احمدرضا کاظمی طنزنویس
[email protected]
همانطور که حتما در «جریان» هستید این روزها با پدیده بحران آب روبهروییم و این بحران بهحدی جدیست که بهزودی حتی در «جریان» هم نمیتوان بود و نهایتا میشود آگاهی داشت! به قول تبلیغات اطراف زمین والیبال «آب هست! ولی کم هست!». دانشمندان پیشبینی کردهاند که جنگ آینده، جنگ آب خواهد بود. جنگی که بویش از همین الان قابل استشمام است و با خشکی «زایندهرود» «کارون» و «دریاچه ارومیه» صدای اصفهانیها، آذریها و اهوازیها را در آورده. هرچند هنوز که هنوز است با وجود این همه آب آب گفتن، آب توی دل مسئولان مربوطه تکان نخورده و آنها همچنان با راهکارهایی مثل «هر ایرانی، یک قطره اشک» در صدد احیای رودخانههای خشکشده هستند!
اما این خشکسالی علاوه بر تبعات سیاسی و اثرات منفی بر اکوسیستم آبزیان، میتواند تغییرات خاصی هم در سبک زندگی ما و اکوسیستم انسانی بوجود بیاورد. یعنی مثلا اگر تا دیروز ملاکِ ازدواج؛ املاک بود و احسان علیخانی توانست با برنامه زیبا و جذاب ماهعسل معیار اصلی ازدواج را به «پرش از ارتفاع» تغییر داده و عشاق را بهجای خرید خانه و ماشین به «بانجیجامگینگ عاشقانه» سوق بدهد، بهزودی خشکسالی نیز معیارهای مادی و معنوی را به معیارهای «آبکی» تغییر خواهد داد و اصلا بهجای «شیربها» برای عروس «آببها» تعیین خواهند کرد. در آیندهای نزدیک دیگر «مایهدار» بودن ارزشی ندارد و این «مایعدار» بودن است که وجه تمایز فقرا و اغنیا خواهد شد و برای توصیف RichKid بودن یک شخص بجای « طرف پول باباش از پارو بالا میره» از «طرف آب باباش از لیوان سرریز میشه» استفاده میشود.
اصلا هیچ بعید نیست که با پدیده قاچاق آب روبهرو شویم و حتی معاملات هم دستخوش تغییر شده و در اقتصاد خرد و کلان، کلا سکه، دلار، یورو و بورس حذف شوند و جای خود را به «آب» بدهند. آری! بانکها به جای «حساب سپرده طلا» با شعار «قطراتِ خود را به ما بسپارید» حساب سپرده آب راهاندازی میکنند و دیگر دم میدان فردوسی خبری از پچپچهای «دلار بدم؟ دلااااار» و «آقا یورو چنده امروز» نخواهد بود و زمزمه «آب بدم؟ آب؟» و «مظ نه بازار قطرهای چنده؟» جایگزین آنها خواهد شد. توی مترو هم بجای فروش آدامس، کفیهای طبی و هندزفری دستفروشان مشکبهدست سر انگشتهایشان را خیس میکنند و با فریاد «پاشیدن قطرههای خنک آب توی سر و صورت فقطططططططط هزار» ارزشها را زیر سوال میبرند.
بهزودی کسی حاضر نخواهد بود منابع آبی را هدر بدهد و حتی مفتی «تف» توی صورت آدم بیندازد. از این روست که احتمالا نحوه مکالمات هم عوض
خواهد شد و مثلا «تف توی ذاتت» نهتنها فحش محسوب نمیشود بلکه اوج احترام و ارادت به طرف مقابل است. در مراسم ترحیم هم استفاده از «تف به قبرش» و یا «تف تو روحش» نهتنها توهین و نفرین تلقی نمیشود بلکه به نوعی ادای احترام و خیرات برای آن عزیز سفر کرده خواهد بود! به جای شیرینی ناپلئونی نیز احتمالا روی قبرها بستههای آبمعدنی
خواهندگذاشت. با دگرگون شدن کلام و ادبیات فارسی، شاعری هم که اعتقاد داشت «پشت دریا، شهریست» و تصمیم به ساخت قایق گرفته بود، در بهترین حالت میتواند یک پراید از دم قسط با بهره 23درصد بخرد، بندازد توی کفی جاده، برود سمت دهاتشان و درنهایت تصادف کند و بمیرد!»
اما با وجود آنکه در آینده آبی وجود نخواهد داشت که نیمه پر لیون را دید اما این کمآبی میتواند حداقل یکسری تبعات مثبت هم داشته باشد. مثلا علاوه بر کاهش چشمگیر تعداد آبزیرکاهان و زیرآبزنها، سازندگان سریالهای تلویزیونی نیز برای آب بستن به آثارشان با مشکل جدی روبهرو میشوند و آنوقت دیگر شاهد فصلهای 3 و 4 و 5 ستایش نخواهیم بود. سینماگران هم بهجای فیلمهای سیاهنما و ضد ارزشی مثل «خانهای روی آب» به سراغ ساخت مثلا «خانهای روی کوه» میروند که به پدیده کوهخواری اشاره دارد و خیلی هم بهتر است!