| الهه مُطلبی | کارشناسارشد مددکاریاجتماعی |
نهاد خانواده بهعنوان پایهگذار کلیه نهادهای اجتماعی و فرهنگی جامعه مورد توجه کارشناسان و صاحبنظران علوم اجتماعی از یکسو و مسئولان و تصمیمگیران از سوی دیگر قرار دارد. پدر و مادر بهعنوان اولین افرادی هستند که در تربیت کودکان خود نقش دارند و بعد از آنها، از گروههای همسنوسال خود الگو پذیرند. خانواده مهمترین رکن هر جامعه محسوب میشود و میتوان آسیب آن را به معنای آسیب کل جامعه دانست. نهاد خانواده، مهمترین نهاد تاریخ بشر است و حتی امروز هم بیش از هر زمان دیگری بر اهمیت آن تأکید میشود.
در سالهای گذشته بروز بزهکاریها و ناهنجاریهای اجتماعی مختلفی را شاهد بودهایم که میتوان ازجمله دلایل به وجود آمدن آنها را در نوع نگاه به کانون خانواده از سوی والدین و بیتوجهیهای آنان درباره رفتار و گفتار خود و الگوگیری فرزندان برشمرد. آنچه مسلم است این که فرزندان در آغاز تولد در خانواده رشد کرده و خوب و بد را در آن محیط درک میکنند.
در بازههای مختلف زندگی یک فرد، خانواده نقش مهمی در تربیت او میتواند داشته باشد؛ این نقش در دورههای مختلف متفاوت عمل میکند و در هر بازه ویژگیهای خاص خود را دارد. برای مثال با گذر از نوجوانی به دوره دبیرستان، خانواده در موقعیت جدیدی قرار میگیرد.
به همین دلیل نقش و مسئولیتش هم متحول میشود و ابعاد گستردهتری پیدا میکند.
والدینی که چگونگی رفتار با نوجوانان خود را آموختهاند، سعی میکنند با فرزندان خود رفتاری درست داشته باشند. آنها میدانند که نوجوانان هیچگاه از نصیحت تأثیر نمیپذیرند و رفتارشان رفتاری دوستانه و دور از نصیحت است.
خانواده نهادی است که شامل کارکردهای جامعهشناختی و روانشناسانه است. در این نهاد مفاهیمی مانند دوستداشتن، دوست داشتهشدن، حمایت، همدیگر بخشی و... به خوبی حس میشود. در نهاد خانواده همچنین موضوعاتی مانند تعلیم و تربیت و انتقال عادات و فرهنگ قابل مشاهده است. در هر خانواده هر فردی از اعضای آن دارای مسئولیتهای ویژهای است که البته در هر جامعهای میان آنها تفاوتهایی هم دیده میشود. اما میتوان گفت که در کل مسئولیت عمده یک خانواده، حفاظت از فرزندان، تعلیم و تربیت کودکان و پروراندن افرادی مفید برای جامعه است.
همه این موارد موضوعاتی است که یک جامعه سالم نمیتواند درمورد اهمیت آن بیاعتنا باشد. متناسب با انقلابصنعتی نهاد خانواده مورد تهدیدات مختلفی قرار گرفت، بحث خانواده در بستر اندیشههای اجتماعی بسیار مورد کنکاش واقع شد.
اولین مسأله ضرورت حضور هریک از افراد جامعه در خانواده و استفاده از تجربیات موجود در آن برای زندگی اجتماعی است. دوم هم آنکه در روند تغییرات اجتماعی، خانوادهها در برابر دگرگونیهای موجود باید از ساختاری پویا برخوردار باشند. همانطور که در سطرهای ابتدایی گفته شد، خانواده مهمترین و اصلیترین نهاد تربیتی جامعه است و نخستین آموزشگاه فرد بهحساب میآید. هر حرفی درباره تربیت کودک، نوجوان و جوان، بدون توجه به نقش حیاتی خانواده، صحبتی نادرست محسوب میشود. با دقت به ساختار یک خانواده میتوان آینده آن جامعه و کشور را پیشبینی کرد.
البته باید متذکر شد که علاوه بر نمونههای گفتهشده، هر خانواده دارای کارکردهایی است که بسیار باید درمورد آنها حرف زد و در مجالهای مختلف آنها را بررسی کرد. خانواده زمانی میتواند در جهت رشد نسلهای آینده گام بردارد که بین خود و فرزندانش رابطهای ایجاد کند که او بتواند آزادانه احساسات، اضطرابها و نگرانیهای خود را بدون احساس ترس و طرد کردن با آنها در میان گذارد.
خانوادههایی که آموزش لازم را ندیدهاند و از نحوه تربیت صحیح فرزندان خود بیخبرند زندگی آنان در آینده را با تهدید روبهرو میکنند و ممکن است در سالهای زندگی پیشروی خود آسیب ببینند. رسانهها میتوانند در این زمینه نقش مثبتی را ایفا کرده و اندیشههای درست تربیت فرزندان را به خانوادهها منتقل کنند.