جستاری در ادب و زبان فارسی
 

 

احمدرضا  دالوند

لغت‌نامه‌ها «ادب» را دانش، فرهنگ، معرفت و روش پسندیده تعریف می‌کنند و «ادبیات» را علومی دانسته‌اند که مربوط به ادب باشد و به آنچه درباره علوم و مسائل ادبی و مربوط به «علم ادب» باشد، ادبیات می‌گویند. و اما، «علم ادب»  علمی است که با تسلط بر آن شخص می‌تواند درست شعر بگوید و خوب چیز بنویسد و سخن درست و نادرست و خوب و بد را بشناسد. قدما آن را شامل علوم صرف و نحو، لغت، اشتقاق، معانی، بدیع، عروض و قافیه و بهره یافتن از هر دانشی به قدر حاجت دانسته‌اند.
یکی از فنون ادب، «انشاء» است.
پدید آوردن، آفریدن، از خود چیزی گفتن، آغاز کردن و در اصطلاح یکی از فنون ادب که عبارت است از نوشتن نامه‌های خصوصی یا رسمی یا عهدنامه‌ها و فرمان‌ها باشد. در قدیم کسی را که متصدی این کار بود «منشی» می‌گفتند. منشی کسی بود که در علوم ادبی دست داشت. تشکیلاتی تحت عنوان «دیوان رسائل» یا «دیوان منشی» در دوران خلفا و پادشاهان در حاکمیت اسلامی وجود داشت که در حکم یک وزارتخانه بود. البته همه بزرگان تعلیم و تربیت توصیه می‌کرده‌اند که ابتدا باید بر فنون «املا» مسلط شد آنگاه صلاحیت پرداختن به «انشاء» فراهم می‌شود. ایرانیان در علم ادب و با تکیه بر ظرفیت‌های زبان فارسی در همه عالم شهره‌اند. سعدی چنین سروده است: معانی است در زیر حرف سیاه / چو در پرده معشوق و در میغ ماه.
سیبویه، زبان‌شناس معروف ایرانی نخستین فردی بود که برای زبان عربی صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در این زبان مشخص ساخت. بنابراین، علامات ضمه، فتحه، کسره و تنوین‌ها اختراع و کار سیبویه ایرانی است. وی با این عمل عنوان
«سیبویه نحوی» را به خود اختصاص داد. بدون کاری که سیبویه کرد و در آن زمان یک شاهکار بود، پیشرفت زبان عربی میسر نبود و استحکام این زبان به این صورت باقی نمی‌ماند. به این ترتیب، این ایرانیان بودند که برای اعراب دستور زبان (صرف و نحو) نوشتند.
هنگامی که از ادبیات یک ملت نام برده می‌شود، قضاوت درباره آنها به صورت من حیث‌المجموع در سراسر تاریخ است. به علاوه وقتی که به ادبیات فارسی اشاره می‌رود، یعنی مطالبی که به صورت نظم و نثر و غیر داستانی و مستند در سراسر ایران زمین و نیز توسط ایرانیان و فارسی‌گویان سراسر جهان در طول زمان تالیف و تصنیف شده است. قلمروی ادبیات فارسی شامل تمامی خاک امپراتوری قدیم ایران است. بنابراین ادبیات سرزمین کنونی ایران، کل آسیای میانه، ایران خاوری (افغانستان تا رود سند)، کشمیر، قفقاز و ایران غربی سابق را شامل می‌شود.
می‌دانیم که قرن‌ها زبان دربار امپراتوران هند و عثمانی و روشنفکران هندی و روسیه جنوبی «فارسی» بود و در آنجا می‌توان
امیر خسرو دهلوی و محمد اقبال را مثال زد. پس از ایجاد کشور پاکستان، سرود ملی آن کشور به زبان فارسی تنظیم شد. در حال حاضر هم در افغانستان، تاجیکستان و هر نقطه دیگر هر نوشته توسط فارسی‌زبانان و فارسی‌تبارها، ادبیات فارسی به شمار می‌رود. در همه دایره‌المعارف‌ها، ادبیات فارسی به‌عنوان وسیع‌ترین ادبیات در همه جهان توصیف شده است که با احتساب
« اوستاAvesta» سابقه سه‌هزار ساله دارد. ادبیات فارسی و به‌ویژه در قرون وسطا دارای بهترین کیفیت در طول تاریخ است. ارزش جامعه‌شناسی ادبیات فارسی قرون وسطا در این است که آکنده از پند و نصیحت به همگان از نوجوانان تا دولتمردان است. کثرت شعر در ادبیات فارسی، این زبان را که معرف روانشناسی و وسعت اندیشه مردمانش است به «زبان شعر» معروف ساخته که ما باید آن را مرهون سامانیان و فردوسی و شعرای قرن 9 تا 13 میلادی خود بدانیم که عمدتا از ایران خاوری و شمال خاوری (افغانستان و آسیای میانه) و فارس برخاسته بودند. همین اشعار بود که موسیقی ایرانی را متمایز از موسیقی سایر ملل کرده است. ادبیات یک ملت مرزهای قراردادی را نمی‌شناسد و در نتیجه سند هویت و وحدت مردمی است که این ادبیات متعلق به آنان است و در مالکیت آنها شریک هستند. این افتخاری بزرگ است که کتاب کاووسنامه (قابوسنامه) که 11 قرن پیش، توسط یک شاهزاده مازندرانی از دودمان زیاریان نوشته شده بود به همه زبان‌ها ترجمه شده است؛ نخست به یونانی و سپس به ترتیب اسپانیایی، لاتین (ایتالیایی قدیم)، آلمانی، انگلیسی، فرانسه و ....
همچنین باید بدانیم که ادبیات در جهان عرب با ترجمه «کلیله و دمنه» از فارسی ساسانی به عربی در قرن هشتم میلادی توسط روزبه (ابن مقفع) آغاز شد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/36620/جستاری-در-ادب-و-زبان-فارسی