تونل اقتصادی!
 

 

|  فریبرز مسعودی|  

واگن‌های خالی و خلوت مترو مثل مار غول‌آسایی در پیچ و واپیچ تونل می‌پیچیدند و ته قطار را می‌شد ببینی. پا‌هایم را تا می‌توانستم کشیدم تا خستگی یک روز دوندگی کردن برای خانه خالی در برود. صفحه نیازمندی‌های روزنامه را کنار گذاشتم و تازه چشمم به تیتر یک روزنامه افتاد که از قول یکی از مسئولان نوشته بود انتظار عامل رکود شدید بازار شده است. یک دستفروش مترو نزدیک من روی نیمکت نشست. بساطش را جلو پایش گذاشت و پول‌هایش را از کیفش درآورد. همه را مرتب کرد و آنها را شمرد. شمردنش که تمام شد پول‌ها را دوباره مرتب توی کیف کمری‌اش گذاشت و زیپش را کشید. گفتم: «خسته نباشی داداش!» دستفروش که روی نیمکت وا رفته بود محکم گفت: «سلامت باشی. تو هم خسته نباشی.» گفتم: «با این همه زحمت چیزی هم دستت را می‌گیرد؟» سری تکان داد و گفت: «شکر! از محل خودمون که بهتره.» گفتم: «مگر روزی چقدر کار می‌کنی؟» دستفروش مترو می‌گوید: «اگر مامورهای مترو نباشند روزی پنجاه شصت تومان. از ۹ صبح تا همین ساعت‌ها که دیگر مترو خلوت می‌شود. البته همه شب‌ها این‌قدر خلوت نمی‌شود. شنبه تا چهارشنبه شب‌ها تا ساعت ۱۰ هم فروش داریم.» من توی ذهنم فوری حساب دو دو تا چهار تا کردم و گفتم: «پُرِ پُر می‌شود ماهی حدود یک‌میلیون و پانصد. با این هزینه‌های پایتخت‌نشینی خرج در رفته، کرایه خانه و خورد و خوراکت را کم کنی چیزی برایت می‌ماند!» می‌گوید: «خوبه. تو شهرستان اگر یک‌سوم این دربیاید هیچ‌کس نمی‌آید تهران.» می‌گویم: «زن و بچه‌ات این‌جا هستند؟» می‌گوید: «نه. آنها شهرستان هستند. من در این‌جا یک اتاق عمومی تو میدان خراسان کرایه کردم شبی ۸‌هزار تومان. 6 نفریم. صبحانه تو راه یک کاسه‌ آش با نصف بربری می‌خرم که هم صبحانه‌ام هست هم ناهار. عصری یک کیکی کلوچه‌ای از همین مترو می‌خرم‌ هزار تومان. کلا در ماه ۵۰۰ تومان خرج می‌کنم و بقیه را می‌برم شهرستان.» مترو ایستاد. چند نفر خواب‌آلود پیاده شدند. دوباره سوت و در‌ها بسته شد و قطار به راه افتاد. گویی کارکنان ایستگاه هم خسته بودند. نه کسی نام ایستگاه را اعلام کرد و نه کسی به مسافران خسته خوش‌آمد گفت. ادامه مطلب تیتر یک را پی گرفتم.‌‌ همان مسئول اعلام کرده بود متاسفانه تسهیلاتی که برای تولید به کارخانه‌های صنعتی وام داده شده باعث افزایش ذخیره انبارهای آنها شده است و دولت برای ادامه رشد اقتصادی در‌ سال‌جاری عزم جدی دارد. کارشناس‌های روزنامه هم اعلام کرده بودند که دولت بایستی به تحریک تقاضا در بازار فکر کند تا موجب کاهش رکود و ایجاد رشد اقتصادی بشود.
چشم‌هایم را بستم و یکی‌یکی خانه‌هایی را که امروز عصر برای اجاره بازدید کرده بودم از جلوی چشمانم رژه رفتند. تابستان به پایان رسیده و به خاطر بلاتکلیفی خانه هنوز نتوانسته بودیم بچه‌ها را در مدرسه‌هایشان نام‌نویسی کنیم. با این وضع اجاره‌ها دارم به کوچ از تهران فکر می‌کنم. پیامک می‌آید. از لای چشمان نیمه باز آن را می‌خوانم: «جایزه شرکت‌کنندگان در جشنواره خرید... یک خانه ویلایی در کیش. چشم‌هایم را می‌بندم و به جایزه‌هایی که این روز‌ها مرتب پیامک آنها برایم می‌آید فکر می‌کنم. یک دستگاه لودر، یک کشتی تفریحی، هواپیمای دو نفره و...»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/44587/تونل-اقتصادی!-