| زهره روحی |
لطفا خودتان را معرفی کنید.
ما دو خواهر هستیم که با یکدیگر این کار را شروع کردیم و هر کدام بنا به تواناییهایی که داشتهایم، گوشهای از کار را گرفتهایم. من نیلوفر هرندیزاده متولد 1341 دارای لیسانس علوم تربیتی شاخه مدیریت آموزشی هستم و خواهرم هم مرجان هرندیزاده متولد 1344 دارای لیسانس پرستاری است.
تا آنجا که میدانم، این موسسه نخستین نهاد فرهنگی در شهر اصفهان است که فلسفه فعالیتش نه براساس نگهداری از سالمندان بلکه بر مبنای پرکردن اوقاتفراغت آنان است و ایده همین فعالیت است که برای من جالب است. اینکه یاد بگیریم دوران سالمندی را از انزوای اجتماعی که گاهی جامعه به آدمها تحمیل میکند، بیرون بیاوریم و به افراد سالمند نگرش جدیدی برای درک خود، محیط و اطرافیانشان بدهیم. درباره عواملی که موجب شکلگیری این ایده در شما شد، بفرمایید.
همه ما پدربزرگ و مادربزرگهایی داشتهایم و داریم که روزگاری ستون اصلی و گرداننده خانواده بودهاند و امروز شاهد از دست دادن تدریجی توانمندیشان، خانهنشینی و کنارهگیری اجباری آنها از هر نوع فعالیت اجتماعی هستیم. ما به این امر به مثابه سیر طبیعی زندگی مینگریستیم اما بر این باور بودیم که سالمندان نیاز به محیطی خاص و ویژه دارند که بتوانند در کنار همسالانشان، تواناییهای جدید خود را کشف کنند و شیوههای برقراری ارتباطهای نوین را بیابند.
این اندیشه مدتها دغدغه فکری هر یک از ما بود تا اینکه در سال 1380طرح تشکیل موسسهای برای میانسالان و سالمندان را ریختیم که یکی از اهداف آن این بود که در محیطی شاد و فعال، نگرشی نو، تازه و پویا بهوجود آورد و بتواند درجهت دستیابی به اهداف بالا حرکت کند.
درباره برنامههای خود بگویید.
برنامههای ما بهطور اجمال شامل برگزاری کلاسهای مختلفی چون قرآن، یوگا، زبان انگلیسی، کامپیوتر و کلاسهای هنری است که مفصلا در سایت موسسه نوشته شده است. همچنین برنامه گردشگری داریم که شامل گردشهای دو روزه به اطراف اصفهان، بازدید از بناهای تاریخی و گردش در باغهای شخصی اعضاست. گردهمایی ماهانه که در چهارشنبه آخر هر ماه ساعت 5/8 صبح الی 5/10 برگزار میشود از دیگر برنامههای موسسه است که شامل قسمتهای مختلف از قبیل معرفی کتابهای مناسب این سن، آموزش مسائل بهداشتی و فرهنگی و معرفی افراد موفق و... است. در کنار این فعالیتها بخش مهد سالمند است که افراد 60 سال به بالا میتوانند از صبح تا ظهر در موسسه حضور داشته باشند و از برنامههای مختلف این بخش استفاده کنند.
آیا ممکن است بهطور مشخص ردههای سنی میانسال و سالمند را مشخص کنید
سازمان بهداشت جهانی WHO، سن سالمندی را 60 سال به بالا تعیین کرده است که این سن در کشورهای مختلف بنا به توسعهیافته یا درحال توسعه، بالاتر یا پایینتر میرود. مثلا این سن در بعضی کشورهای پیشرفته به 80 سال هم میرسد یا در بعضی کشورها تا 40 سال پایین آمده است. خود دوره سالمندی نیز تقسیمبندیهایی دارد مثل سالمند جوان، سالمند پیر و کهنسال. سن میانسالی هم از 40 تا 60 سال است.
آیا موسسه رنگینکمان برنامههای جداگانهای برای این دو رده سنی دارد؟ یا آنکه انتخاب برنامه و نوع فعالیت را به خود اعضا واگذار میکند؟
انتخاب برنامه و نوع فعالیت به عهده خود اعضا و مراجعین است اما مسلما موسسه در مورد این انتخاب پیشنهادهایی به آنها میدهد و آنها را در این انتخاب یاری میکند. ما درحقیقت نهتنها باید به رده سنی افراد بلکه به بسیاری از مسائل دیگر از قبیل سطح تحصیلات، وضع فرهنگی خانواده افراد در کودکی، وضع فرهنگی و تحصیلات فرزندان درحالحاضر و... نیز توجه کنیم، چون همه اینها در هماهنگشدن فرد با برنامه موثر است.
امروز پس از 9 سال یا بهتر است بگوییم چیزی حدود یک دهه، تا چه اندازه به اهداف خود نزدیک شدهاید؟
اهداف هفتگانه ما عبارتند از:
1- توسعه ارتباط میان نسلها خصوصا سالمندان با کودکان
2- آشناکردن افراد با نیازهای روحی و روانی و جسمی در مرحله سالمندی و تغییر نگرش نسبت به این مرحله از زندگی
3- بالابردن سطح فرهنگ و آموزش سالمندان
4- فعال و سهیم کردن سالمندان و میانسالان در برنامهریزیها و تصمیمگیریها و ایجاد روحیه مثبت و فعال علیه تفکر بازنشستگی و ازکارافتادگی
5- فراهمآوردن محیطی مناسب و شاد برای سالمندان و میانسالان جهت تخلیه روحی و روانی و نیز تقویت جسمی
6- فراهمآوردن محیطی مناسب جهت بروز توانمندیها و تجربیات هر گروه سنی و عرضه آثار فرهنگی علمی و هنری آنها
7- ترویج کتاب و کتابخوانی.
در این مدت اگرچه به همه اهداف نرسیدهایم اما به بسیاری از آنها تا حد زیادی نزدیک شدهایم، البته به هرحال هر نرمافزاری یک سختافزار مناسب خود را میطلبد. به عبارت دیگر باید محتوا و شکل با هم متناسب باشند. مسلما اگر از نظر مکانی فضایی مناسب و بزرگتر داشتیم، جایی که حیاط و باغچههایی وسیع داشته باشد، میتوانستیم صندلیهای ثابت تعبیه کنیم. یا مثلا اگر کلاسهای مجزای بیشتری داشتیم که بتوانیم تمام وسایل کمکآموزشی مربوط به هر درس را در یک کلاس داشته باشیم، درصد نزدیکی به اهدافمان مسلما بیشتر میشد.
مطمئنا طی این سالها با مشکلات و موانعی برخورد داشتهاید، آیا مایل به بازگوکردن برخی از آنها هستید. اگر مقدور است یکی، دو نمونه از آنها را بفرمایید.
در ابتدا مشکلات فراوانی داشتیم. کار کاملا تازه بود و خودمان اگرچه تجربه کارهای مشابه را داشتیم اما به هر حال در این زمینه تازهکار بودیم. اصلیترین مشکلمان گرفتن مجوز بود و اینکه از چه نهادی بتوانیم آن را تهیه کنیم. درحقیقت هنوز در کشور برای تأسیس یک مرکز روزانه سالمندان بخشنامهای وجود ندارد و نهتنها برای مردم فعالیت ناشناختهای بود، بلکه اکثر نهادهایی که باید متولی این مراکز باشند از آن اطلاعی نداشتند. به هرجا که مراجعه میکردیم جز بذر ناامیدی چیز دیگری وجود نداشت. اغلب معتقد بودند زنان سالمند که در خانه هستند و از نوههایشان نگهداری میکنند، مردها هم که وقتشان را در پارک میگذرانند و اصلا در سن بالای 60 سال که دیگر کسی نیازی به زبان و کامپیوتر و کارهای هنری و... ندارد. ما به هر حال کار را با یاری دوستانی که کمکشان فراموشنشدنی است، شروع کردیم تا اینکه در سال 83 که بخشنامه تأسیس مراکز روزانه سالمندان داده شد، کمکم نگاهها عوض شد و درهای بسته یکییکی باز شدند.
آیا سازمان بهزیستی از ایده شما در ایجاد موسساتی اینگونه استقبال کرده است؟
مراکز روزانه سالمندان در کشور ما یک برنامه جدید است که مردم و نهادها کمکم با چگونگی و کم و کیف آن آشنا میشوند. این آشنایی احتیاج به زمان دارد. اکنون با توجه به افزایش جمعیت سالمند در جهان و ایران یکی از اهداف سازمان بهزیستی کشور بهبود کیفیت زندگی سالمندان است و بنا به این رویکرد برنامههایی در دست اجرا دارد و پروژههایی با همکاری مراکز غیردولتی انجام میدهد. برهمین اساس همکاری دوجانبه موسسه و سازمان بهزیستی در زمینه توانمندسازی بانوان شهری نیز از سال 85 تاکنون درحال اجراست.
آیا اطلاع دارید که نهادهایی از این دست در شهرهای دیگر ایران و ازجمله تهران (چه بخش خصوصی و چه بخش دولتی) وجود دارد یا نه؟ آیا با آنها ارتباط دارید، اگر پاسخ مثبت است، لطفا توضیحی در اینباره بدهید.
بهطور کلی برای سالمندان فعالیتهایی در کشور انجام گرفته است. تا جایی که ما میدانیم در بخش دولتی و هیأت امنایی «مجموعه سالمندان و معلولان کهریزک» در تهران و «باغ تجربه» در اصفهان و در بخش غیردولتی «جهاندیدگان شاد» در تهران و شیراز مشغول فعالیت هستند. بخشی از فعالیت هرکدام از این مراکز شبیه مرکز ماست اما اینکه مجموعهای به این صورت کاملا در اختیار فرهنگ و ادب برای این گروه سنی باشد، در اصفهان که میدانیم وجود ندارد.
بیشترین استقبال سالمندان از چه نوع فعالیتهایی است و به چه دلیل؟
بیشترین استقبال از کلاسها و برنامههای آموزشی است و چون با توانایی و نیاز افراد هماهنگ است و شادی، احساس رضایت از خود و داشتن لحظاتی شیرین همراه با آموزش هدف این کلاسهاست، مورد توجه افراد قرار گرفته است.
برنامههای گردشگری هم طرفداران زیادی دارد. مادربزرگها به علت محدودیتی که دارند، نمیخواهند وجودشان خللی در برنامههای فرزندان و نوهها ایجاد کند و این گردشها که با دوستان همتوانشان انجام میگیرد، با توجه به جو شاد و دوستانهای که ایجاد میشود، بسیار دلچسب است.
کار با سالمندان چه تجربه جدیدی برای شما داشته است؟ (از نظر احساس و عواطف شخصی و نیز از نظر درک مسائل اجتماعی)؟
کار بسیار زیبا و لذتبخشی است. ما در این مدت با سپیدارهای تنومندی آشنا شدهایم که ریشه در زمین و شاخ و برگ در آسمان دارند. فقط مهم این است که بتوانی به درون این آدمها راهیابی و نهفتههایشان را آشکار کنی و آنگونه باشی که اعتماد آنها را جلب نمایی. اکنون هر سالمندی را که در خیابان میبینیم نهتنها توجه ما را جلب میکند و احساس محبتمان را برمیانگیزاند، بلکه بچههایمان هم میگویند «مامان! این خانم را هم ببر موسسه.» اکنون بیش از قبل به اهمیت وجود سالمندان و درک آنها در جامعه پی بردهایم.
در پایان ضمن تشکر مجدد، لطفا اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
اگر در پایان این مصاحبه بخواهیم درددلی با شما داشته باشیم و از احساسمان بگوییم اینکه پس از گذشت 9سال اکنون خوشحالیم که با وجود مشکلات، به ندای درونمان گوش فرادادیم و به دنبال افسانه شخصیمان رفتیم. افسانه شخصیای که اگرچه از لحاظ مادی نمیتوان روی آن حساب کرد اما ما دستمزدمان را بهصورت روزانه وقتی لبهای خندان، صورت بشاش و دعای خیر اعضایمان را میشنویم، دریافت میکنیم و شاید یکی از مواردی که باعث جذب افراد میشود همین کارکردن با عشق است که لاجرم بر دلها مینشیند و باعث شده اعضا نیز یکدل و یکرنگ کنار هم باشند، دوستان قدیمی همدیگر را پیدا کردهاند و دوستیهای جدید و بسیار زیبا هم در اینجا شکل گرفته است.