| محمدعلی پیوند | استاد دانشگاه |
فولکلور یا فرهنگ عامه در همه فرهنگهای موجود در جهان، همواره جایگاه ویژهای داشته است. در فرهنگ ایرانی، فولکلور شامل مثلها، لالاییها، حماسیها، دوبیتیها، داستانها و خرافهها، افسانهها، نوشتهها و نانوشتههایی میشود که نسل به نسل منتقل شده یا میشود.
اولین کسی که در ایران، فرهنگ نانوشته را به رشته تحریر در آورد، جمال خوانساری بود. وی با تحقیق و جمعآوری باورهای زنان در دوره صفویه که آداب و رسوم و باورهایشان را برای فرزندانشان نقل میکردند، دل گویههای آنها را ثبت و ضبط کرد. در کتاب «کلثوم ننه» یا «عقاید نساء» بسیاری از این باورها و آداب و رسوم به نگارش در آمده است.
به نوشـتن عشـق مـیورزم. خـواندن را بـینهایت دوست دارم. اما نمیدانم چرا ایرانیان جزو کشورهایی هستند که سرانه مطالعهشان به کمتر از 20 دقیقه در روز هم نمیرسد. کشوری که پیشینه طولانی در مسائل فرهنگی و شعر و ادب داشته است و بسیاری از عالمان، فیلسوفان و شاعران معروف و صاحبنام را به جهانیان عرضه داشته است چرا اینگونه به ورطه معضل فرهنگی افتاده است؟ چرا آنهایی هم که به فرهنگ علاقهمند هستند، بیشتر فرهنگ شفاهی یا روش شفاهی را میپسندند؟ صاحبنظران ارتباطی، ارتباطات انسانی را به چند دوره تاریخی تقسیم میکنند. اولین دوره، انسان با ارتباطات شفاهی توانست موقعیت خود را به سایر اقوام اعلام کند.
دورانی که هنوز انسان به الفبا و اختراع آن دسترسی پیدا نکرده بود، مطالب و داستانها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر
انتقال یافت.
دوره دوم را دوره الفبا یا کتابت مینامند و با آمدن ماشینچاپ توسط گوتنبرگ دوره کهکشان گوتنبرگ و عصرچاپ شکل گرفت و کتابها و روزنامههای چاپی حاصل این دوران است. دوره بعدی را دوره الکترونیک، به نام مخترع رادیو به ثبت رساندهاند. در ادامه آن ارتباط جمعی با رادیو، تلویزیون، سینما و... تکمیل شد و توانست بسیاری از فرهنگهای فولکلور و شفاهی را به تصویر بکشد.
عصر حاضر را عصر ارتباطات و اطلاعات میخوانند، چگونه است در دورهای که دنیا به سوی دانایی و آگاهی پیش میرود، ما هنوز به دنبال دوره شفاهی هستیم. چرا مردم ما کمترین علاقه به مطالعه و خواندن را از خود نشان میدهند و بیشتر دوست دارند، مطالب را از طریق گوششان و توسط دیگران بشنوند تا آنکه وقت بگذارند و با مطالعه به دانستههایشان بیفزایند؟
بهنظر میرسد دو دلیل عمده برای این مهم وجود دارد، یکی اینکه فرهنگ خواندن و مطالعه کردن از دوران کودکی برایمان مرسوم نشده است، دوم اینکه بزرگان ما، بیشتر مردم را به گوش کردن تشویق کردهاند تا آنکه به آنها بگویند، برای بهدست آوردن اطلاعات بیشتر به سراغ کتابهای مرتبط و معروف آن حوزه برای جستوجو و کشف سوالات خود بروند.
مردم ما با سخنرانیها قرابت دیرینهای دارند. آنها برای شنیدن مطالب ساعتها به پای سخنان بزرگان مینشینند. این روش برای مردم عادت شده است، بیشتر دوست دارند، شنونده مطالب از زبان دیگران باشند و کمتر خود را درگیر مطالعه و یافتن اطلاعات کنند.
فرهنگ شفاهی چنان در جامعه ما ریشه دوانده که در فضای مدارس و دانشگاههایمان که مهد علم و تحصیل است، نیز بیشترین علاقهمندی به گوش دادن است و کمتر به مطالعه و خواندن علاقهای از سوی جویندگان علم و دانش مشاهده میشود. واقعا علت رواج این فرهنگ چیست؟ البته جواب بازمیگردد به همان دو دلیلی که در بالا به آن اشاره کردم. اگر بخواهیم فرهنگ مکتوب و مطالعه را در جامعه گسترش دهیم، باید از ریشه آغاز کنیم. باید فرهنگ مطالعه کردن و خواندن را به کودکانمان از ابتدای طفولیت به آنها بیاموزیم. برای آنکه افراد جامعه را به خواندن تشویق کنیم، مسئولان وظیفه دارند، شرایط را برای آنکه این فرهنگ همگانی شود و مردم به خواندن و مطالعهکردن، گرایش یابند، امکانات و زمینههای ایجاد انگیزه کتابخوانی عمومی را مهیا کنند.
همچنین مسیر درست با صرف هزینههای بالا از سوی مسئولان ذیربط به درستی سرمایهگذاری شود، زیرا تنها با افزایش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی میتوان به پویایی و رشد یک فرهنگ امید بست در غیراینصورت به شرایط بدفعلی که به نابودی تدریجی فرهنگ عمومی منتهی میشود، گرفتار میشویم. اما برخی گرانی کتاب را عامل بیتوجهی مردم به مطالعه و کتابخوانی میدانند که آن هم جای بحث دارد. هرجا قدرت باشد آنجا موفقیت است.
قدرت فقط در فرمان دادن و فرمان بردن نیست، بلکه در تمامی بخشها میتوان آن را اعمال کرد، قدرت در علم و فرهنگ یعنی احترام گذاشتن و توجه کردن به مسائل فرهنگی، علمی، عالمان و دانشمندان، نویسندگان، استادان، معلمان و... احترام به دانش و فضیلت است.
جامعهای که به آموزش و پژوهش توجهی خاص دارد، برای مردم معیارهای عینی مطالعه و خواندن خلق میکند. در جامعه ما معلمان، استادان چه جایگاهی دارند؟ معیارهای عینی تعریف شده برای آنها چیست؟ (مثل حقوق، مزایا و دستمزد) یا باز مسائل صنفی و حاشیههای آن پر رنگتر میشود و باز فرهنگ مطالعه و کتابخوانی مغفول میماند؟