خانواده| ششمین نشست کارگروه بررسی مسائل اجتماعی عصر دوشنبه در سالن اجتماعات انجمن جامعهشناسی دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. این نشست با تأکید بر شناخت بستر اجتماعی ایران با تمرکز بر دو موضوع میزان تبعیض بین دختر و پسر در خانوادههای شهر تهران و تفسیر تبعیضجنسیتی در متن اجتماعی با سخنرانی دکتر قاسمی و دکتر بخارایی از اساتید جامعهشناسی برگزار شد.
دکتر زهرا قاسمی در ابتدای این نشست گزارشی از تحقیقی که دوسال پیش با موضوع تبعیض جنسیتی در خانوادههای تهرانی انجام شده است ارایه داد. وی با بیان اینکه گزارشی که در این نشست ارایه میشود مربوط به تحقیق انجام شده در سال 92 است و به نوعی توصیفی از شرایط تبعیض بین دختر و پسر در خانوادههای ایرانی است، افزود: در این پژوهش 500 حجم نمونه انتخاب شدهاند و بهگونهای انجام شده است که در ابتدا من با محققان و صاحبنظران مشاورههایی انجام دادم و مولفهها و شاخصهایی که در بحث تبعیض مورد بررسی قرار دادیم را مشخص و تلاش کردیم مولفهها بهطور کیفی نتیجه دهد. این مولفهها با نظریات جامعهشناسی در سطح خرد و میانه مثل نظریات بردیو و دورکیم مرتبط است. اما تأکید اصلی در این تحقیق شناخت بستر اجتماعی ایران است و میتوان به این لحاظ این کار را بهطور کیفی مطرح کرد. قاسمی با ابراز امیدواری درمورد اینکه بتوانیم در آینده به طیفهایی برسیم برای اندازهگیری درست مسائل اجتماعی، ادامه داد: ما در ایران نیاز داریم تا حدی متناسب با بستر اجتماعی ایران طیفهایی را بهدست بیاوریم تا محققان بتوانند در پژوهشهای آتی از آن بهره ببرند. این استاد دانشگاه در شرح گزارش پژوهش خود یادآور شد: در این تحقیق با مراجعه به خانوارهای تهرانی تلاش شده تا موضوع تبعیض جنسیتی فرزندان در خانواده و اثر آن بر ازدواج آنان و بروز ناسازگاری مورد بررسی قرار گیرد. در بخش اول که بررسی تبعیض جنسیتی مورد بررسی قرار گرفته است، من در نظر دارم که شرایط تبعیض بین دختر و پسر در خانوادههای تهرانی را مطرح کنم. کارکرد خانواده را در سه سطح کلی کلان، میانه و خرد درنظر گرفته و در هرکدام مولفههای موثر بر مسأله را درنظر گرفتهایم تا این تأثیر را بررسی کنیم. هدف در ابتدا این بود که میزان تبعیض را بشناسیم و در مرحله بعد بسنجیم که آیا این میزان تبعیض وجود دارد یا خیر. 500 نفری که بهعنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتهاند، والدینی هستند که هم فرزند دختر دارند و هم پسر؛ از 22منطقه در تهران 11منطقه را انتخاب کردهایم و در این 11منطقه ناحیهها را مشخص کرده و خانوادهها را بهطور تصادفی برگزیدیم. میتوان گفت کل تهران به نوعی در این تحقیق رصد شد.
شرایط درحال گذار جامعه ایران
بهگفته این جامعهشناس، یکی از مهمترین مسائل در بحث تبعیض، بررسی شرایط درحال گذار خانواده در ایران است. در سال 55 نخستینبار، جمعیت شهری جامعه ایران بیشتر از جمعیت روستایی شد. درحالیکه تا سال 45 جمعیت شهرنشین ما 42درصد بود. گفته میشود که این گستردگی جمعیت شهرنشین به انقلاب مرتبط است. شرایط درحال گذار عمدتا هنجارهای خانواده را دگرگون میکند. ما میدانیم که بسیاری از هنجارها و عرفها در جامعه ما پایدار و ثابت هستند و یکی از دلایل آنومی در جامعه ما هم همین است. به بیان دیگر تقسیمکار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دگرگون میشود اما هنجارها و آداب و رسوم و قواعدی که باید تغییرات را در بستر اجتماعی سازگار کند، رخ نمیدهد. این پدیدهای است که در خانواده خودش را به شدت نشان میدهد و ما امروز مشکلی داریم به اسم ناسازگاری زیر یک سقف در خانواده؛ من بر این عقیدهام که 90درصد آنومی به همین عدمانطباق بین شرایط موجود و عقاید و آداب گذشته است. وی در توصیف تمایز هنجارها در زندگی روستایی و شهری، بهمولفههایی مثل اعمال قدرت از سوی پدر و فرقگذاری بین دختر و پسر که در دهههای پیش در زندگی روستایی بیشتر کارکرد داشته است، اشاره کرد و ادامه داد: ما تمایزهایی در قانون نسبت به مرد و زن داریم که همچنان به قوت خود باقی است مثل تقسیم داراییها و ارث. درحالیکه پیشتر نانآوری تنها به عهده مرد خانه بود. به مرور زمان نیاز به اشتغال زن در خانوادهها در گذر زمان بهوجود آمده است درحالیکه زن در خانواده هنوز نمیتواند برای حقوق خود تعیینتکلیف معنی داشته باشد. به بیان دیگر زنان شاغل هنوز الگو و قاعده مشخصی ندارند که بدانند چگونه باید حقوق خود را در زندگی مصرف یا سرمایهگذاری کنند.
مرگ خاموش جمعیتی زنان
پدیده دیگری وجود دارد که زیرساخت جمعیتی ایران را میسازد؛ نسبتجنسی. این پدیده در کشور ما در سال 85 به این صورت است که به ازای هر 100 زن، 103 مرد داریم؛ از صفر ساله تا 100 ساله. من در این تحقیق معکوس نسبت جنسی را با عنوان نسبت تبعیض حساب کردم بهطوری که دریابیم به ازای هر 100 مرد چند زن داریم؛ رقمی که به دست آمد 96 است. این نسبت جنسیتی را با کشور ژاپن مقایسه کردهام؛ در ژاپن به ازای هر 100 زن، 96 مرد وجود دارد. در کشورهایی که هنجارها متعادل هستند و تبعیضی وجود ندارد، مرگومیری در بدو تولد رخ میدهد که مرتبط با جنس مذکر است. بخشی از این مرگومیر مربوط به پدیدههای اجتماعی است که کشورهای توسعهیافته مثل ژاپن و فرانسه روی آن کار کردهاند. پس این را درنظر بگیریم که از 5 سالگی به بعد مرگ و میرهای وابسته به جنس در جنس پسر بیشتر میشود؛ هموفیلی و تالاسمی و سایر بیماریهای وابسته به جنسیت. این بیماریها به همراه پدیدههای اجتماعی سبب شده که تعداد مردان از زنان در کشورهای توسعهیافته کمتر باشد. اما سوالی که مطرح میشود این است که چرا در کشور ما این تفاوت در نسبتها وجود دارد؟ درواقع میبینیم که در هر دستهبندی صدگانه، 7 نفر مرگومیر بیشتر در زنان داریم. من اسم این پدیده را مرگ خاموش زنان میگذارم. ما مدلی از هنجارها و رفتارها و شیوههای روزانه داریم که این افراد بهطور خاموش میمیرند. نکته دردناکتر این است که وقتی دستهبندی سنی را به این نسبت اعمال میکنیم، بیشترین مرگومیر در 65سال به بالا رخ میدهد. این بحث نیازمند تمرکز عمیق است چون یکی از مشکلات بستر اجتماعی ما است؛ چرا زنان ایرانی در مقایسه با کشورهای توسعهیافته بیشتر میمیرند؟
تبعیض چیست؟
وجود تفاوت خاص در زمینههای خاص بین دو انسان را میتوان خلاصهترین تعریف از تبعیض عنوان کرد. دکتر قاسمی عنوان کرد: اگر بخواهیم در خانواده تبعیض را بررسی کنیم خلاصه میشود در حقوق اجتماعی، حقوق مالی و اقتصادی، امکانات موجود در خانه و آزادی نابرابر بین دو جنس که به این منظور پرسشنامهای تنظیم شد تا با جزییات وضع خانوادههای تهرانی را در این زمینه به دست بیاوریم. در سطح میانه و خرد متغیرهایی را درنظرگرفتهایم که بهنظر میرسد در تبعیض موثر هستند. در سطح میانه به مواردی مثل وضع مالی خانواده، پایگاه اجتماعی زن، ریشههای قومیتی، پدرسالاری و پذیرش تبعیض اجتماعی و تبعیض قانونی پرداختیم که هریک از این موارد را توضیح خواهم داد. پدیدههایی مثل جامعهپذیری والدین در کودکی شامل مهاجرت و محیط رشد آنها نیز مورد بررسی قرار گرفت. در بخش مبانی و چارچوبهای نظری از اندیشههای متفاوتی بهره بردهایم درتعریف لغوی تبعیض، اینکه افراد در برابر نقشهای یکسان مزایای اجتماعی نابرابری دارند را مدنظر قرار دادیم. در این بحث توزیع قدرت و ثروت و تحرک اجتماعی بین زن و مرد متفاوت است و این تفاوتها در آموزش دیدن و شغل خود را بروز میدهد. در تعریف عملیاتی تبعیض در چند حوزه آن را پخش کردیم؛ آزادی عمل در جامعه، سهم امکانات در خانه، تسهیلات دادن از سوی والدین، هزینه مالیکردن و انجام کارهای یومیه مولفههایی است که درنظر گرفتیم. در آزادی عمل در جامعه مواردی مثل رفتن به پارک و کوچه و خیابان و رفتن به رستوران و سفر خارج از شهر را درنظر گرفتیم. در مورد سهم امکانات در خانه از موضوع جزیی چه کسی اول شروع به غذا خوردن کند شروع کردیم و به موضوعاتی مثل اینکه چه کسی کانال تلویزیون را انتخاب کند یا چه کسی اتاق بزرگتر و پرنورتر را در اختیار داشته باشد رسیدیم. اینکه آیا بچهها میتوانند از خودرو استفاده کنند؛ میهمانی بدهند یا با دوستانشان بیرون بروند؛ پول توجیبی بچهها چقدر فرق دارد؛ نوع مدرسهها متفاوت است یا نه؛ کلاسهای آموزشی که دختر و پسر میروند آیا با هم تفاوت دارد یا نه؛ آیا بچهها میتوانند سرمایه اولیه برای کسبوکار داشته باشند و در این موضوع چه تفاوتی بین دختر و پسر هست؛ انجام کارهای یومیه خانه از کارهای نظافت گرفته تا کمک به کوچکترها و مسئولیتپذیری در خانه و... مواردی است که در آنها میزان تبعیض در خانوادههای تهرانی را بررسی کردیم.
همانطور که اشاره کردم پرسشنامهای تنظیم شد و تلاش کردیم در 5 حالت طیفی این مولفهها سنجیده شود. بهطوری که تمامی این مولفهها را با گزینههای «بیشتر پسرم خیلی کم دخترم، اغلب پسرم و گاهی دخترم، دختر و پسرم به یک اندازه، بیشتر دخترم و کمتر پسرم و بیشتر دخترم خیلی کم پسرم» مورد سنجش قرار دادیم. پدرسالاری هم نکتهای بود که بهطور جداگانه در این تحقیق اندازهگیری شد. اعمال قدرت پدر و مدیریت او در خانه، دخالت در تصمیمگیریها از سوی پدر مثل انتخاب نام فرزندان، انتخاب دوستان و...، نحوه تعیین خرج درآمد زن، کار در خانه و رفتار پدر با مادر از شاخصهای پدرسالاری است که مورد بررسی قرار گرفت.
دادههای تحقیق چه میگوید
قاسمی درمورد نتایج بهدست آمده از این تحقیق یادآور شد: میزان تبعیض را براساس همه مولفههای تحقیق مورد بررسی قرار دادیم. بهطورکلی 280 مادر و 220 پدر پرسشنامهها را پر کردند که الزاما از یک خانواده انتخاب نشدند. همه این خانوادهها هم فرزند پسر داشتند و هم فرزند دختر. میزان تبعیض بهطورکلی متوسط بهدست آمده است. یعنی بیشترین فراوانی در تبعیض کمومتوسط است و حدود 25درصد خانوادهها تبعیض زیاد داشتند و بقیه خانوادهها میزان تبعیض در آنها متوسط و زیر متوسط محاسبه شد. بهطوریکه تبعیضکم و بسیارکم 41درصد بود. این رقم خیلی امیدوارکننده است. من بر توصیف در تحقیقها خیلی تأکید دارم. اگر بتوانیم میانگینها را با هم مقایسه کنیم به نتایج توصیفی خوبی دست پیدا میکنیم. براساس نتایج حاصله فقط در 81 خانواده از 500 خانواده تهرانی تبعیض زیاد وجود داشت. کاری که در بررسی نتایج انجام دادیم این بود که میانگین تبعیضهای گفته شده توسط مادران را با میانگین تبعیضهای عنوان شده توسط پدران مقایسه کردیم که آیا رابطه معنیداری بین آنها وجود دارد یا نه. جالب است رابطه معنیدار است. یعنی بهنظر میرسد مادران یک مدل جواب دادند و پدران یک مدل دیگر. در اینجا من سراغ مولفه پدرسالاری رفتم که آیا پدرسالاری در مادران بیشتر گزارش شده یا در پدران؟ آیا بین تبعیض مادران و پدران با باقی پارامترها رابطهای وجود دارد یا نه؟ نکته جالب این است که میزان تبعیض را عملا مادران بیشتر گزارش داده بودند یعنی تبعیض زیاد و متوسط در مادران بیشتر گزارش شده بود تا پدران. پدران عموما تبعیض را کم گزارش داده بودند. سوالی که مطرح میشود این است که آیا نظرات پدران معتبرتر است یا مادران؟ ما این نتایج را با مولفههای پدرسالاری سنجیدیم چون در حوزه پدرسالاری هم همین اتفاق افتاده بود. میزان پدرسالاری که مادر درک کرده بود با تبعیضی که گزارش داده بود یک رابطه وجود داشت که همین نسبت در مورد پدران متفاوت بود.
پدرانی که پدرسالاری را نمیپذیرند!
بهگفته این استاد دانشگاه، نتایج تحقیق صورت گرفته درمورد تبعیض بین دختر و پسر در 500 خانوار تهرانی نشان میدهد پدرها میزان پدرسالاری را کمتر از مادران گزارش کردهاند. یعنی بهطور هوشمندانه میزان تبعیض هم با خطا مواجه میشد. درحالیکه میزان پدرسالاری که مادران گزارش داده بودند، با شغل و تحصیلات و سن پدر رابطه داشت. پرسشنامه مادران نشان داد که هرچه میزان پدرسالاری در خانه بیشتر است، میزان تبعیض هم بیشتر میشود. به بیان دیگر، بهنظر میرسد که مادران این مولفه پدرسالاری را دقیقتر جواب دادهاند چون درک عمیقتری از این پدیده دارند؛ پدران به نوعی هوشمندانه پدرسالاری را کم عنوان کردهاند.
پسران آزادیعمل بیشتری نسبت به دختران دارند
اگر بخواهیم نتایج به دست آمده از بررسی مولفههای جزیی تبعیض را دقیقتر بنگریم، باید اشاره کنم که در حوزه آزادی عمل درکل 23درصد تبعیض متوسط را گزارش میکنند. این شاخص شامل مولفههایی مثل رفتن به پارک و سینما و رستوران و سفرکردن میشد که درکل 50درصد تبعیض زیاد را گزارش دادهاند یعنی پسران آزادیعمل بیشتری نسبت به دختران دارند. البته آیتم سفر رفتن در کشور ما مردانه است که در فرهنگ خانوادهها جاافتاده و وزنه تبعیض را در این مورد به سمت زیاد میچرخاند. درمورد سهم امکانات در خانه، مواردی مثل شروع به غذاخوردنکردن و انتخاب کانال تلویزیون و تسهیلات داخل خانه مورد بررسی قرار گرفت که نتایج تقریبا متوسط بود. در موضوع میهمانی رفتن و میهمانیدادن، 51درصد افراد دختر و پسر را برابر دانستهاند. در استفاده از خودرو بیشترین فراوانی تبعیض نسبتا زیاد را نشان میدهد یعنی خودرو بیشتر در اختیار پسرهاست. درواقع بهطورکلی برخورداری از تسهیلات داخل خانه به غیر از استفاده از وسیله نقلیه شخصی، تفاوت و تبعیض فاحشی را نشان نمیدهد. درمورد هزینههای مالی، 52درصد از افراد گفتهاند به دختر و پسرشان پولتوجیبی برابر میدهند و 23درصد عنوان کردهاند که پول توجیبی نابرابر میدهند سهم دختران و پسران از کلاسهای آموزشی تقریبا برابر است. اما در ارایه سرمایه کسبوکار خانوادههای بیشتری این امتیاز را برای پسرانشان قایل بودند تا دختران.
زنان پابهپای مردان
در تأمین هزینههای زندگی
مولفه هزینهها و درآمد خانوارها و شغل پدرومادر مولفه دیگری بود که مورد بررسی قرار گرفت؛ فراوانی شغلی پدران بیشتر مشاغل متوسط مثل کارمند، تکنیسین و مهندس و مغازهدار بود و بیشترین فراوانی مشاغل مادران یک پله از پدران پایینتر بود مثل مشاغلی مهارتیتر نظیر آرایشگری و مربی مهدکودک و معلم مدرسه یا منشی. تعداد زنان خانهدار در این تحقیق 35 نفر بود که تقریبا 7درصد کل را تشکیل میدهد. جالب است محل ارایه پرسشنامه ادارهجات نبود بلکه پارکها و مکانهای عمومی انتخاب شده بودند که در نتیجه بهنظر میرسد در تهران درصد زنان شاغل بالاست. درمورد میانگین مخارج خانواده بیشترین فراوانی در «500 هزار تا یکمیلیون تومان» بود. درمورد نحوه خرجکردن درآمد زن در خانواده تقریبا 22 گزینه «آزادانه خرج کند» را انتخاب کرده بودند. طیف بعدی «بدون فشار کمی به مخارج خانه هم کمک کند» و مورد سوم این بود که «در مخارج خانه سهیم باشد، اما بخشی از سرمایه هم به زن تعلق داشته باشد». گزینه آخر این بود که زن باید «کاملا درآمدش را صرف نیاز خانه کند و همهچیز هم به نام مرد است». 15درصد از افرادی که در این تحقیق مورد سوال قرار گرفتهاند، این گزینه را انتخاب کرده بودند. در این گزینهها هرچه پایینتر میآییم، اعمال نفوذ مرد بیشتر میشود و زن اراده کمتری در خرج درآمد خود دارد. بیشترین فراوانی در این مورد یعنی 25درصد، مربوط به گزینهای بود که درآمد زن خرج خانه شود و بخشی از سرمایه به اسم او شود. قومیتها عمدتا فارس و ترک بودند. میزان کل پدرسالاری گزارش شده بالا بود و رقمی بالغ بر 54 درصد را نشان میداد. بهطوریکه جزییات نشان داد 67درصد بر اعمال قدرت پدر در خانواده اذعان داشتند و مهمترین فرد در خانه را پدر میدانستند. حساببردن از پدر بیشترین فراوانی را داشت. دخالت در تصمیمگیریهای پدر، گزینه متوسط بود که بیشترین فراوانی را داشت.
بهگفته این محقق در این پژوهش، کار در خانه هم اندازهگیری شد که بیشترین تبعیض را نشان میداد. مثلا فقط 19درصد پدران به حل تمرین فرزندان زیاد کمک میکردند و بقیه کم و متوسط را انتخاب کرده بودند. 61درصد از پدران هیچ نقشی در غذاپختن نداشتند و اصلا تمایلی به انجام کارهای یومیه بچهها نداشتند. در مولفه رفتار پدر با مادر 18درصد معتقد بودند که پدر توجهی به حضور زن ندارد و 33درصد این توجه و درک را خیلی زیاد عنوان کرده بودند. جالب است بیشترین فراوانی درمورد پایگاه اجتماعی این خانوادهها مربوط به کسانی بود که از شهرستان به تهران مهاجرت کردهاند با سهم 28درصد. 16درصد از روستاها آمده بودند و تنها 15درصد آنها تهرانیالاصل بودهاند. میانگین سن مادران 30 تا 40سال بود و سن پدران 40 تا 50سال بود. درمورد تحصیلات، 45درصد مادران این تحقیق فوقدیپلم بودند. پدران 48درصد فوقدیپلم بودند و 15درصد آنها زیرسطح فوقدیپلم بودند. یعنی مادران را عموما با تحصیلات پایینتر داریم و پدران را با تحصیلات بالاتر. درحالیکه دیدیم تبعیض توسط مادران کمتر از پدران اعمال میشد. این جامعهشناس و محقق جمعبندی کل این پژوهش را اینگونه توصیف کرد: بهنظر میرسد تبعیض اعمال شده توسط مادران و پدران در تهران کم و متوسط است. از طرف دیگر اکثر این والدین به لحاظ تحصیلی چندان بالا نبودند و در حوزه شغلی متوسط قرار داشتند که منزلت اجتماعی چندان زیادی ندارند. این نتایج چه پدیدهای را به ذهن متبادر میکند؟ اینکه خانوادهها درحال حرکت به سوی برابریخواهی و از بین بردن تبعیضها در حوزههای مختلف هستند. این درحالی است که در جامعه تبعیضهای زیادی را هنوز در خود میبیند. یعنی محیطی آرام و برابر از نظر امکانات و تسهیلات برای فرزند دختر و پسر خود فراهم میکند و او را تحویل جامعهای میدهد که هنوز زیرساختهای این برابری جنسیتی در آن نهادینه نشده است و همه اینها به همان موضوعی که اول اشاره کردم برمیگردد؛ عدمانطباق تغییر ساختارهای اجتماعی با چارچوبهای عرفی و اعتقادی.
کلیشههایی که قاعده ذهنی شده است
دکتر قاسمی در پایان نشست در بخش پرسش و پاسخ درباره برخی انتقاداتی که به مباحث جزیی مطرح شده درمورد تبعیض وارد شده بود با بیان اینکه در مسیر زندگی، ما از زاویه مسائلی که خودمان هم حسش نمیکنیم صدمه میبینیم، عنوان کرد: مثل کلیشههایی که در ذهن ما وجود دارد. اینکه پسر لازم است این کار را انجام دهد یا دختر باید این کار را انجام دهد. اینها سمتوسویی است که وجود دارد و ما را هدایت میکند. اینکه ما در کدام تاریخ و جغرافیای پدیدههای اجتماعی قرار داریم، بسیار مهم است و گاهی همه اینها را باعث میشود. بهنظر میرسد میزان تبعیض درحال کمرنگشدن است. دگرگونی اجتماعی رخ داده و آزادی اجتماعی به وجود آمده، از طرفی زندگیها به سمت خانواده هستهای پیش میرود و همه اینها کمککننده است. حالا این تبعیض از یکسو کمتر میشود ولی میبینیم در این برابری که بین فرزندان و خانواده رخ میدهد، در جامعه نیز تفاوتهایی وجود دارد که باعث میشود تبعیضها شدت پیدا کند. حالا شما که فرزندان را آماده ازدواج میکنید دچار یک تناقضی میشوند که از بیرون توسط انواع بستگان و ساختار اجتماعی بر آنها فشار وارد میکند. در چنین حالتی چون بچهمداراگری را یاد نگرفته و در تمام اندیشههایش برابری را لمس کرده در ازدواج دچار مشکل میشود. تحملکردن سخت میشود و درنهایت جنجال راهمیاندازیم که چرا خانوادهها دارند از هم میپاشند. ناسازگاری زندگی در زیر یک سقف باعث احساس ناامنی سنگینی میشود و این دغدغه را ایجاد میکند که آینده فرزندان چه خواهد شد.
دکتر احمد بخارایی: دغدغه ذهنی من درباره تبعیض جنسیتی بیشتر از گفتوگوها و دعواهایی که در تلگرام صورت میگیرد نشأت میگیرد. این اتفاقات پشت یک پدیدهای پنهان شده که حاصل از افراط و تفریطهایی است که وجود دارد. شاید بد نباشد در چنین مسائلی بیشتر به تبیین و تحلیل بپردازیم و به آمارهایی اشاره کنیم که در این زمینه وجود دارد. ما اگر بتوانیم در چنین مسائلی تفسیری ارایه دهیم و علتها را واکاوی کنیم، مسیر را درست رفتهایم. سال 89 تحقیقی انجام شد تحتعنوان مطالعه زنان متاهل شهر تهران که 455 زن متاهل را در 7 منطقه تهران و از مناطق مختلف بررسی میکرد. در نتایج به دست آمده از این تحقیق، در سال 89 میانگین جامعهپذیری جنسیتی (که از یک تا 5 لحاظ شده بود،) 27/3 بود که در سال 93 به 97/2 میرسید. درواقع چیزی نزدیک به 3/0 این عدد کاهش پیدا کرد . در این تحقیق از زنان درباره همسرانشان سوال پرسیدیم و دیدیم در طول 4سال در سرمایهفرهنگی اندکی نابرابریها کاهش پیدا کرده است. تحقیقات همچنین نشان میداد در سرمایه نمادین کمترین میزان نابرابری وجود دارد. اگر قرار باشد مثالی برای سرمایه نمادین بزنیم باید بگوییم، مثلا در انتخاب نام فرزند یا در انتخاب مقصد سفر این حق برای زن لحاظ شده و نابرابری کمتری در آن وجود دارد. این تحقیقات همچنین میگفت هرچه تحصیلات و درآمد بیشتر باشد، نابرابری کمتر خواهد بود. یک واقعیت مهم درمورد تبعیض جنسیتی این است که تفسیر تبعیض جنسیتی در متن اجتماعی صورت میگیرد. درمورد متن اجتماعی هم باید تعریف درستی ارایه دهیم و بدانیم وقتی میگوییم متن، دقیقا از چه چیزی حرف میزنیم. آیا این تعریف از دیدن آدمهای کوچه و بازار بهدست میآید یا شنیدن آنها؟ واقعیت این است که متن به مجموعهای از معناها و الگوهایی گفته میشود که پذیرفته شده است. اگر این تعریف از متن را بپذیریم، متوجه میشویم که اصلاحکردن آن تا چه اندازه ظریف و دقیق خواهد بود. اگر در هر حالتی، چه بهصورت رادیکال و چه سنتی، بایدها را پررنگ کنیم مثلا بگوییم باید مثل هزارسال پیش عمل کنیم یا باید به وضع سوئد کنونی برسیم، درواقع نابرابری ایجاد کردهایم. به همین دلیل است که باید گفت نسبیگرایی در بحث تبعیضها نقش پررنگی دارد. شاید بد نباشد بدانید که در کتاب فلسفه زندگی درمورد نسبیگرایی نوشته شده: فرض کنید که زنان نباید هیچ انتخابی داشته باشند جز اینکه در خانه مشغول باشند و به امور خانه بپردازند. درصورتیکه مردان باید بیرون بروند و برای معاش خانه بکوشند. ما درمقابل چنین حرفی چه نظری داریم؟آیا آن را نقض حقوق زنان بهشمار میآوریم. سوال اینجاست که برای این مسأله چه باید بگوییم؟ آیا باید بگوییم که گروه دیگر در این مورد خطا فکر میکنند؟ اگر نسبیگرایی مطرح نشود ما تنها درمورد خودمان میتوانیم نظر بدهیم و نمیتوانیم بگوییم چهکسی خطا است و چهکسی نیست. در کتاب پرندگان آمریکا، دانشجویی در پاریس برای مادرش نامه مینویسد و میگوید: برابری نوعی سم است که پس از اینکه وارد جریان خون انسان شد، دیگر هیچکس نمیتواند آن را از میان ببرد. این سم سرجای خود مانده و ما را از درون خورده و فرسوده کرده است. منظورم این است که کاش از اول هیچکس فکر برابری را هم نمیکرد. اما بعضیها این کارها را کردند و حالا که دست به این کار زدند، باید به دقت دربارهاش میاندیشیدند و جوانب کار را درنظر میگرفتند. اما هرگز چنینچیزی رخ نداد. او در ادامه میگوید: دلیل اینکه اندیشه برابری مثل زهر است، این است که هیچ اجتماعی آن را در سطح حیات سیاسی و اجتماعی خود تحقق نبخشیده، با این حال خود این فکر که باید چنین باشد سبب شده که بیشتر مردم نسبت به موقعیت اجتماعی خود احساس گناه کنند. یعنی همیشه در هر فضایی که هستند ناراضیاند و این نگاه رادیکالی وجود دارد. حالا باید بررسی کرد که آیا این مسأله طبیعی است یا خیر؟ ما باید بپذیریم که تفاوتهای فیزیولوژیکی بخشی از علت فاعلی نابرابریهای جنسیتی است. پس بخشی از نابرابری بنابر همین علت طبیعی جلوه میکند و باورهای مردسالارانه هم آن را تشدید میکند.