شهروند|مرد جواني که در اقدامی هولناک اعضای خانوادهاش را به قتل رسانده بود، در دادگاه به قصاص و زندان محكوم شد.
23 مهرسال 92 بود كه قتلعام خانوادگي در خيابان کميل به ماموران کلانتري 111 هفتچنار گزارش شد. مردي با كلانتري تماس گرفته بود و خبر قتل تمام اعضاي خانوادهاش را ميداد. تيم جنايي بلافاصله در محل حاضر شدند و در همان حضور اوليه با جسد يك زن به نام زهرا 46 ساله، يك دختر به نام پريسا 25ساله و يك پسر به نام محمدرضا 15 ساله روبهرو شدند. آثار شکستگي در سر زهرا و محمدرضا و آثار خفگي دور گردن پريسا مشخص بود، كه همه آنها به قتل رسيدهاند.
مرد خانواده در اظهارات خود به ماموران گفت: من کارگر يک شرکت صنعتي هستم و چون
شب کارم، اطلاعي درخصوص قتل آنها ندارم.
در ادامه رسيدگي با توجه به اظهارات ضد و نقيض مرد خانواده، کارآگاهان به محل کار وي رفتند و به تحقيق از همکاران او پرداختند. تجسسها در محل كار اين مرد نشان ميداد که او علاقه بسيار شديدي به مطالعه کتابها و مجلههاي پليسي و جنايي دارد. همچنين در بازرسي از کمد وي، علاوه بر کشف تعدادي مجله و همچنين صفحه حوادث روزنامهها، بيش از 10کتاب با موضوعات جنايي کشف شد.
در شرايطي که همه چيز بر عليه حميدرضا بود او در نهايت به ارتکاب جنايت و قتل اعضاي خانواده خود اعتراف كرد و گفت: از چند ماه پيش قصد داشتم همسرم را بکشم. او زن خوبي نبود براي همين نقشه قتلش را اجرا كردم و بعد از آن فرزندانم را هم كشتم. با اعترافات هولناك اين مرد، پرونده وي پس از صدور كيفرخواست به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران ارجاع شد. اين مرد صبح ديروز در مقابل سه قاضي جنايي قرار گرفت و در حالي كه اصلا پشيمان نبود و خود را آماده قصاص دانست. در ابتداي اين جلسه، مادر زهرا از دادگاه تقاضاي قصاص كرد. بعد از آن متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: روز حادثه زني به خانه ما آمد و فيلمي از همسرم نشان داد كه در آن فيلم همسرم به من خيانت كرده بود. ديگر كنترل خودم را از دست دادم و دست به جنايت زدم. فرزندانم را هم براي اين كشتم چون آنها از كارهاي مادرشان خبر داشتند اما به من نگفته بودند. الان هم اصلا پشيمان نيستم و كاملا آماده اعدام هستم. او در مورد روز حادثه گفت: آن روز پس از درگيري که با همسرم داشتم، او قصد بيرون رفتن از خانه را داشت که بلافاصله به پشتبام رفتم و چوب دستي را که آنجا بود برداشتم و داخل خانه آمدم. چندين ضربه به سر همسرم وارد کردم که روي زمين افتاد. تصميم گرفتم که بچههايم را هم بکشم به همين دليل، زماني که محمدرضا به خانه آمد از من پرسيد که چرا مادرش خوابيده و خواست که پتو را بردارد که با چوبدستي از پشتسر، چندين ضربه به سر او وارد کردم که او نيز روي زمين افتاد.
بعد از آن به پريسا زنگ زدم و از او خواستم تا سريع به خانه بيايد. وقتي آمد يک بند رشتهاي را که از قبل آماده کرده بودم، به دور گردنش انداختم و او را خفه کردم. بعد از صحبتهاي اين مرد هيات قضايي وارد شور شدند و متهم را به يك بار قصاص، پرداخت دو ديه و 10سال زندان محكوم كردند.