداختن آن. در گفتوگوی پیشرو که با دکتر محمدمهدی لبیبی، مدرس دانشگاه در حوزه علوم اجتماعی داشتهایم، تلاش شده تا خواستگاه مهریه از منظر اجتماعی بررسی شود؛ اینکه در شرایط متفاوت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ما، مهریه چه جایگاهی داشته و دارد.
بهطور کلی بهنظر شما خاستگاه مهریه در میان اقشار جامعه ما به چه صورت است؟
مهریه را از دو منظر باید بررسی کرد، یک بعد دینی است و یک بعد سنتی و ملی. در این راستا یک نگاه دینی به مهریه وجود دارد که در آن به سبک بودن مهریه تأکید شده است و الگوهای دینی هم در این زمینه معرفی میشوند؛ مثلا گفته میشود حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای ازدواج مهریه بسیار کمی درنظر گرفته بودند. به مرور زمان حتی در ادبیات دینی ما نیز واژه مهریه به کلی نهادینه شده است کما اینکه واژههای دیگری مثل شیربهاء هم داشتیم به معنای خدماتی و کمکی که مرد برای عروس و خانواده عروس درنظر میگیرد. با این حال در باورهای سنتی ما مهریه سابقه بسیار طولانی دارد و به سالهای دور برمیگردد؛ بهطورکلی میتوان گفت بار معنایی که از این واژه به دست آمده در دورههای مختلف متفاوت بوده، یعنی در هر دورهای نگاه خاصی به مهریه ایجاد شده است. در یک دوره بحث بر این بوده که مهریه عاملی تضمینی برای بقای ازدواج است و اگر مهریه نباشد، مرد هر لحظهای که اراده کند میتواند همسرش را طلاق دهد، ولی وجود مهریه میتواند مانع شود؛ با این استدلال که اگر یک تضمین مالی سنگینی در میان باشد، مرد به راحتی نمیتواند از زن جدا شود، حتی اگر هم نتواند از جدایی جلوگیری کند دستکم روند آن را کند میکند. به بیان دیگر مهریه به این تعبیر میتواند دستاندازی جلوی روند طلاق باشد با این امید که در این بین دو نفر در تصمیم خود تجدیدنظر کنند و کنار هم بمانند. فلسفه مهریه در موارد اولیه این بوده که این استحکام را بهوجود آورد.
میزان مهریه در دورههای مختلف متفاوت بوده است؛ گرایش به مهریه کم یا زیاد بهواسطه چه تحولات فردی و اجتماعی میتواند باشد؟
بله؛ در مورد نوع مهریه هم تفاوتهایی وجود دارد. اگر به سالهای دور نگاه کنیم مهریه بیشتر به سوی املاک و زمین و بعدها طلا میرفت، چون میگفتند ارزش پول در طول زمان تغییر میکند. مثلا در دوره قاجار اغلب سندهای ازدواج به این صورت بود که بخشی از زمین یا ملک را بابت مهریه به زن میدادند. اما بعد از یک دورهای مهریه حالت فرم پیدا کرد؛ یعنی از یک تضمین به یک استایل و شکل تصنعی تبدیل شد. به بیان دیگر یعنی چیزی که معنای واقعی نداشت و فقط نوشته میشد. اتفاقا این دوران بسیار طولانی هم بود. فردی که تمکن مالی هم نداشت میآمد مبلغ زیادی را بهعنوان مهریه تعیین میکرد. همچنین این تصور بین عامه مردم ایجاد شده بود که مهریه را کی داده و کی گرفته و ما فقط یک چیزی مینویسیم. اتفاقی که در این دوره افتاد این بود که مهریه جایگاه و موقعیت دختر را تعیین میکرد. معنای ضمنی و پنهانی داشت که مثلا اگر دختری مهریه بالایی دارد از خانواده متشخصی و دارای ویژگیهای خاصی است. جالب این بود که افراد خودشان را بهواسطه مهریه مقایسه میکردند. دختری که در شرایط خاصی بود و امتیازات ویژهای داشت میدانست که باید مهریه بالایی درخواست کند. اما کسی که از خانواده عادی بود میدانست که باید با مهریه پایین کنار بیاید. در این دوران مهریه تبدیل شده بود به یک نگاه مالی که یک وجهه اجتماعی در آن نهفته بود تا به تعبیر بوردیو، یک پرستیژ و تمایز بهوجود بیاورد. افراد خود را نسبت به این مسأله از هم جدا میکردند.
به مرور زمان تحولات طی شد تا به شرایط امروز جامعه رسیدیم. در این بین بعد از دورهای در جامعه احساس شد که مهریه نمیتواند تضمینکننده زندگی دایمی پایدار باشد، بلکه میتواند عامل شکاف هم باشد، بنابراین دیدگاههای مخالف میگفتند عکس این قضیه را در جامعه در پیش بگیریم، یعنی از همان ابتدا آنقدر مهریه را سبک بگیریم که این فرهنگ که ازدواج خرید و فروش نیست را در جامعه رواج دهیم. بر اساس این باور ازدواج پیوند قلب و روح دو نفری است که در کنار هم زندگی میکنند و نه معامله مالی؛ پس معنایی ندارد که عدد و رقم برای مهریه تعیین شود. در دورهای این فرهنگ بسیار باب شده بود؛ بهویژه در اوایل انقلاب که واقعا یک تحولی دیده میشد. مثلا میگفتند مهریه این خانم یک شاخه گل است یا جلد قرآن؛ حالتی از عشق رمانتیک که دیگر مفاهیم مالی در آن جایی ندارد و صداقت جای این تفکرات را گرفته است. آن دوران را هم طی کردیم تا به وضع فعلی جامعه رسیدیم. رفتهرفته عشق رمانتیک در خانوادهها رنگ باخت؛ چون احساس کردند که طلاق در جامعه بهواسطه همین پایینبودن مهریه درحال افزایش است و این میتواند باعث سستی ازدواج شود. پس دوباره مهریه به یک عامل پررنگ در خانوادهها جای گرفت، حتی الان ما یک بازگشت به سده قبل را شاهد هستیم که حتی از مبلغ مادی هم در مواردی به طلا و املاک و زمین تبدیل شده است.
با این حساب مهریه بیشتر وابسته به متغیرهای اجتماعی تغییر کرده و میکند؛ نقش تمایلات فردی در این میان چیست؟
اگر این روند را مرور کنیم، میتوانیم بگوییم مهریه تحتتأثیر شرایط اجتماعی جامعه است، یعنی به خودی خود یک متغیر مستقل نیست و شرایط جامعه تعیینکننده آن است. اگر در جامعهای صداقت رواج پیدا کرد، میزان ازدواج بالا رفت و ازدواجها براساس عشق و دوستی واقعی شکل گرفت، نه بر مبنایی که از ازدواج چه امتیازات مالیای به دست میآید؛ در این شرایط قاعدتا مهریه هم ارزشمندی یا اهمیت خود را از دست میدهد و فقط حالت سمبلیک خواهد داشت، درست مثل سفره هفتسینی که نوروز پهن میکنیم. اما اگر عدماطمینان در جامعه پررنگ شود، مهریه دوباره ارزشمندی خود را پیدا خواهد کرد، بهطوری که میبینیم مهریه امروز دوباره جایگاه تضمینی خود را پیدا کرده است، چون میزان طلاق در خانوادهها بسیار بالا رفته و فشاری که در گذشته بر مهریه بود، دوباره شدت پیدا کرده است.
درواقع خانواده عروس تضمینی میخواهند که اگر روزی در زندگی مشترک دچار مشکل و مجبور به جدایی شدند، دختر بعد از جدایی متضرر نشود، چراکه در جامعه ما این نگاه وجود دارد که وقتی طلاقی اتفاق میافتد، ازدواج مجدد برای آقایان راحتتر است؛ بهویژه اگر بچهای هم در کار باشد، درحالیکه برای خانم مطلقه ازدواج مجدد غیرممکن نیست، اما دشوار است. بنابراین چون یک نابرابری در ازدواج مجدد زن و مرد در جامعه ما وجود دارد، فشار و تضمین روی مهریه شدیدتر میشود.
بهطور کلی ما باید به مسائل اجتماعی خود نگاه کنیم؛ بعد از انقلاب مسأله ازدواج و معنای آن، حتی معنای فرزند داشتن در جامعه تغییر کرده است، بهطوری که در دهه 60 با انفجار جمعیت مواجه بودیم، امروز با کاهش شدید جمعیت مواجه هستیم. باید ببینیم چه ارزشهایی در جامعه رواج پیدا کرده که این تغییر نگاه در خانوادهها ایجاد شده است. هرچه نگاهمان به ازدواج مادیتر باشد، مهریه جدیدتر میشود و هر چه ارزشهای مادی در جامعه فراگیرتر باشد، مهریه جدیدتر است. پس نفس اینکه بگوییم مهریه خوب است یا بد، قابل پاسخ نیست و مهم این است که در چه فضایی مهریه را تحلیل میکنیم.
در میان خانوادهها هستند کسانی که نه براساس تحولات فرهنگی و اجتماعی بلکه براساس اعتقادات فردی خود در مورد زندگی تصمیم میگیرند؛ در این قاعده کلی استثناها چه جایگاهی دارند؟
نکته قابلتوجهی است که در هر قاعده کلی استثناهایی هم وجود دارد، یعنی همیشه یک اقلیتی هم در جامعه وجود دارد که در هر شرایطی رفتار خودشان را دارند. یعنی ممکن است در زمان فعلی که بهطورکلی ارزشهای مادی پررنگتر شده است، خانوادههایی هستند که اصلا مهریه برایشان مطرح نیست و حتی مهریه سنگین را عیب میدانند و اتفاقا ازدواجهای پایدار و موفقی هم دارند. اما اقلیت را نمیتوان به اکثریت جامعه تعمیم داد و گفت عموم جامعه اینگونهاند. این اقلیت یا باورهای مذهبی خاص دارند، یا ازدواجهای خانوادگی میکنند، یا خانوادهها همدیگر را میشناسند و ضرورتی برای تعیین مهریه سنگین نمیبینند و بههم اطمینان دارند.
اما در جامعه امروز ازدواجهای سنتی جای خود را به ازدواجهای مدرن داده است (یا ازدواجهای خودانتخابی) و ازدواج از حالت تابعیت از پدر و مادر و تاثیرپذیری از نظر بزرگترها خارج شده است، یعنی امروز اکثر جوانها قبل از ازدواج با هم آشنایی دارند و رفتوآمد میکنند و حرفهایشان را میزنند و در مرحله آخر تازه خانوادهها را در جریان میگذارند که آن هم صرفا جهت اطلاع است، نه نظرخواهی؛ این روند باعث میشود بحث مهریه معنای دیگری پیدا کند، چراکه پدر و مادری که اصلا با خانواده عروس و داماد آشنایی ندارند، اصرار به بالا بودن مهریه دارند.
نکته دیگر این است که تحول در ازدواج براساس تحولات فردی هم روی میدهد؛ اتفاقی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم. افرادی که امروز ازدواج میکنند و دو هفته بعد طلاق میگیرند. جالب است وقتی از آنها سوال میشود، میگویند آشنا شدیم، ازدواج کردیم و بعد فهمیدیم تفاهم نداریم و از هم جدا شدیم. در این موارد زن درجا میرود مهریه را به اجرا میگذارد و باعث میشود در جامعه این طرز تلقی ایجاد شود که شاید مهریه پوششی است برای کلاهبرداری، یعنی نیت اصلا ازدواج نیست و فقط اخاذی پول است. این آخرین مرحله منفیبودن و نگاه منفی به مهریه است. هیدن، جامعهشناس انگلیسی تعبیر جالبی دارد که میگوید ما در زمانی عشق رمانتیک داشتیم و وقتی که به مرور به دنیای امروز رسیدیم، عشق ما به عشق سیال یا liquid love تبدیل شده است، یعنی آدمها امروز عاشق فردی میشوند که ممکن است منجر به ازدواج هم بشود اما مسأله این است که عشق دوام نمیآورد و تمام میشود و شاید دوباره عشق بعدی هم شروع شود. اصطلاح کلیدی که هیدن به کار میبرد pure relation است که میتوانیم به رابطه ناب و خالص معنی کنیم؛ چیزی که در آن ایثار و تعهد و صداقت وجود داشت. این ارزشها اگر کمرنگ شود، مهریه حتما جای خود را باز میکند و تبدیل میشود به پارامتری که این خلاها را پر کند، یعنی در شرایطی که صداقت و تعهد و گذشت نیست، یا اینکه کمرنگ است، باید ضمانت مالی وجود داشته باشد. در گذشته اگر کاسبی میخواست پولی قرض بگیرد، اعتبارش برای ضمانت کافی بود اما امروز اگر کسی بخواهد از یک آشنای نزدیک هم پولی قرض بگیرد، اول چک ضمانت طلب میشود.
مهریه با اعتماد در جامعه ارتباط بسیار نزدیکی دارد. بحث اعتماد فردی در جامعه و اعتماد اجتماعی؛ آنچه در جامعه مدرن به آن نیاز داریم، اعتماد تعمیمیافته است. در این میان اعتماد درونخانوادهای چندان مهم نیست، چراکه مثلا اعتماد پدر و پسر طبیعی است. اما اعتماد تعمیمیافته حلقه گمشده جامعه امروز ما است؛ یعنی من به دوستانم، همکارانم و آشنایانم هم حس اعتماد داشته باشم. هرچه این اعتمادها کمرنگ شود، تضمینهای مالی تقویت میشود.
آیا در مورد فرهنگ ازدواج و مهریه یا نوعی تضمین مالی برای دوام زندگی مشترک در دیگر کشورها میتوان مقایسهای با سبک زندگیهای جدید در ایران داشت؟
در بسیاری از کشورهای دنیا اصلا مهریه گرفتن مرسوم نیست؛ درواقع در این فرهنگها طلاق گرفتن اصلا چیز بدی نیست، حتی در مواردی حسن هم تلقی میشود، پس مهریه هم معنایی ندارد. یعنی طرفین میگویند هر زمانی که بخواهیم هستیم و هر زمانی که نتوانیم ادامه دهیم، نیستیم. شکل بارز آن در کشورهای اسکاندیناوی دیده میشود که نوع قالب ازدواج همبالینی یا cohabitation است، یعنی بدون ازدواج رسمی زن و مرد در کنار هم زندگی میکنند؛ اینجا اصلا مهریه و تعهد معنایی ندارد. این سبک زندگی با شرع، عرف و فرهنگ ما همخوانی ندارد؛ ما برای ازدواج دو ویژگی را قایل هستیم؛ نخست مشروعیت است و دوم سنت. سنت و شرعیات در جامعه ایرانی جای خود را دارد و نمیتوان از آنها گذشت. مثلا میتوان گفت مراسم عروسی مختصر برگزار میکنیم اما اصول سنتی مثل بلهبرون را باید رعایت کرد. سنتها هم البته به مرور زمان کمرنگ شده؛ ولی بعضی مفهومها الزاما شرعی و سنتی است که نمیتوان پا را از آنها فراتر گذاشت. مهریه هم بخشی از سنت ما است. تصور اینکه فکر کنیم مهریه در آینده در جامعه ایرانی از بین میرود، قطعا تصور نادرستی است. این تصور که مهریه میتواند اثر منفی داشته باشد یا اینکه مهریه را باید ساده گرفت، اینها هم درست است اما نه همیشه. این جملات با هم متناقض هستند؛ گزارههایی که نمیتوان گفت کدام درست است؟ به بیان ساده نخست باید به اینکه شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ما چیست، نگاه کنیم؛ دوم نگرش انسانهاست. بعضیها بر موضوعی اعتقاد خاصی دارند و نمیتوان آن را تغییر داد. برای مثال به خانوادهای که نگاهش به مهریه، نگاه ارزشی است نمیتوان گفت مهریه دخترت را سبک بگیر.
بهطور کلی در دنیای امروز، ما چون در جامعه ایرانی زندگی میکنیم و متاثر از باورهای مذهبی و سنتی هستیم، مهریه جزو لاینفک زندگی ما است. اما باید دقت کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم. از یک طرف خانوادهها نباید این تصور را داشته باشند که اصلا مهریه نمیخواهیم، چون مهریه واقعا میتواند کارکرد مناسبی در زمان بروز مشکل داشته باشد. از طرفی هم نباید دچار تفریط شویم به این معنا که فکر کنیم همه خوشبختی در مهریه خلاصه شده است، چون میبینیم اگر کسی بخواهد طلاق بگیرد با سنگینترین مهریه هم طلاق میگیرد. اغلب علمای دینی ما نگاهشان به مهریه، نگاه عرفی است، یعنی ببینید عرف جامعه در این زمینه چه میگوید. نه یک شاخه گل رز یا قلب طرف، نه اینکه چرتکه بیندازیم عروس چقدر جهیزیه میدهد که معادل آن مهریه تعیین شود.