پای صحبت چند جوان و نوجوان درباره آمار 2برابر شده مصرف مواد بین دانش‌آموزان در دهه 80
 
دسته‌ گل تازه دانش‌آموزی
 
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در پاسخ به سوال «شهروند» می‌گوید، تنها کاری که ما توانسته‌ایم انجام دهیم اعمال سیاست‌هایی بوده که اغلب مواقع غلط از آب درآمده و پیشرفتی نداشته‌ایم
 

طرح نو|  هر بار که آمارهای مصرف موادمخدر اعلام می‌شود، عده‌ای از مردم بیشتر از همه نگران می‌شوند. آنها که فرزندان نوجوان دارند و می‌دانند که سن خطرپذیری از همین جا آغاز می‌شود. مسئولان هم البته بی‌تفاوت نیستند. به‌تازگی معاون کاهش تقاضای ستاد مبارزه با مواد مخدر درباره پوشش پیشگیری از اعتیاد دانش‌آموزی اعلام کرده که این پوشش درحال حاضر ۸ تا ۱۰درصد ‏است، اما باید به بیش از ۴۰ ‏تا ۵۰‌درصد برسد. چراکه در پیشگیری اولیه جمعیت هدف، دانش‌آموزانی هستند که در اواخر مقطع راهنمایی تا اواسط دبیرستان تحصیل می‌کنند. آنهایی که روحیه ماجراجویانه‌تری دارند و خطرکردن، هیجان زندگی‌شان است. همین گروه سنی هستند که میزان شیوع مصرف موادمخدر بین‌شان در دهه80 خورشیدی 2 برابر شده است. نگرانی به‌حدی است که قرار است ارزیابی مصرف موادمخدر در بین دانش‌آموزان از این به بعد هر 5‌سال انجام شود و به این ترتیب پاییز امسال ارزیابی جدید صورت خواهد گرفت.
شاید در بین آنهایی که می‌شناسیم کم نباشند نوجوان‌هایی که حداقل یک بار سیگار را امتحان کرده باشند یا درباره مصرف مواد، چیزهایی بین همکلاسی‌هایشان شنیده باشند.
«سهیل» حالا 23 ساله است اما به واسطه شغل‌اش با نوجوانان دبیرستانی در ارتباط است و می‌گوید مصرف گل بین‌شان طبیعی است. می‌گوید: «زمانی‌که ما به مدرسه می‌رفتیم سیگار کشیدن بچه‌ها در دستشویی مدرسه تنها خلافشان بود. آن هم فقط چند نفر محدود بودند و برای بقیه تابو بود. آن‌قدر این مسأله عجیب بود که مسئولان مدرسه هم خیلی شک نمی‌کردند و معمولا نمی‌فهمیدند. یکی از این بچه‌ها را یادم است که به اصطلاح قلدر مدرسه بود و شخصیت متفاوتی نسبت به بقیه داشت.‌ سال دوم دبیرستان هم نزدیک بود از مدرسه اخراج شود البته نه به دلیل سیگار بلکه به خاطر دعوا. اما دوره ما با جدیدی‌ها فرق داشت. حالا خیلی پیش می‌آید از پسران نوجوان بشنوم که دارند درباره مصرف مواد صحبت می‌کنند. مثلا می‌گویند فلان میهمانی رفتیم و فلان مواد را زدیم و جدید بود. خیلی دلشان می‌خواهد تجربه کنند. گاهی هم توی پارک یا وقتی خانه‌هایشان خالی می‌شود و به اصطلاح خودشان مکان می‌کنند برای مصرف. این را در بچه‌هایی که متعلق به قشر بالا هستند بیشتر دیده‌ام، یکی‌شان هست که در کارخانه پدرش بچه مدرسه‌ای‌ها را جمع می‌کند. همه‌شان اول دبیرستان هستند و خیلی «گل» مصرف می‌کنند و می‌بینی بین‌شان زیاد است. فکر می‌کنم برای این‌که آنها را می‌خنداند و الکی خوشحال می‌شوند. اگر هم کسی مصرف نکند معمولا می‌گویند، امل است.»
«صادق» که تازه دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشگاه شده می‌گوید: «بیشتر سیگاری داشتیم اما پیش می‌آمد بچه‌هایی باشند که یکی، دو باری مواد زده باشند. اما توی مدرسه نبود. بیشتر وقتی با بچه‌ها خانه خالی پیدا می‌کردند مواد را امتحان می‌کردند. به‌خصوص در اول دبیرستان زیاد بودند. چون همه‌جور دانش‌آموزی در مدرسه‌مان بود و چند نفری بعد از اول دبیرستان ترک‌تحصیل کردند. کسی که به درس فکر می‌کرد و به مدرسه می‌آمد کمتر سراغ مواد می‌رفت. آنها که به سال‌های بعد دبیرستان می‌رفتند کمتر پیش می‌آمد موادمصرف کنند. البته خیلی هم به درس ربط ندارد که بگوییم بچه درسخوان‌ها این‌کاره نبودند. در دانشگاه شاگردی بود با نمره الف که حشیش می‌زد. آنهایی که مواد مصرف می‌کردند بیشتر از دو قشر بودند یا اهل خلاف بودند و دلشان می‌خواست همه‌چیز را تجربه کنند یا زود تحت‌تأثیر قرار می‌گرفتند.»
«زهرا» که خواهر و برادر نوجوان دارد درباره آمارهایی که از میزان اعتیاد در مدارس منتشر می‌شود، می‌گوید: «آمار و ارقام درباره پایین‌آمدن سن اعتیاد بسیار وحشتناک است و بیش از هر‌چیز نشان‌دهنده وضع وخیمی است که در جامعه وجود دارد. جامعه‌ای که در آن سن اعتیاد تا این حد پایین باشد و دسترسی بچه‌ها به مواد در آن به سهولت صورت بگیرد، دچار وضع اخلاقی و تربیتی نابهنجاری است. فارغ از آمارها که نمی‌دانیم تا چه حد قابل اتکا هستند، آنچه دارای اهمیت است این است که حالا بچه‌ها در برخی مدارس هم به راحتی به مصرف مواد می‌پردازند.» او می‌گوید عوامل مختلفی در گرایش بچه‌ها به مواد موثر است و نمی‌شود فقط آن را مربوط به دوستان و گروه دوستی دانست:   «از عوامل خانوادگی تا دوستان، فضای مجازی، ارتباط باز و خیلی چیزهای دیگر تأثیر دارد. با وجود این وضع هم تنها خانواده یا مدرسه نمی‌تواند کمک کند تا شرایط مناسب بشود و لازم است تا همه با همدیگر و با آموز‌ش‌های درست وارد عمل شوند. یک زمانی آموزشی صورت می‌گیرد که نتایجش‌ معکوس است و همین معکوس بودن نتیجه هم درحال و آینده بچه‌ها اثرات مخرب زیادی به جا می‌گذارد. آموزش نباید همراه با اجبار و اصرار باشد و بچه‌ها احساس کنند که در تنگنا قرار دارند. از طرفی سن بلوغ، سن طلایی هر فرد است که آینده را برایش رقم می‌زند و لازم است تا هنگامی‌که این دوره سپری شود، خانواده‌ها با مراقبت‌های لازم کمک کنند تا این سن سپری شود و در سپری شدن این سن مدرسه و آموزش‌های معلمان هم می‌تواند موثر باشد.»
«سعید» 23 ساله است. در زمان دبیرستان در یک مدرسه دولتی درس خوانده و می‌گوید: «معمولا سال‌های آخر دبیرستان گرایش بچه‌ها به موادمخدر بیشتر می‌شود. مخصوصا موادی که اعتیاد جسمی نمی‌آوردند در بین بچه‌ها خیلی زیاد است. مثل کشیدن حشیش و ماریجوانا. اکثر بچه‌هایی که اطلاع داشتیم که مواد مصرف می‌کنند و سعی می‌کردند آمارشان را توی مدرسه خراب نکنند. اکثرشان قرار‌های بعد از مدرسه داشتند برای کشیدن مواد. سیگار هم که تکلیفش معلوم بود. شاید به جرأت بتوان گفت که 90‌درصد بچه‌ها تجربه سیگار کشیدن را داشتند. من که با هم‌سن‌وسال‌هایم معاشرت دارم می‌دانم که آمار مصرف مواد خیلی بیشتر از چیزهایی است که اعلام رسمی می‌شود. دختر و پسر هم ندارد. سیگار که برای همه عادی شده. بعد از سیگار هم «گل» کشیدن یک‌جور تفریح شده. حالا موقع دبیرستان بچه‌ها سعی می‌کنند این موضوع را از هم مخفی کنند که کسی به خانواده‌هایشان اطلاع ندهد اما در دانشگاه که دیگر این موضوع‌ها مطرح نیست و خیلی عادی مواد کشیدن در بین بچه‌ها رواج دارد.»
«بهنام» هم 19 ساله است. از روزهای دبیرستانش زیاد نگذشته. در مورد گرایش هم‌سن‌وسال‌هایش به موادمخدر در دوران دبیرستان می‌گوید: «همه چیز با یک کنجکاوی ساده شروع می‌شد. یعنی همه نسبت به حس و حالی که مواد در آدم ایجاد می‌کند، کنجکاو هستند. خیلی از بچه‌ها هم می‌رفتند سراغ برطرف‌کردن این حس و مواد را هر از چندگاهی استفاده می‌کردند. اما خیلی‌ها هم می‌دانستند با همین یک بار مصرف‌کردن ممکن است همه چیز بهم بریزد و خیلی قاطعانه نمی‌پذیرفتند. به همین دلیل من فکر می‌کنم نظارت‌های بیشتر کاری از پیش نمی‌برد. مثلا در مدرسه ما یک‌دفعه می‌آمدند و شروع می‌کردند به گشتن کیف بچه‌ها. خب معلوم بود که چیزی پیدا نمی‌کنند. کدام آدم عاقلی مواد را می‌گذارد توی جیبش و به مدرسه می‌آید. آنهایی که دوست داشتند سیگار بکشند یا موادی مصرف کنند‌ هزار راه داشتند برای این‌که از دست قانون‌های دست و پاگیر مدرسه فرار کنند. برای همین هم معتقدم همه‌چیز به خود آدم و تربیتش بستگی دارد. با کنترل و نظارت و تهدید مدت‌هاست که چیزی درست نمی‌شود. باید درون آدم‌ها و تفکراتشان را درست کرد تا مشکلات کم‌کم درست شود.»
«سمیرا» خودش فرزندی ندارد اما اخبار، معمولا او را در مورد خواهرزاده‌اش و دیگر نوجوانانی که می‌شناسد نگران می‌کند: «در مورد آمارها من فکر می‌کنم خیلی بیشتر از این آماری است که اعلام می‌شود. شاید می‌خواهند نگرانی ایجاد نکنند اما از طرفی نشان می‌دهد که نه خانواده‌ها و نه آموزش‌وپرورش نتوانسته‌اند برای جلوگیری از مصرف بچه‌ها کاری کنند. مشکل این است که خیلی راحت مواد در دسترس بچه مدرسه‌ای‌هاست. خانواده‌ها هم خیلی متوجه نمی‌شوند و مدارس هم کاری نمی‌توانند بکنند. من یادم است که وقتی راهنمایی بودم یکی از همکلاسی‌ها سیگار آورده بود مدرسه، به ظهر نکشیده ناظم مدرسه متوجه شد و توبیخ‌اش کرد. بچه‌ها هم خیلی تحت‌تأثیر هم هستند. الان شنیده‌ام که مصرف گل بین‌شان زیاد شده است. خواهر من که پسر 13 ساله ای دارد خیلی نگران این ماجراست و نمی‌داند چطور می‌تواند پیشگیری کند. فکر می‌کنم خانواده‌ها خیلی در این زمینه دست تنها هستند.»

اگر از نقش خانواده در این قضیه بگذریم، پیشگیری از شیوع مصرف مواد در بین دانش‌آموزان نیازمند همکاری وزارت آموزش و پرورش و ستاد مبارزه با موادمخدر است. همان‌طور که معاون کاهش تقاضا و مشارکت‌های مردمی اعلام کرده است، این ستاد با نماینده آموزش‌وپرورش در جست‌وجوی حلقه‌های مفقوده مبارزه با مصرف مواد، جلساتی داشته‌اند. همچنین کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی نیز در این زمینه جلساتی با ستاد مبارزه با موادمخدر داشته است.
«شهلا میرگلوی» بیات درباره این جلسات در گفت‌وگو با «شهروند» به یکی از این حلقه‌های مفقوده اشاره می‌کند که آن رها کردن بچه‌ها در سنین پایین‌تر یعنی دبستان است: «مجلس بیشتر سیاست‌های کلی را ابلاغ می‌کند و آیین نامه‌ها و برنامه‌های اجرایی بیشتر برعهده نیروی انتظامی و وزارت کشور است. ضمن این‌که باید توجه کرد که مشکلات اینچنینی تنها از طریق کمیسیون درمان و بهداشت و با همکاری آن حل نخواهد شد. برعکس به‌نظر می‌آید مشکل استفاده دانش‌آموزان از موادمخدر یک مشکل فرهنگی عمیق است که نیاز به ریشه‌یابی دارد و باید خیلی عمیق‌تر به آن پرداخت. کاری که همواره آموزش‌و‌پرورش انجام داده این بوده که در دوران دبیرستان نظارت‌ها و کنترل‌ها را بیشتر کند. اما به‌نظر من این روش کاملا اشتباه است. وقتی شخصیت یک نفر شکل می‌گیرد و آگاهانه سراغ موادمخدر می‌رود چه کاری می‌توان برای آن انجام داد، جز این‌که بتوان او را با تهدید از انجام علنی یک کار بازداشت. این بچه‌ها اگر تحت بیشترین کنترل‌ها هم باشند باز خلوتی پیدا می‌کنند که در آن مواد مصرف کنند. اتفاقی که باید بیفتد این است که از پیش از دبستان و در دوران دبستان بچه‌ها را با خطرات مواد آشنا کرد و جوری برخورد کرد که آنها در سنین نوجوانی کاملا آگاهانه و از روی اختیار سراغ مواد مخدر نروند. اما متاسفانه بچه‌های امروز در دوران ابتدایی رها شده‌اند و چنین آموزش‌هایی را نمی‌بینند. خانواده و دبستان دو حلقه مفقوده‌ای هستند که برای هر کار مهمی باید به سراغ آن برویم. کاش کسانی که در امر آموزش و پرورش متولی هستند می‌دانستند آیین‌نامه و قانون کلی راه به‌جایی نمی‌برد و این فرهنگ‌سازی و درونی‌کردن ارزش‌هاست که می‌تواند از چنین اتفاقاتی جلوگیری کند. کشور ما طی این سال‌ها مورد هجوم انواع و اقسام ضدارزش‌هایی بوده که تلاش کرده، جوانان ما را به بیراهه بکشاند و در این بین تنها کاری که ما توانسته‌ایم انجام دهیم اعمال سیاست‌هایی بوده که اغلب مواقع غلط از آب درآمده و پیشرفت رو به جلویی نداشته است.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/40897/دسته‌-گل-تازه-دانش‌آموزی