مدرنیته؛ آن طور که هست
 
آیا امروز با مدرنيته مواجهيم؟
 

 

|  محمد منصور فلامکی  |   دكتراي معماري و شهرسازي   |

شهر ذاتا فضایي پویا است که مدام دگرگونی می‌پذیرد. اين دگرگوني‌ها حتي مي‌توانند از انواع نامطلوب باشند. در دوره‌ای که شهر، دارای  تقدس است- در اروپای مرکزی- و تقدسش متکی به تاریخ آن است، اين تاريخ معمولا یک تاریخ مدنی قوی است که شهر را به‌راحتی به دست کسی نمی‌سپارد. مدیریت شهر در اين فضا، كه مجموعه‌ای از قوانین و سنت‌ها را پیگیری می‌کند، معمولا جلوی رشد شهر را نمی‌گیرد اما هرگز هم نمی‌گذارد هرکسی زورش می‌رسد یا هر نیازی که دارد، درصدد رفع آن برآيد. شهر برای زنده‌ماندن حتي در بخش‌هاي تاريخي‌اش هم باید دگرگون شود. حفظ بناهای سنتی تعریف کاملی از موزه‌شهر نیست. منتهی دگرگون‌شدن شهر در بخش تاریخی و قدیمی (یا به‌گویش کسانی که معنی سنت را نمی‌دانند، سنتی)، خودش به این راحتی پذیره دگرگونی‌های خاص از طرف افراد نیست. بنابراين بر حسب سلیقه افراد نباید دست به دگرگونی در بافت تاریخی شهر زد. آدم‌ها می‌توانند هوس یا منافع مالی سنگین داشته باشند. مديريت هم ممكن است مثل آنچه در كشور خودمان شاهدش هستيم، زودگذر و صرفا انتفاعي باشد؛ انتفاعات صرفا مالی و نه چیز دیگر. در چنین شرایطی آن‌طور که می‌شود تصور کرد، شهر‌ها به شکل موزه درنمي‌آيند. برخي افراد معتقدند، از دوره قاجار به این‌سو که شکلی از مدرنیته در کشور ما تجربه شد، هر حکومتی آمده، دست به تخریب بناهای تاریخی زده است. با اين وجود از نظر من حکومت‌ها یک کلیت نیستند. این‌که بافت تاریخی در همه حکومت‌ها تخریب می‌شود به‌غیر از نگرش حکومتی، دلايل دیگری هم دارد. هر کشوری در تاریخ روزمره خود برای کسانی که مالکان این بناهای قدیمی هستند، تعیین‌تکلیف می‌کند. اين موارد تا روزی که کسانی که نفع مالی زیادی از تخریب خانه‌های تاریخی می‌برند، دست‌شان به پست‌های دولتی برسد، به حکومت ربط مستقیم پیدا نمی‌کند.
برخي مواقع  درون خانواده‌های قدیمی این عِرق وجود دارد که خانه‌هایشان را دست ناخورده نگه دارند. اما از روزی كه همان افراد می‌بینند مشتری در خانه‌هايشان را می‌کوبد و از 10 خانه قديمي موجود در كوچه تنها سه‌تاي آنها باقي مانده‌اند، طاقتشان تاخت مي‌شود. این وضع را نه مي‌توان به حساب خواست عمومی مردم گذاشت و نه همه آن را گردن حکومت انداخت. از سوي ديگر بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه  دولت یک کلیت نیست. مجموعه‌اي از قوانین و تعدادي انسان در سيستم هستند که هرطور بخواهند يا بتوانند مجموعه قوانین را تعبیر می‌کنند. در قانون كشور ما برای این‌ رفتارها ضمانت اجرايي پيش‌بيني نشده است. بنابراين مي‌شود پذيرفت این‌که بافت تاریخی در هر دوره‌ای تخریب می‌شود و ارتباط چنداني با مدرنیته   ندارد.
زمانی که تعريف خانه تغيير کرد، در حوزه معماری اتفاقات بسیاری در سراسر دنیا افتاد و شکل خانه‌ها عوض شد. ایران نیز از این اتفاقات بی‌نصیب نماند. میل ایرانی‌ها هنوز به سمت خانه‌های بزرگ حیاط‌دار و اندرونی و بیرونی بود که ناگهان خودشان را در آپارتمان‌های مسکونی بی‌نور و کوچک و زشتی دیدند که نه زیبایی‌شناسی داشت و نه راحتی. من این وضع را ورود مدرنیته بدون زمینه‌سازی می‌دانم.
اگر دنبال مسببان هستيم می‌شود با صبر و حوصله به آن پرداخت و دید چه کسانی بیشتر مقصر هستند. اگر به من بگویید؛ خواهم گفت، معماران مدرن ما که حدود ۶۰‌سال است وارد این کارزار شده‌اند و هر‌سال هم تعدادشان زیاد می‌شود (و الان هم تعدادشان سر به فلک کشیده‌) در اين بين بيشترين تقصير را دارند. این‌ افراد درست مانند پزشک‌ها، حرفه‌ای دارند و موظف هستند ارزش‌های نه الزاما سنتی بلكه ارزش‌هاي محیطی، انسانی و مدنی را رعایت کنند اما تا آنجایی که به معماری مربوط می‌شود، این کار را نمی‌کنند. از سوي ديگر کسی هم نمی‌خواهد به این‌ معماران راه را نشان بدهد، گروه‌هایی هستند که نمی‌گذارند معمار‌ها سر شوق بيايند. گروه‌های مهندسی ساختمان ازجمله اين افرادند. آنها هر وقت توانستند جای معماران را تنگ کرده‌اند و بسیار سازمان‌یافته عمل می‌کنند. البته ما هم براي سازماندهي معماران تلاش مي‌كنيم، اما الان ۶۰‌سال است که به هیچ‌جا نرسیده‌ایم.

مسأله مهم‌تر بازاری است که شهر را مدیریت می‌کند، تمام جابه‌جایی‌ها را ارزیابی می‌کند. به‌عنوان مثال اکنون می‌دانیم در همه کوچه‌ها، کدام خانه نامزد تخریب‌شدن براي پس‌فردا است. متاسفانه ما در جامعه خودمان منطق سرمایه‌گذاری بر عرصه و اعیان را حس کرده‌ایم. زور امثال من هم، به اين رويه نمي‌رسد. بنابراين متاسفانه بساز و بفروش‌ها می‌آیند و خانه‌ها را می‌خرند تا تخریب کنند و آپارتمان‌سازی‌ را هرچه بيشتر و بيشتر به دنیا بیاورند و کاسبی‌شان را بکنند. از نظر من کاسبی‌کردن روی فضای ساخته‌شده، روی معماری و روی شهر و شهرسازی، كار مبتذلي است. سوال مهم اينجاست كه چه كسي و در چه زماني به داد معماری خواهد رسيد؟ این پرسش مهمی است. دیگر این‌که مدیریتی که معنای کاری که می‌کند را اداری می‌داند و به پیامد‌هایش توجه نمی‌کند، از ديگر عوامل تاثيرگذار بر رويه ايجاد شده است. اين مديريت حوصله كاري كه به او محول شده را ندارد. به‌هرحال مديريت در اين فضا نيازمند ملاحظات علمی، هنری و مدنی است و از پس هركسي بر نمي‌آيد و کار او نیست. به هر روی عوامل به وجود آورنده وضع كنوني كم نيستند. سرمایه‌گذاری بر عرصه و اعیان شوخی نیست. اگر به سمت بحران اقتصادی و مدیریتی برويم، اين سرمايه‌گذاري‌ها شدت خواهند گرفت. در چنين موقعيتي سرمایه‌گذاری از دست سرمایه‌داران کوچک و متوسط هم خارج می‌شود.
ما نمی‌دانیم چه زماني اين اتفاق مي‌افتد؟ مردم یک محله مسکونی نمی‌توانند متوجه شوند که چطور می‌شود در یک‌روز، در یک محله مسکونی ۱۷ خانه به يكباره تخریب شود و به جای آن غولی زیر عنوان بنگاه بزرگ تجاری پدید بيايد؟
بنابراين مي‌توان گفت چيزي كه امروز در كشورمان با آن مواجه هستيم، مدرنیته نیست. مدرنیته را باید‌‌ همان‌طوری که هست تعریف کنیم وگرنه مشکلات خودمان را گردن واژه‌ای می‌اندازیم که مسلما تعریفش رو به سمت کمال است. از نظر من آدم‌هایی که این کلمه را به کار می‌برند، معنی آن را نمی‌دانند. مدرنیته از آسمان نیامده است. کالای بدی هم نیست و البته در معناي واقعي خودش به ایران نیامده است. اگر آمده بود ما به این نتایجی که درش هستیم، نمی‌رسیدیم. مدرنیته معنای بسیار جدی دارد. آدم‌هایی که بسیار سطحی‌نگر هستند و عقب پوپولیسم می‌گردند و دنبال این هستند که هوادار پیدا کنند، مدرنیته را به صورتي كه امروز با آن مواجهيم، معنا می‌کنند. ما هنوز نمی‌دانیم غرب‌زدگی و بینش علمی چیست؟ روزی روزگاری راهی را شبیه آنچه کشورهای دیگر برداشتند (حتی زود‌تر از کشورهای دیگر) برداشتیم و صدوچند‌سال پیش مشروطیت شکل پیدا کرد. مشروطه گام بزرگ و جدي بود. پس از آن اما به برخي شاخه‌ها اجازه رشد كردن دادیم و از برخي ديگر مجال رشد را گرفتيم. ادبیات مکتوب ما با انقلاب مشروطیت رشد کرد. هنوز که هنوز است می‌دانیم اگر کسی از ادیبان ما جواب امروز را به بینش تاریخ بدهد و ورای امروز به گذشته‌اش بنگرد، آدم مدرنی است که غرب‌زده نیست.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/37273/آیا-امروز-با-مدرنيته-مواجهيم؟