هنرمند پیشکسوت در روز تولدش دارفانی را وداع گفت
 
هما روستا در روز آمدنش رفت!
 

 

عیسی علوی | هما روستا؛ 4 مهر‌سال 1325 در تهران چشم به جهان گشود اما برای دیدن سرزمین مادری‌اش فرصت چندانی پیدا نکرد. در شش سالگی مجبور شد به دلیل وضع سیاسی پدرش، رضا روستا که از مبارزان چپ علیه پهلوی اول بود به همراه خانواده‌اش به شوروی مهاجرت کند. تا دوران دیپلم آن‌جا ماند و بعد هم به آلمان رفت. این مهاجرت سرانجام در ‌سال 1349 و پس از مرگ پدرش پایان یافت. خانواده‌اش در آلمان بودند اما نمی‌دانست چه حسی وجود داشت که او را به سمت ایران می‌کشاند. شاید حرف‌های پدرش که همیشه به او می‌گفت وقتی بزرگ شدی و درس‌ات را تمام کردی باید به ایران برگردی. او به ایران بازگشت آن هم نه دست خالی با مدرک فوق‌لیسانس دانشکده هنرهای دراماتیک بخارست. همان ابتدا که وارد ایران شد دوست داشت فعالیت تئاتری‌اش را آغاز کند اما آن اوایل زبان فارسی‌اش تعریف چندانی نداشت و نمی‌توانست به‌عنوان بازیگر روی صحنه برود پس به تدریس مشغول شد و حتی کارگردانی را هم تجربه کرد. از همان ابتدا هم تئاتر را دوست داشت. پدرش معتقد بود باید پزشک و مهندس بشود و در کنارش تئاتر را هم دوست داشته باشد و در آن فعال باشد اما او با اصرار مسیری که می‌خواست را طی کرد. خلاصه به تهران که آمد ابتدا تلاش کرد با تلاش زیاد فارسی را در نگارش و بیان یاد بگیرد. به توصیه دکتر فروغ رئیس وقت دانشگاه هنرهای دراماتیک تهران قرار شد برای شروع کار با یکی از اساتید بنام آن دوران کارش را شروع کند و از قضا قرعه به نام حمید سمندریان افتاد.
لیلا و مهتاب و ماه بانوی سینمای ایران
احتمالا همه ما داستان جذاب شاگرد، عاشق استاد می‌شود را شنیده‌ایم ولی این داستان در زندگی هما روستا رنگ و بوی واقعیت به خود گرفت. هرچند به نظر خودش اول ماجرا ازدواج او با سمندریان کمی دور از ذهن می‌رسید اما از آن‌جا که جلوی قضا و قدر گرفتنی نیست بالاخره با آن‌که دوستش داشت ازدواج کرد و بیش از سه دهه با همه محدودیت‌ها و رنج‌هایی که برای استاد مسلم تئاتر ایران وجود داشت در کنار او زندگی کرد و تا آخرین لحظه‌ها یار غار سمندریان باقی ماند. روستا از آن دست بازیگرانی نبود زرق و برق سینما هوش از سرش ببرد، شاید به همین خاطر بود که پیش از انقلاب تنها یک فیلم سینمایی بازی کرد، همان اوایل حضورش در ایران، فیلمی به نام «دیوار شیشه‌ای» که زنده‌یاد ساموئل خاچیکیان کارگردانش بود و فریدون گله فیلمنامه‌نویس‌اش. پس از آن تا 15‌سال فقط تئاتر بازی کرد. مهم‌ترین فعالیت‌های او در تئاتر به‌عنوان بازیگر یا کارگردان نمایش‌های باغ وحش شیشه‌ای (کارگردان)، گنجینه طلا، بازرس، سرباز لاف‌زن، بازی استریندبرگ، مرغ دریایی، مرده‌های بی‌کفن و دفن، ازدواج آقای می‌سی‌سی پی، دایی وانیا، ببرگراز دندان و شعبده‌باز بودند که او در همه آنها خوش درخشید. پس از انقلاب و در یک بازده زمانی تقریبا 5ساله روستا در سینما چند شاه نقش به یاد ماندنی بازی کرد. هرچند ماحصل همه آن نقش‌آفرینی‌ها تنها سه بار کاندیدا  شدن برای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بود و شاید حق داشت که از سینما دلگیر باشد و خودخواسته از نیمه‌های دهه هفتاد در سینما کمرنگ و کمرنگ‌تر شود. روستا «لیلا»ی حرص و جوشی از «کرخه تا راین» حاتمی‌کیا بود، خواهری که با همه وجود بار غصه برادر شیمیایی‌شده‌اش را به دوش می‌کشد. «مهتاب» در «مسافران» بیضایی بود که خانواده‌ای را منتظر و چشم به راه خود گذاشت، «خانم شفیق» بود و آن‌قدر صبوری به خرج داد تا ملیحه دختر سرکش و بدقلق «پرنده کوچک خوشبختی» بخواند و بنویسد و دست آخر حرف بزند. کاری که آن سالیوان برای هلن کلر کرد و ماندگار شد، روستا در فیلم پوران درخشنده برای عطیه معصومی کرد و او هم ماندگار شد و شاید مهم‌ترین کار کارنامه کاری روستا برای خودش فیلم «تمام وسوسه‌های زمین» بود، جایی که «ماه بانو» شد آن هم در اولین و آخرین تجربه کارگردانی شریک زندگی‌اش حمید سمندریان. می‌گویند هما روستا پس از درگذشت حمید سمندریان در تابستان سه‌سال پیش زیادی غصه‌دار شد. غصه تنهایی و درد لعنتی سرطان که سال‌ها او را درگیر کرده بود دست آخر او را ناتوان‌تر از همیشه کرد و درحالی‌که برای مداوا به لس‌آنجلس آمریکا رفته بود بامداد یکشنبه به وقت ایران دارفانی را وداع گفت تا تنها سه‌سال پس از رفتن حمید، هما هم به او بپیوندد. آن هم در روز تولدش و زمانی که قرار بود 69 سالگرد به دنیا آمدنش را جشن بگیرند. روحش شاد و یادش گرامی.
همه پیام تسلیت دادند
در پی درگذشت هما روستا اهالی تئاتر و سینما به شکل‌های مختلفی پیام تسلیت دادند. محمدعلی کشاورز نوشت: «هما روستا درگذشت. خبری بسیار تلخ و ناگوار. با شنیدن این خبر به یاد خاطرات دوری افتادم. اولین کار صحنه‌ای این بانوی هنرمند که تازه وارد 30سالگی شده بود، نمایش «بازی استریندبرگ» به کارگردانی زنده‌یاد حمید سمندریان. اسماعیل شنگله و من در کنار هما روستای نازنین ایفاگر نقش‌های این نمایش بودیم و چقدر خوش درخشید. در آخرین تماسی که با هم داشتیم قرار شد هر دو صحیح و سلامت مجددا یک کار تئاتر بکنیم. اما حیف و صد حیف... تسلیت به کاوه عزیز، خانواده محترم و همه جامعه هنری و مردم این سرزمین، روحت شاد» خانه تئاتر ایران درگذشت او را این‌گونه تسلیت گفت: «همه از خاکیم و به خاک برمی‌گردیم. همای تئاتر ایران پر کشید و رفت. شاید قلب شعله‌ورش برای حمید - حمید سمندریان عزیز - اکنون آرام بگیرد. حسرت مانده و یادگارهایش ... عشق کم‌نظیرش به تئاتر، شوق بیکرانش به آموختن، حرمت‌اش به زندگی و جان آدمی و خاطره حضور پر وقارش برای چهار نسل. یادش جاودان و روحش قرین آرامش.» انجمن بازیگران سینمای ایران هم درگذشت او را تسلیت گفت. علی دهکردی همبازی‌اش در «از کرخه تا راین» که پیام تبریک تولدی برایش نوشته بود مجبور شد پیامش را به تسلیت تغییر دهد و بنویسد: ««...و چه زود، زودتر از آن‌که گمانش را می‌کردم، پیام تبریک‌ام اعلامیه تسلیت شد. چه زود تبسم بر لب‌هایمان خشکید. خواهر دوست‌داشتنی‌ام از تمام دردها و رنج‌هایش آرام گرفت.» ایرج‌راد در گفت‌وگویی با خبرآنلاین پیرامون ویژگی‌های هما روستا گفته: «آن زمان چون تازه وارد ایران شده بودند با فضای این‌جا کمتر آشنایی داشتند ولی از صمیمیت، منش و رفتار متفاوتی برخوردار بودند به اضافه این‌که از نظر روحی و دیسیپلین کاری بسیار منظم بود و وقت‌شناسی مثال‌زدنی داشت. یک نوع احساس مسئولیت بالا و وقت‌شناسی دقیق که فوق‌العاده بود. یادم هست آن زمان تلاش فراوانی داشت برای این‌که لهجه‌اش را درست کند چون به خاطر استفاده زبان روسی، بیان او ته لهجه‌ای داشت و بسیار مصر بود که این لهجه را از بین ببرد.»‌ هادی مرزبان هم او را بدون جایگزین خواند. محمدعلی سجادی، باران کوثری، لاله اسکندری، آنا نعمتی، پولاد کیمیایی، لادن طباطبایی، رویا میرعلمی، سحر جعفری‌جوزانی، الناز حبیبی، صابر ابر، محسن تنابنده و ... ازجمله چهره‌هایی بودند که برای درگذشت او پیام تسلیت دادند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/44554/هما--روستا -در-روز-آمدنش--رفت!