سارا شمیرانی| کسی چه میداند که سالها بعد درباره دریاچه ارومیه و آدمهایی که به راحتی اجازه دادند این دریاچه با تمام زیباییهایش از بین برود، چه چیزهایی گفته خواهد شد؟ تاریخ چگونه همه ما را قضاوت خواهد کرد و نسلهای آینده در کتابهای درسیشان چهچیزی خواهند خواند درباره مردمانی که خیلی عادی از کنار چنین اتفاق بزرگی گذشتند؟ خیلیها به قضاوت آیندگان کاری ندارند و دست روی دست گذاشتند و به آن اهمیتی نمیدهند اما هستند کسانی که برایشان این اتفاق مهم بوده و نه از ترس آینده که بهخاطر امروز و محیطزیستی که برای همه ما اهمیت دارد دست به کار شدهاند تا کاری برای دریاچه کنند. نمونهاش همین انجمن دامون است که با همراهی گروه دستادست سعی کرده راهی باز کند برای اینکه از نابودی دریاچه ارومیه و تالابهای آن جلوگیری شود و همان کورسوی امید احیای دریاچه روبهخاموشی نرود.
کشاورزی جان تالابها را کمکم میگرفت
پروژه نجات دریاچه و تالابهای آن از یکسال پیش توسط انجمن دامون آغاز شده بود. مهمترین قدمی هم که میشد در این زمینه برداشت کمکردن کشاورزی در مناطق اطراف دریاچه بهخصوص در دو روستای «قرهقزلو» و «چپقلو» ارومیه بود. کشاورزی، این تنها راه معیشت روستاییان با مصرف بالای آب، چنان آسیبی به دریاچه و تالابهای اطراف میزد که جبران آن بهراحتی امکانپذیر نبود. در این سالها وسعت زمینهای کشاورزی بهدلیل تصمیمات نادرست مدیریتی گسترش پیدا کردهبود و آب زرینهرود را میبلعید طوری که از این رود جز اندك آبراههای باقی نگذاشته بود، که اگر آن آب اندک را هم صرف بوتههای هندوانه و گوجهفرنگی میکردند دیگر از تالاب قرقشلاق جز لجنی خشک بر جای نمیماند و بر هیچ بامی، کسی، لانهای از لكلكها نمیدید و در آسمان تالاب از همهمه پرواز پرندگان مهاجر نشانی نمیماند و سرانجام سكوتی بیابانی بر منطقه حكمفرما میشد. بنابراین پروژه معیشت جایگزین نخستین راهحلی بود که به ذهن اعضای انجمن رسید. مردها باید دست از کشاورزی برمیداشتند و از راه دیگری درآمد کسب میکردند. اتفاقی که سخت بود و حتی غیرممکن بهنظر میرسید. کشاورزی که سالها با مردم روستا عجین شده بود و جزو شغلهای آبا و اجدادی آنها به حساب میآمد به راحتی کنار گذاشته میشد؟ چیزی شبیه به یک اتفاق محال پیشروی اعضای انجمن قرار داشت که آنها را نگران میکرد. شب و روز جلسههای متعدد و رایزنی برای به دست آوردن نتیجه درنهایت برای مردهای روستا کارساز نبود و آنها را از کشاورزی منصرف نکرد.
زنان روستا به کمپین نجات دریاچه پیوستند
زنان روستا اما پیشقدم شدند و به میدان آمدند. خیلی از آنها زنان سرپرستخانوار نبودند اما برای اینکه نشان دهند بهجز کشاورزیکردن هم میتوان درآمدی به دست آورد با کمیپن و انجمن دامون همراه شدند. آنها تصمیم گرفته بودند که هندوانه و گوجهفرنگی نکارند و از راه دیگری کمک خرج خانواده باشند. پس تصمیم بر این شد که خیاطی شغل اصلی زنان روستا شود. شغلی که اکثر زنان با آن آشنایی داشتند و میتوانستند از آن درآمدی داشته باشند. اما همهچیز به همین خوبی هم پیش نرفته بود. مشکل تأمین چرخ خیاطی وجود داشت و این مشکل، راه را دشوارتر میکرد. چرخ خیاطیهای صنعتی میتوانست کمک بزرگی به زنان و ادامه این مسیر باشد. از طرف دیگر باید گروه دیگری همراه میشدند تا بتوانند شرایط کاری را مهیا کنند و سفارشهای متعدد بگیرند. به همین دلیل بود که گروه دستادست با اعضای انجمن دامون همراه شد و قرار شد کار را پیش ببرند و به کمپین نجات دریاچه بپیوندند.
پول خرید چرخخیاطی به حد نصاب نرسیده است
«ابتدا قرار بود چرخخیاطیها دستدوم باشد اما بعد دیدیم که با چرخخیاطی صنعتی و دست اول بهتر میتوانیم کار را پیش ببریم. این شد که از مردم خواستیم در خرید چرخخیاطی به ما کمککنند. پول جمعآوریشده در این رابطه به حدنصاب نرسیده اما میدانیم که خیلی زود این اتفاق خواهد افتاد و شروع اولیه کار با قدرت پیش خواهد رفت.» اینها را یکی از اعضای گروه دستادست میگوید که اینروزها حسابی درگیر پروژه نجات دریاچه است. از دستادست هم که پیش از این بارها حرف زدهایم. فروشگاه آنلاین دستادست از نخستین فروشگاههای اینترنتی ایرانی است که به شیوه کسبوکار اجتماعی اداره میشود. آنها بهعنوان گردانندگان این فروشگاه قصد دارند تا بازاری برای فروش تولیدات دستساز افرادی فراهم کنند که پیش از این امکان فروش کالاهایشان را نداشتهاند و به این وسیله علاوهبر اشتغالزایی به افراد و خانوادهها کمک کنند تا گامی به سوی رهایی از فقر بردارند. در این میان با عرضه تولیدات ایرانی قدمی برای احیای تولید بومی نیز برداشته میشود.
زنان روستایی به سفارشهای متعدد نیاز دارند
فروغ عزیزی یکی از اعضای گروه دستادست میگوید: ما در دستادست تلاش میکنیم تا سفارشهای مختلفی بگیریم. سفارشهایی که بتوانیم به زنان روستا بدهیم تا چرخ این کسبوکار بچرخد. اگر قرار باشد سفارشی وجود نداشته باشد و درآمدی به وجود نیاید، درنهایت این پروژه شکست خواهد خورد. برای همین هم با انجمن دامون همراه شدیم تا بتوانیم یک گوشه کار را بگیریم. کارهای مربوط به محیطزیست را دامونیها انجام میدهند و ما برای زنان روستایی کارآفرینی میکنیم. بدونشک مردهای روستا وقتی ببینند زنانشان میتوانند از کاری غیر از کشاورزی درآمد داشته باشند وارد این چرخه میشوند و کشاورزی را کنار میگذارند. شغلی که باعث میشود تالاب قرهقشلاق نجات پیدا کند. کمکی هم که امروز از مردم میخواهیم این است که خیلی از سفارشاتشان را به این زنان بدهند تا این پروژه پایدار بماند. یکی از مشکلات ما پایتختنشینان این است که در خانه نشستهایم و میگوییم چرا برای دریاچهارومیه و نجات آن کاری نمیکنند؟ درصورتیکه اگر وارد معرکه شوند میبینند که برای کوچکترین کارها تا چه اندازه سختی و مانع وجود دارد. فروغ عزیزی میگوید، ارگانهای دولتی اگر برای سفارش لباسهای پرسنلیشان به ما مراجعه کنند و ما هم بتوانیم این سفارشها را به زنان روستایی بدهیم به هدفمان رسیدهایم. زنان روستا از اعتمادی که کردهاند پشیمان نمیشوند و ما هم ثمره کارمان را خواهیم دید. این اتفاق کمکم به مردهای روستا هم تسری پیدا میکند و میتواند در درازمدت ما را امیدوار کند که چنین ایدهای پایدار خواهد ماند و ما از مسیر درستی برای تغییر معیشت و نجات دریاچه پیش رفتهایم.